نامۀ سرگشادۀ بیش از ۲۰۰ نخبه فارسیزبان به آقایان دکتر عبداللهعبدالله و استاد عطامحمد نور بازرسانی استصوابی توسطِ محمدعثمان نجیب
شهید احمدشاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان در تاریخ معاصر این کشور دو جایگاه را با خون خود تثبیت کرد. نخست، افغانستان به حیث یک جغرافیای سیاسی، دارای حیثیت بینالمللی و نظام شد. امروز از فیض مبارزات رادمردان تاریخی، فضایی برای گفتگو و سیاست کردن داریم. دوم، تثبیت جایگاه «تاجیکان» یا به مفهوم بزرگتر و واقعیتر آن «فارسیزبانان» در مناسبات سیاست و قدرت افغانستان. پروفیسور استاد برهانالدین ربانی، پس از حبیبالله کلکانی دومین زعیم افغانستان بود که متناسب با یک روایت مبارزاتی به این جایگاه رسیده بود. این جایگاه، مشروعترین جایگاه سیاسی در مناسبات چنددهۀ اخیر افغانستان بود. زیرا پیوند خانوادگی و نسب نه، بلکه مبارزه در برابر شوری سابق و مقابله با تروریسم بینالمللی خاستگاه برحق آن بود. پس از شهادت قهرمان ملی افغانستان، بازیگران سیاسی پسامسعود به جای تقویت این جایگاه در مساحت گفتمان سیاسی پساطالبانی، بدون موجب و دلیل قانعکننده آن را تضعیف کردند که آقای دکتر عبداللهعبدالله به حیث یکی از مهمترین بازیگران جلسۀ بُن، در انتقال زعامت از پروفیسور استاد برهانالدین ربانی به حامد کرزی، نقش محوری و کلیدی داشته است. چنانچه، آگاهیم اسم حامدکرزی منحیث زعیم به تصیمگیرندگان جلسه بُن توسط دکتر عبداللهعبدالله در حالی به خارجیها پیشنهاد گردید که رای اکثریت برآن بود تا این جایگاه به آقای ستار سیرت سپرده شود.
آقایان عبدالله و نور:
با این مقدمه خواستیم بگوییم که پس از شهادت قهرمان ملی افغانستان احمدشاه مسعود بزرگ و رهبر جهاد پروفیسور استاد برهانالدین ربانی؛ مسیر از پیش تعیینشدۀ مبارزۀ سیاسی «فارسیزبانان» وارد یک پراکندگی و بینظمی عجیبی شد. روایت و مکتبی را که احمدشاه مسعود با رفتار و عملکردهایش برای ما بسترسازی کرده بود، به خاطر امیال شخصی و چسبیدن چند حریص به ثروت و قدرت، آن را از دست دادیم و بازماندگان جهاد و مقاومت وارد چندپارچگی سیاسی شدند. اختلافهای درونصفی به حدی دامنهدار شد که برنامۀ کلان سیاسی، قربانی روایتهای کوچک پروژهای شد تا در مسیر دستیابی به ثروت و قدرت هیچکسی از دیگری عقب نماند. ارزشها و نمادهای بزرگ مبارزاتی ما یوسفآسا در بازارهای سیاسی به حراج رفت و زد و بندهای ننگین شخصی، جایگزین کلانروایت سیاسی ما شد. در این پراکندگی، بینظمی و بیروایتی؛ تعدادی و بهخصوص شما آقایان نقش و مسئولیت بسیار بزرگ داشتهاید.
جناب دکتر عبدالله و آقای نور:
در سال 2009 دکتر عبدالله کاندیدای ریاست جمهوری بود و شما آقای عطامحمد نور به حیث یکی از ستونپایههای سیاسی شان در شمال، به نمایندگی از «فارسیزبانان» مشروعیت سیاسی گرفتید تا رسالت تان را در قبال حق مردم این حوزه ادا کنید. در حالیکه رای اکثر، مشروع و واقعی این بستر را با خود داشتید؛ نتواستید این داعیه را به کرسی بنشانید، یکی تان از حق سیاسی مردم گذشتید و دیگرتان با پادرمیانی دوباره به دامن کرزی افتادید تا در کرسی ولایت باقی بمانید. 2014 دوباره در یک ائتلاف سیاسی کاندیدا شدید، اما سناریوی انتخابات گذشته را به نحوی دیگر تکرار کردید. در جریان تصدی ریاست اجرائیه، ناسازواریهای شما بر سر مسائل مادی شهرۀ خاص و عام گردید، چندان که ما از خیرهسریهای سیاسی شما انگشت حیرت گزیدیم و عرق شرم زدودیم. با تمام اینها، ساز کشمکشهای شما با حکومت بلند شد، مردم با شهامت ما به خاطر تأمین عدالت سیاسی و برای یک تفکر کلان حوزۀ ما، شما را در هیچ میدانی تنها رها نکرد. ماهها یک حکومت برحال و حاکم نتوانست والی یک ولایت تحت امرش را برکنار کند؛ دسیسههای بزرگ سیاسی نتوانست امیال انحصارگران را در قبال توطئههای سیاسی علیه ریاست اجرائیه به کرسی بنشاند؛ اینها همه بازوهای اجتماعی-سیاسی فارسیزبانان بود که شما بیرمقها را همچون مترسک به شانههای خود بلند کرده بود که بیروق سیاسی ما باشید. اما به همان میزان که مردم در میدان سیاست شما را یاری رساند، شما کمترین عقیده و باور مبارزاتی برای حفظ ارزشها و داعیۀ این مردم نداشتهاید. شما دونفر که دو دوره رای و مشروعیت مردم را در یک رفتار مشترک قبضه کرده بودید، به یکبارگی همچون دو دشمن سیاسی در سومین دور کاندیداتوری دکتر عبداللهعبدالله در یک فضای شرمآور سیاسی وارد بازیهای گندیدهیی شدید که امید و آرزوی ما را به یأس مبدل ساختید و کمسوادی سیاسی خویش را بیشتر از پیش به نمایش گذاشتید. دو چهرۀ سیاسی پسامسعود، دو سرباز سنگرهای مبارزه، دو پرچم به دوش مشروعیت خون احمدشاه مسعودها، استادربانیها، داوودها، نوریها، سیدخیلیها و… یکی در یک سوی میدان جنگ و دیگری در سوی دیگر، با تاخت و تازهای بچهگانه و دندانکشی چنان تئاتر سیاسی به نمایش گذاشتید که عقل ما را در تشریح و تفسیر آن دچار درماندگی کردهاید.
آقایان بزگوار:
ما فارسیزبانان از آغاز تا انجام رفتار سیاسی شما در مناسبات سیاسی چیزی نفهمیدهایم. شما از اول تا آخر در یک تناقض قرار دارید که این پارادوکسها را نمیشود با هیچ منطقی سبک و سنگین کرد. شما به هیچ عنوان بار این مشروعیت را روی شانههای ضعیف تان کشیده نتوانستهاید. شما مردم را وسیلۀ دکانداری سیاسی خود ساختهاید. شما در هنگام نیاز به مردم مراجعه کردهاید، اما کمترین کاری به آرمانهای ما انجام ندادهاید. شما از مجرای حضور داشتن بیرنگ در گوشه و کنار قدرت، جایگاه سیاسی فارسیزبانان را بیاهمیت ساختهاید، فرصتهای بیشماری را ضایع کردهاید؛ چنانچه در سه دورۀ انتخاباتی فقط برای ضایع کردن رای و حق مشروع سیاسی ما ائتلاف و اختلاف داشتهاید. شما به جای پرداختن به کلانروایتهای سیاسی، به تجارت و تجمل خویشتن اندیشیدهاید. شما در فقدان یک عقلانیت استراتژیک سیاسی، بیبرنامهترین، بیهدفترین و بیاصولترین سیاستگرانی بودهاید که تاریخ افغانستان به خاطر خواهد داشت. به آرمان رهبر جهاد، به مسیر قهرمان ملی و به داعیۀ مردم ما نهتنها که عمل نکرده بلکه در بسیاری موارد برعکس آن حرکت کردهاید. شما به صورت کامل از ذهن و ضمیر اجتماعی فارسیزبانان حذف شدهاید که دیگر هیچ گروه و جماعتی اجیرشده سیاهیهای شما را سپید و زشتیهای تان را زیبا کرده نخواهد توانست. شما با بیاعتنایی به ارزشهای کلان ما، مرتکب خیانتهای بیشماری شدهاید که در برابر همۀ آنان امروز یا فردا پاسخ خواهید گفت.
عالیجنابان:
ما فارسیزبان که در پای این نامه به رسم تأیید امضاء خواهیم کرد، با توجه به وضعیت سیاسی افغانستان و بازیهای بزرگی که قرار است در منطقه اعمال شود؛ از شما مصرانه میخواهیم تا از فضای سیاسی کنار کشیده و زمینه را برای ورود سیاستگران عقلانی و دارای برنامه مساعد بسازید. شما باید شرافتمندانه بپذیرید که از مردم ما چنانکه میبایست نمایندگی کرده نتوانستهاید و در پیشگاه تاریخ و مبارزات ما شرمسار خواهید بود. ما از سبب بیبرنامگی و ضعف سیاسی شما از اوج شکوه و عظمت سیاسی به خاک سیاه ذلت افتادهایم. شما نه برنامهیی برای سیاستکردن داشتهاید و نه تعهد و ثباتی برای مبارزه کردن، بناً زمان آن فرارسیده است که از ثروتهای اندوختۀ تان در کنجی لذت ببرید و میدان را برای کسانی که استوار به یک دید عقلانی و مبارزاتی میخواهند سیاست بکنند و برنامه دارند، رها کنید. ما همانگونه که با رای و حمایت خود به شما مشروعیت دادیم، با امضاء کردن در پای این نامه، اعتراض و انزجار خویش را به ارتباط ناکامی شما در عرصۀ سیاسی ابراز میکنیم. شما نتوانستید، نمیتوانید و نخواهید توانست.
***
پ.ن: این نامه توسط بیش از ۲۰۰ نخبه، استاد دانشگاه، فعالان مدنی-سیاسی و حامیان قبلی دکتر عبدالله و عطامحمد نور امضاء شده است. اگر رسانه ها بخواهند، نسخه امضاءشده را در اختیار شان قرار می دهیم.
بنده آرزومندم تا در پای «نامۀ سرگشادۀ بیش از ۲۰۰ نخبه فارسیزبان به آقایان دکتر عبداللهعبدالله و استاد عطامحمد نور» امضا و تمام متن آن را تایید بدارم . برای انجام این کار ، تقاضای رهنمایی شما را دارم . با سپاس
محمدقوی کوشان ، مدیر هفته نامۀ امید، ایالات متحدۀ امریکا