گـلـی مــن _ بمناسبت هشتم مارچ
روز زن را به همه زنان و دختران آزاده، نجیب، سزاوار سپاس و ستایش میهن ما صمیمانه شاد باش گفته و برای همگان میمنت، نیکبختی، شادکامی، تندرستی، پیروزی و آزادی آرزومندم. این روز تجلی پرشکوه همبستگی زنان سراسر جهان در راه صلح، دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی و در راه تامین حقوق برابر زنان با مردان می باشد.
آقایان! هشتم مارچ روز گل گفتن و گل شگفتن است که با چمن چمن گل پیش قدم های زنان را گل بیز وعطر افشان نمائیم و خرمن خرمن گل را برای آنان ارمغان، پیشکش و هدیه بدهیم، زیرا زنان پیام آوران عشق، زیبایی، خرد و مهرورزی در جهان اند. زنان بخشاینده ای عشق اند و عشق بایسته زنده گی که بدون آن نمیتوان زنده بود، زنان گل های معطر و لطیف اند در بهشت و فرشته های خوشرنگ و آراسته اند درجهان، زنان که از گل جامه بر تن و از مهر، محبت و دوستی عشق بر سر دارند، نهایت گرانبها و گرانقدر اند که با هیچ گنجی، ثروتی و گوهری نمی توان دل آنان را بدست آورد و آنها را خشنود و شادمان ساخت، مگربا احترام، دوستی و محبت، با لبخند، نوازش، دلجویی و شفقت، با هدیه، مهربانی، توجه و حرمت.
زن گل است و گل یعنی زیبایی، خوبی و ظرافت، یعنی رایحه، شمیم و نکهت، یعنی بهار، تازگی و طراوت.
زن یعنی همسر و همسر یعنی همسفر و شریک و نیمی از زنده گی، یعنی همتراز، هم ارزش، برابر و همسان، یعنی رفیق، همدم و همراه، یعنی قرین، یار و همتا.
زن یعنی الهه، الهه ای قابل پرستش و ستایش، الهه ای مهر و روشنی، تکمیل کننده ای زنده گی، نماد بی گناهی و پاکی، مظهر شادی و خوشحالی است، زن عاطفه، شایسته و خجسته است که از ناز و دلبری ساخته و آمیخته شده و قامتش به مهربانی، لطف و لطافت آراسته گردیده است.
زن یعنی محبوبه، محبوبه ای دلبر، دل نواز، دلربا و دوست داشتنی، جلوه گاه خوش زبانی، خوش قلبی و خوشبویی است، زن یعنی مونس که می سوزد و می سازد، پاکدامن و با صفا، با استقامت و با وفا، انیس و هم نفس، دلستان و دل آرام است.
زن یعنی افتخار، عظمت، بزرگواری و سرافرازی است، زن چشم و چراغ خانه و جامعه، قریحه و آفرینگر است، زن یعنی حماسه، که پا به پای مردان رزمیده اند و در عرصه های از نبرد بیشترین نقش را ایفا نموده اند، زن مظهر نبرد و پیکار، راهگشای زنده گی نو، ذوق نو، درک نو و افق های نو است. بلی! این شکوهمندی و جلال، طرب و نشاط ، تسکین و آرامش، نبرد وپیکار تنها در قدرت و آفرینش زن وجود دارد.
زن زندگی است، زندگی سرشار از موهبت خداوندی است، که سزاوار، درخور و لایق تمام این موهبات، مردانی می باشند که شالوده ای زنده گی آنان را احترام، ایثار، همزبانی، انعطاف،عشق، علاقه و محبت نسبت به زنان شان تشکیل داده باشد و به شکوهمندی عشق، محبت و دوستی ارج بگذارند.
