طنز
قیمــت کلــید بهشــت
الجــب ! فقــط با تخــریب خــانه خــدا ، ســوخــتاندن کــتاب و قــتل بنــدگــانش در اثنــای نمــاز مــی توان کلــید بهشــت را بدســت آورد.
در زندگی همه چیز در حال تغیر و دیگرگون شدن است ، زمان آسمان کابل رنگ آبی داشت و در دریای کابل آب زلال به رنگ آسمان آبی از چشمه ساران پغمان جاری بود و دلهای مردمان کابل نیز چون آسمان آبی رنگ کابل از تعصب و کینه و کدورت زمان پاک و منزه بود.
اما متاسفانه امروز آسمان کابل تاریک و مکدر و هوایش آلوده از گرد و خاک و دود و بارت و دریای کابل به بزرگ ترین و طولانی ترین کثافت دانی منطقه و جهان مبدل گشته است.
در دل های مردمان کابل نیز به سان آب دریای کابل دیگر اثری از پاکی و بی آلایشی سابق دیده نمی شود بلکه تعصبات و کینه و کدورت قومی و مذهبی جاگزین آن صفا و صمیمیت ، دوستی و محبت های گذشته شده در یک کلام که ارزش های اخلاقی جامعه از اساس دیگرگون شده و وحشت و بربریت جاگزین انسانیت گشته است.
حتی آموزه های دینی و مذهبی نیز ازین تغیرات و دیگرگونی های زمانی در امان نمانده و به رنگ زمان جامه خونین به تن به تن کرده که بجای مهر و محبت از قتل و کشتار و شلاق و سنگسار سخن میگوید.
ما زمان های را بیا داریم که منادیان دین راه رسیدن به خدا را فقط از میان مردم و با خدمت به مردم موعظه میکردند ، خدمت به خلق خدا را جز لازمی طاعت و عبادت به خدا می پنداشتند.
اذیت خلق خدا و مردم آزاری جز گناهان کبیره بشمار میرفت و عواقب سختی را در آخرت در پی داشت چنانکه شاعر درین باب میگوید :
مـی بخـور مصحف بسـوزان آتش اندر کعـبه زن سـاکـن بتخـانه باش و مـردم آزاری مکـن
اما امروز همه چیز دیگرگون شده و دیگر راه رسیدن به خدا نه خدمت به خلق بلکه اذیت و آزار و حتی قتل و کشتار خلق خدا تعریف شده حتی در همین هم بسنده نشده و برای رسیدن به خدا و بدست آوردن کلید بهشت خدا تخریب خانه خدا و سوختاندن کتاب مقدس خدا شرط لازمی قلمداد شده است.
حالا نمیدانم که خدا اعصابش را از دست داده و یا از فرط کهولت و پیری دیگر بر عقل و حواسش مسلط نیست که اینگونه قوانین و احکام خودش را لگد مال میکند، یا دلالان و کلینران او در روی زمین به نرخ روز نان خورده و احکام او را برای امیال شیطانی شان غلط تعبیر میکنند.
با تقــــــــــــديم حـــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی