دشمنی خلیل الله معروفی با زبان فارسی
بو و نبود، در دهه های پسین شخصی بود به اسم ورسم خلیل الله معروفی که به همراهی آدمی به اسم ولی محمد نوری ، در یک سایت انترنتی، از ولایت جرمنی با زبان فارسی ، می جنگید، او خصومت با زبان فارسی را جنگ با« تهاجم فرهنگی ایران » میخواند؛ هرکس به نشریهء برقی اواگر مطلبی میفرستاد، بیدرنگ کلمات « فارسی» را، به زعم خودش، به « دری» تعویض میکرد مثلا:
دانشگاه را می ساخت پوهنتون.
مادرزن را می ساخت، خشو
خیابان را می ساخت، سرک.
دبیر را می ساخت منشی.
دانشکده را می ساخت پوهنزی.
پروانه را می ساخت شوپرک.
بیمارستان را می ساخت شفاخانه
فرود گاه را می ساخت، میدان هوائی
چارچوب را می ساخت، چوکات
نسیم را می ساخت وژمه
خلیل معروفی، هر روز ایرانیان را دشنام می داد که چرا«دری» صحبت نمی کنند و زبان سوچهء دری را به مصطلحات امروزی، آلوده اند؛ مثلا به بایسکل میگویند، دوچرخه ، به میدان هوائی میگویند، فرودگاه و قسعلیهذا اما گاه چیز های عجیب ترازین ، هم می گفت که طنز پردازی ،باری، بر معروفی چنین تاخته بود:
کجا رفتی، خلیل الله معروف
به ایرانی زده یک عمر سرکوف
به فحاشی زبان را تیز کردی
به هر سو،حق و ناحق، خیز کری
به عمر خود حقیقت را نگفتی
همیشه ، پاچهء هرکس گرفتی:
چرا ایران به خر گوید« الاغه»
چرا بر زاغ ، میگوید « کلاغه»
چرا چوکات را « چارچوب» گوید
طلا آغشته را« زرکوب» گوید
مریضان را چرا «بیمار»گوید
دگر جنرال را « سردار» گوید
چرا وی «حر» را آزاده گوید
سرک را،بی تامل، «جاده »گوید
چرا مجسمه را گفته ، « تندیس»
چرا انجنیر را گفت: مهندس!
اما خلیل الله معروفی در ماه های اخیر، بر خلیل الله هاشمیان ، که وی نیز از دشمنان فرهنگ و زبان فارسی بود ، چندان تندخوئی کردو بد بیراه گفت که هاشمیان، عاقبت جوانمرگ شد،اما خیال نکنید معروفی ،پس از رحلت حریف این روز ها آرام و راحت ، نشسته ودفتر انتقاد را بسته!، نخیر، هنوز که هنوز است، هاشمیان را، گاه و بیگاه از خاک برون میکشد و جسد اورا چوب کاری میکند…
محمد “شریف”
tar-gah jawedan baa yaad kerdan yek kas na-khan ,nadan wa bimar rewani be nam marofi ke dorost ash ” marof yaa mash-hor ” ast ! in marof ! ra khosh mi sazad. chon-ke au az bi-kharadi ferawan mi pandarad ,chon nam ash ra der roz-name naweshte and yek kas ast . au wa chand taa poshto na-khan , ham-cho shakal zole-ye shan ra be konanad. behter an ast ke tar-gah jawedan in nabesht ke
nam “marof” !? ra darad az tar-gah ash ber darad
englis , amrika shamali ,russ haa wa arab haa chaker haa wa jasos haa-ye ferawan bera-ye weran-kari fer-hangi wa zabani darand,ama hame zole haa-ye in khod ferokte haa be an mi manad ke ber roye yakh chizi nawehste shawad