خبر و دیدگاه
اشرف غنی با برنامه تعمیق و تداوم اسارت غیر پشتونها میخواهد برگردد
حشمت احمدزی در تویتی نوشت: «اشرف غنی روی برنامه نجات افغانستان کار میکند.»
من شک ندارم که اشرف غنی پیشازاین که ارگ نشین شود و در جریان حکمرانی تلاش فراوان نمود تا افغانستان با تعبیر خودش را نجات دهد.
او، همانطور که در یک نوشته دیگر اظهار نمودهام نه دموکرات است و نه مدرنیست. بلکه یک مستبد قومگرای طرفدار مدرنیزاسیون و عقلانیت ابزاری است.
وی در اصل رهرو محمود طرزی و محمد گل مهمند برای ایجاد هویتسازی پشتونی است. او نظریات پدران پشتونیسم را به گونه میتودیک و سامانمند به مرحله بلند ارتقا داد و موفق شد در کوتاهمدت هویت ناسیونالیستی افغانی/ پشتونی برای تبارش بسازد. بسیج گسترده بهویژه در فکر جوانان پشتونتبار به وجود آورد.
رمزهای جدید مثل پرچم، شاه امانالله، سرود ملی، قهرمانان در ورزش کریکت و چیزهای زیاد از جمله دشمن سازی تخیلی یکی پس دیگر ایجاد کرد که بخش بزرگ از جوانان فارسیزبان غیر پشتون ناآگاهانه عقب آن روان شدند.
برای اهدافش یک نظام مکمل را ایجاد و جوانان آموزشدیده پشتون تبار در نهادهای آموزشی غربی را که با نظریه ناسیونالیسم مدرن آشنایی داشتند، بر محور افکارش در نقاط کلیدی جا بجا ساخت. آن نسل دیگر متعلق به اندیشه ناسیونالیسم پشتونی اشرف غنی است و از آن عقب نمیرود!
***
چند سال پیش یکی از نزدیکترین اشخاص به اشرف غنی [فعلاً نمیخواهم اسمش را بنویسم] برایم قصههای جالب از برنامههای قومی اشرف غنی کرده بود. در آن زمان من یکبار به افغانستان رفته بودم و عمق تبعیض قومی را واضح دیده نتوانسته بودم.
آن شخص میگفت: پشتونها در درون ارگ در تمام امور کلیدی نصباند. فضای گویشی ارگ پشتو یا انگلیسی است و با کسانی که پشتو بلد نیستند یا توهینآمیز برخورد میکنند و یا آنها را تجرید مینمایند. حتا در بین محافظان اصلی ارگ به مشکل میتوان با غیر پشتون مواجه شد.
در تمام مقامهای کلیدی اداره امور پشتونها بودند. شورای امنیت ملی نیز با اکثریت پشتونها بودند. اگر در جایی پشتون در مقام اول نمیبود، حتمی معاون باصلاحیت آن پشتون بود. عده زیادی از پشتونهای فارسیزبان نیز به فراوان بودند که در ظاهر تصور میشد فارسیزباناناند. کمتر تاجیک و بیشتر هزارهها و ازبکها نقش مجریهای بیصلاحیت را داشتند.
کسانی بهمثل اکرم خپلواک گُل سرسبد اشرف غنی بود. شخص خپلواک رشتههای پیوند اشرف غنی با پشتونهای متعصب دیگر از حلقه یونها را در برون تأمین میکرد.
تغییر فیصله مجلس با توشیح حامدکرزی در مورد شناسنامه کار همان حلقه بود. حتا سندسازی در باره تعدد اقوام در همان دوره اول صورتگرفته بود و در یک پرونده نزد اشرف غنی نگهداری میشد.
تغییر شناسنامه در شکل موجود که طالبها نیز بهسرعت به توزیع آن ادامه میدهند، فشار گروه پرقدرت افراطی قومی بود که سبب عقبنشینی سازشکارانه عبدالله عبدالله شد.
در واقع حمدالله محب، فضلی و دیگران گودیهای در دست آن حلقه نامرئی بودند که کمتر در رسانهها به گونه منظم ظاهر میشدند و از نشانهگیری دگراندیشان محفوظ باقی ماندند. یک حلقه بود که همیشه باید موردتوجه و تاختوتاز قرار میگرفتند تا مدیران اصلی برنامهساز ناشناخته باقی بمانند.
***
زمانی که من از سوی GIZ به کابل رفتم، چند باری اتفاق افتاد تا به اداره امور بروم. در مورد اداره امور سابق نوشتهام. اما یک نکته را که با این نوشته میخواهم تکرار کنم همانا مشاهدات من از نزدیک بود. آنجا دیدم که چگونه در اطراف ارگ تنها نظامیان پشتونها بودند.
آنها حتا به فارسی صحبت نمی کردند. آنجا هر سرباز و هر فرمانده پشتون بود. محیط گویشی و تبادله نظر هم پشتو بود. این که امروز زبان طالبان را اکثریت مردم افغانستان نمیدانند، هسته آن را اشرف غنی گذاشت.
***
زمانی که اشرف غنی از “تحول و تداوم” گفت، کمتر عقل سیاسیهای تاجیک، ازبک یا هزاره قد داد که هدف وی را به حیث برنامه ادامه پشتونسازی مکمل افغانستان درک کنند.
در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری، دوست عزیزم لطیف پدرام یگانه کسی بود که آن را بارها بسیار دقیق افشا نمود، اما ذهن همه آنتنهای بلند نداشت که به عمق خطر پی ببرد.
حالا اشرف غنی سراپا موجودی با عقدههای قومی روی نجات افغانستان فکر میکند و ممکن در تلاش پی افگنی برنامهٔ باشد که دست ایدئولوگهای ناسیونال سوسیالیست هیتلری را از عقب ببندد.
او تمام عقدههای حقارتش را در خودبزرگبینی کاذب بههمریخته و چونان زهرماری برای مبارزان عدالتخواه غیر پشتون باقی خواهند ماند.
پیشگیری از در افتادن به اسارت مضاعف از مسیر مبارزه عدالتخواهانه برای «حق تعیین سرنوشت» تا مرز جدایی میگذرد!