شعر
-
صدا ـ صدای جنگ بود
دران زمان که محشری زجنگ وخون زکوچه ها وشهرها بسوی آسمان تنوره میکشید، نفیرجنگ وکشتن وبه داربستن مهاجمان خیره سر…
بیشتر بخوانید » -
هیولا … دردی از عمق فاجعه
هيولا… چه صبحي بود آتشگون ، زمين لرزيد ترسيدم هوا ابري وتوفاني دلي تركيد ترسيدم صداي هيبت توفان و خشم…
بیشتر بخوانید » -
شهر خربوزه…
كافري درشهر ما مفتي شده بسيار حيف يك دوتا كوردگر قاضي شده بسيار حيف نظم دولتها بدست خشره خورافتاده…
بیشتر بخوانید » -
روشنايي در خون…
آسمان خون وزمين خون ودل ماخون است قصه ي هرشب وهرروز درينجا خون است مادرم خون وپدر خون وبرادر هم…
بیشتر بخوانید » -
آتشفشان خون
دنـدان گـرگ حلـقــوم آهـو گـرفته است کفـتـار پـیـر لاشــۀ بـد بــو گـرفته است شـیر ژیان اگـر بـه شجاعـت بـود شهیر…
بیشتر بخوانید » -
کشاکش خونین
مـلا عمـر بـه نقـشـۀ دشـمن امیـر شـد میهن بـه چنگ ناتو و طالب اسیر شد جـنـگ و فـسـاد بـاب…
بیشتر بخوانید » -
سروده هایی از پرتو نادری
(1) امشب برای خودم می گریم و برای سرزمینم که پیراهن پار پارۀ بی پناهی بر تن دارد وانگور باغ…
بیشتر بخوانید » -
توفان جنگ
میهـن ما مـرکـز جـنگ جهـانی می شود جنگ قدرتها به کشور جاودانی می شود داسـتان طالـب و داعـش نمی گـردد…
بیشتر بخوانید » -
شادی و طرب
گــوشــۀ ابـرو نمـود و عـیـد شد جشن و شادی وطرب جاوید شد درب کندوی عسـل را بـاز کـرد بـوسـه در…
بیشتر بخوانید » -
از شعر گزیری نیست
در سالهای اخیرالهۀ شعر کمتر به دیدار من می آید؛ حتا شبانه ها هم که بسیار دلتنگم. من نیز او…
بیشتر بخوانید »