بعد از این مدیحه ای زیبا که در ثنا و سپاس از زن و جایگاه شامخ او ارایه گردید، باید وارد اصل موضوع شویم که: چرا عنوان این نوشته « گل من » است؟ پاسخ آن بسیار ساده است، بازهم به خاطر ستایش زن و روز جهانی زن است:
تنها زنده گی می نمودم، همیشه با گل های خیالم صحبت کرده و به گل دوست داشتنی خود دو بیتی ها می نوشتم، شب ها به بوستان اندیشه های خویش نشسته و فکر می کردم که در پای کدام گل پناه گاه و آشیانه ام خواهد شد، هنوز گلم را نمی شناختم که با خیالبافی در غربت دور از میهنم می گفتم و می نوشتم:
ســلام مـن به تـو ای نازنینم
بـه تــو ای گل نـگار نازنینم
دل من دیده من فرش راهت
بـیـا ای دخـتر افـغـان زمینم
زمان طولانی و زنده گی بالایم دیر می گذشت، غربت غم انگیز بود و همزبانی نداشتم از سعادت و مصاحبت کسانی که زبان، دل و احساساتم را بدانند محروم بوده و از آنانی که اندیشه و تفکرم را با آنها شریک ساخته و در میان بگذارم بی بهره و بی نصیب، روزگار می گذشت و دلم تنگ می شد:
چو تنگ آید دلم شعر است فغانم
بـرایــش مـی گــویــم راز نهانم
از ایـن بهتر که من همدم ندارم
فـقط شعر است دوای درد جانم
به همین ترتیب چیزهای نوشته و کاغذهای را سیاه می نمودم تا از وقت گرانبها استفاده کرده و مصروف باشم. بدون تردید هر کس یک گل را از میان گل ها انتخاب می کند، با آن گلی که من معرفی شدم اتفاقا اسمش« گل مکی » است و آنچه نوشته بودم بیجا نبود، بیهوده و به هدر نرفت، سه سال پیش « رساله » از دوبیتی های خود را ترتیب و آماده نشر نمودم که عنوان آن « گلی من » است و در هشتم مارچ روز جهانی زن تقدیم” گل ” نمودم، این هم چند بیت برگرفته از همین رساله کوچک سروده های من، برای گل:
خداوندا کمکم کن اندر این کار
که هم پروردگاری، هم جهاندار
“گل نازی” نصیبم کن ز باغت
گلی، تا جاویدان زیبا و بی خار
****
از آن روزی که دیـدم نازنـیـنـم
گلی تاجیک، گل پنجشیر زمینم
دگـر چشمم نبیند هـیـچ گلی را
به باغ حسن او مسکن گزینم
****
خـدا کــرده ز ازل نـام او گل
نصیبش همسری از اهل کابل
خـداونـدا نگـهـدارش ز آفـات
بـه حـق نـالـه هـای زار بلبل
***
گـــل نـــازم، گـــل نـــازدانـــه من
به قلبم هست و هم در خانه ای من
گـــل عشــق مـنست و گشــته زیبا
از او شـعـر مـن و افسـانـه ای من
***
بـه پـرواز آ، فـراز گلستانم
ببـین انـدر بهاران مهرگانم
منم تنهای تنها، بی وجودت
بـــود خـالی، خـالی آشـیانم
***
گلی دارم و در راهست انتظارم
همان روزیکه آیـد هسـت بهارم
بــهـــار زنده گی آغـــاز گــردد
خـدا را صـد هزار شکر گذارم
***
گلـم امـشـب بیـادت شـعــر گویم
ز ایــامی کـه گـشـتـه تـیـر گویم
تـرا در جـنـگل و دریـا و ساحل
به شب ماه و سحرگه مهر گویم
***
به هجرت من گلم هم روز و هم شب
غــمـیـن و بـیـقـرارم، ســوزم از تب
دوای درد مــن تــنــهــا تــو هســتـی
تـرا خـواهـم ترا خـواهـم مـن از رب
***
گلم هرچـه نـویـسـم کـم باشد
ز هجرت بر دیده ام نم باشد
اگـر کـه تـو نـیـایـی نازنیـنم
تــمـام زنده گی ام غــم باشد
***
گلم یادم ، به یادت هر لحظه
دو چشم من برایت هر لحظه
بـیـایـی زر بـپـاشم بر قـدمها
ببوسم سر و پایت هر لحظه
***
گـل گلاب، گـل مریـم یا یاسمیـن گویمت
گل ریحان یا ارغوان من کدامین گویمت
نـگـویـمـت گـل مـن، زیـب گلستان کسی
گـل بـهـشـت جمالی و بـهتـریــن گویمت
***
تـو گل افروز، گل انـدام ، گل زیبای منی
گل دلـسـوز، تــو گل فــام، دل آسای منی
مــه گل نـــواز گل نــاز و هــمـنـام گلــم
که همه روز بی گلم شام، گل یکتای منی
***
مــن از روز ازل گلـباز بودم
به بلـبل هـمدم و هـمراز بودم
به ساقی و گل و پیمـانه و می
رفیق و مونس و دمساز بودم
***
گشتم همه ترکستان خوارزم و بخار را
دیـدم بـه سمـرقـنـدش، گلهای پریسا را
نـامـد به نظر هرگز مانند گل نازم
آذر همه را گشتم، هم بلخ و هریوا را
***
گـهی جـنگ و گه آشـتیـست گل من
گهی قـهـرو گــه رازیــسـت گل من
گـهـی سـجــده و گــه آتــش پرسـتـد
گهی خاموش و گه مستیست گل من
که گل گـویی و هـم بـوستان برنجـد
زگل بـهــتـر نـدانـم چـیسـت گل من
به دل باز و به رخ ناز و به قد ساز
اگر که نیست قبولش کیست گل من
گلم هـــمــدم و هـــم راز” آریــن”
بـرایـم جـان و هم هستیست گل من
چون روز همبسته گی زنان سراسر جهان است، از یک طرف روز پیکار برای آزادی از اسارت، سرکوب، توهین و تحقیر و از جانب دیگر باید بزم و جشنواره بپا شود و طبیعی است که توام با شادی و مسرت نیز برگذار می شود، به این جهت در این نوشته بیشتر بالای نکات مثبت، عاطفی و امید بخش آن تاکید نمودم و گرنه وصاف دهشت ها و وحشت ها، ماتم ها، درد ها و رنج های ناگفتنی و اشعارسرودنی فراوان است.
خانم های گرانقدر!
جشن تان با شکوه، خانه های تان چراغان و سر شار از شادی و تندرستی باشد.
پاینده باد روز همبستگی زنان سراسر جهان!