در نزد ابوالمعانی بیدل حوادث طبیعی باوجودیکه تکراری مینماید هر گز تکراری نیست و از همینجاست که میگوید: الفت رقمان ...
ادامه مطلب »فرهنگ و هنر
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
در این خاک زرخیز ایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور ...
ادامه مطلب »شاید به سنگی بدل شده ام
گاهی نوشتن چقدر دشواراست و گاهی هم چقدر آسان؛ اما برای من آن روز های خوب گذشته اند که به ...
ادامه مطلب »امروز زندگی را آغاز کن
به آرامی آغاز به مردن میکنیاگر سفر نکنی،اگر کتابی نخوانی،اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نکنی. ...
ادامه مطلب »در پشت آیینه تجدید نوی و کهنه گی در اندیشه بیدل
نوی بیدل از ساز امکان نرفت نشد کهنه تجدید ایجاد ها بیدل در خوان آفتاب ...
ادامه مطلب »دردهای من نهفتنی است
دردهای منجامه نیستندتا ز تن در آورمچامه و چکامه نیستندتا به رشتهی سخن درآورمنعره نیستندتا ز نای جان بر آورم ...
ادامه مطلب »حملۀ پاییز
خنجر کند جهان بـر سـر ما تیز شده است نعل خربازچنین قاتل و خونریز شده است کس نـدانسـت بـه میدان، ...
ادامه مطلب »خیال من یقین من
خیــــال مــن یقیــن مــــن جنــاب کفــر و دیــن مـــن بهشت هفتمیـــــن مـــــــن دیــــار نــازنیــــن مــــــن کـــوه و کمـــر غلام شـان ...
ادامه مطلب »برف و حاکمان عصر توحش!
برف سپید جامه، دگربار بربام خانه ها ، چو کبوتر ، نشسته است! تهمینه، کودک همسایه بر تپه های برفی، ...
ادامه مطلب »من لاله ی آزادم
من لاله ی آزادم، خود رویم و خود بویم در دشت مکان دارم، هم فطرت آهویم آبم نم باران است، ...
ادامه مطلب »