از هفت خوان انتخابات تا هفتاد خوان صلح و تشکیل حکومت موقت
در این شکی نیست که در کشوری مانند افغانستان هر پروسهء ملی چالش آفرین است؛ زیرا از یک سو این کشور در خط مقدم نبرد با تروریسم قرار دارد و با دشواری های شدید امنیتی دچار است و از سویی هم حضور نیروهای خارجی در افغانستان سبب شده تا هر نوع ابتکار سیاسی در داخل برای تامین صلح و جنگ و سایر مسائل مهم و سرنوشت ساز ملی از طرف مخالفان مسلح دولت مورد تردید قرار بگیرد و دیکته شده از سوی خارجی ها تلقی شود و در نتیجه کارگر واقع نشود. از سوی دیگر حضور نیرو های خارجی نه تنها استقلالیت ملی و اقتدار سیاسی کشور را زیر پرسش برده؛ بلکه دخالت های پنهان و آشکار آنان در امور نظامی، امنیتی، سیاسی و حتا اقتصادی سبب شده که حتی اجماع ملی در داخل در سایهء سیاست های راهبردی منطقه یی و جهانی آنان آسیب پذیر گردد و استقلال عمل افغانستان برای حل مسائل داخلی چنان به تحلیل برود که حتا برای حل آن از اجماع منطقه یی و جهانی سود جسته نتواند؛ زیرا کشور های منطقه و جهان هرگونه تصامیم خود را در مورد افغانستان وابسته به تصمیم گیری امریکا و سایر کشور هایی تلقی می کنند که در افغانستان حضور نظامی دارند. این موضوع نه تنها بر اجماع منطقه یی و جهانی پیرامون اوضاع افغانستان اثر گذار است؛ بلکه به نحوی زمینه ساز اختلاف های شدید میان دولت و گروه های سیاسی نیز شده است که مداخلهء کشور های بیرونی و روابط گروه های سیاسی با کشور های مختلف و کشور های خارجی تمویل کنندهء این گروه ها مزید بر علت شده و در نتیجه سرنوشت مردم افغانستان را در پرتگاهء فاجعه و فلاح به زنجیر کشیده است. این همه دست به دست هم داده و برگزاری انتخابات را دشوارتر از گذشتن از هفت خوان رستم کرده و رسیدن به صلح را مشکل تر از گذر از هفتاد خوان رستم نموده است. این دشواری افزون بر چالش های یادشده تشکیل حکومت موقت را به بهای قربانی انتخابات ریاست جمهوری، آنهم بجای یک راهء حل ملی و نقشهء راه، برعکس فاجعه بارتر ترسیم می نماید. شرایط دشوار در کشور سبب شده که حتی گزینه ها در پیوند به انتخابات، روند صلح و حکومت موقت چالش آفرین تلقی شوند.
به هر روی، حال که بحث بر سر گزینه ها است، آنهم در کشوری که ناامنی، غارت، فساد، بی عدالتی، ستم، تبعیض، تعصب، جهل، خودخواهی، فریب، ریا، دروغ، دورویی و … بیداد می کنند و گلوی انسانش گویی با پنبه خیلی قشنگ و فیشنی حلال می شود و گردن های بلندی بیرحمانه به زمین زده می شود. نه تنها این حتی بدتر از آن هرکسی با چشمان باز می بیند که چگونه عدالت در چوبهء دار آویخته شده است، وحشت و دهشت در بام و در شب و روز در هرسو زبانه می کشد و هیچ چیزی در امان نیست. دردآورتر این که تروریزم به هیچ چیزی ترحم ندارد، خط سرخ برایش معنا ندارد و در قاموس کشتار او در اصل دوست و دشمن معنایی پیدا نکرده است؛ زیرا در قاموس تروریزم کشتن و خون ریختن اصل و خودکشتن هم قهرمانی است؛ آنهم به هوای میان تهی حور و غلمان و نهر های شیر و شراب انتهورا لذت بخش تر از شراب پائیزی. این در حالی است که کم ترین شرط رسیدن به آغوش حور و غلمان و نوشیدن از شیر اجتناب کردن از ظلم، زشتی و اعمال ضد انسانی است و کسی که انسان بی گناهی را از روی قصد و عمد می کشد، کم ترین جزایش جهنم است و چه رسد به آنکه حور ها و غلمان ها او را به آغوش بکشند؛ بل برعکس تونل های آتش به استقبالش نشسته اند تا آنانی را ببلعد که برای ماندن و رسیدن به قدرت زیر پای نهادن هر اصولی را مجاز می شمارند و چنان بی شرم و بی حیا شده و از خود بیگانه شده اند که رسوایی های خود را هم بی شرمانه جشن می گیرند. این ساده لوحان بی فرهنگ و عقل ستیز و انسان دشمن که به بهای طعمۀ آتش قرار دادن انسان بهشت را متاع قلیل دانسته و در بدل خودکشتن رویای حور و غلمان را در سر می پرورند. آنان چنان دیکته شده اند که هر سیاهی را سفید می بیند و هر سیاه کاری و وحشت گستری را ثواب و جهاد می داند. پس در کشوری که این چنین انسانیت به زنجیر کشیده شده باشد و انسانش احساس کمترین امنیت را از دست داده باشد و بیداد بر حریم داد ببرحمانه به مانور پرداخته است. بنابراین در چنین کشوری مردم به کدام گزینه تن می دهند و تشنه کدام گزینه اند؛ معلوم است که آنان صلح می خواهد و برای دست کم چند لحظه بدون دغدغه زنده گی کردن و حق را از ظالم گرفتن و ستم گر را در پای عدالت افگندن و حقیقت را از باطل نجات دادن و غاصبان و غداران و کاذبان و مفسدان فاسقان را به محاکمه کشاندن؛ برای رسیدن به دست کمی از این آرزو ها فقط تشنه صلح اند و برای صلح لحظه شماری می کنند و از جنگ و بیرحمی و بی عدالتی و استبداد و تبعیض تباری و زبانی سخت متنفر اند. آنقدر از جنگ و بی عدالتی و تبعیض خسته و دل زده شده اند که خلاف تمایل سیاستگران بویژه آن دسته از سیاستگران که می خواهند صلح را قربانی اهداف سیاسی و شخصی و قومی خود نمایند و همه چیز را ابزاری برای رسیدن به هدف خود قرار دهند؛ اما مردم برخلاف این دست سیاستگران تنها برای صلح می اندیشند و از آنانی نفرت دارند که به بهانه های مختلف می خواهند صلح را در پای اهداف شان ذبح کنند.
بازی ها بر سر صلح چه در داخل و چه در خارج، برگزاری انتخابات، توافق صلح و تشکیل حکومت موقت در افغانستان هرکدام را به چالش برده و مرموز و مبهم نیز گردانیده است. در این میان تنها اختلاف میان دولت و گروه های سیاسی روی توافق بر هیأت گفت و گو کننده با طالبان در نشست بین الافغانی یک مسأله است که نپرداختن به رفع این نگرانی ها نه تنها مسأله برانگیز، بل روند صلح و هرنوع توافق صلح را یک جانبه و غیر ملی می سازد و در ضمن آیندهء آن را خطرساز می نمایاند؛ اما در این میان آنچه بیشتر مایهء نگرانی است، دادن نقش به پاکستان از سوی امریکا است که تبصره هایی وجود دارد که گفته می شود، امریکا این بار نیز مانند سال های خروج شوروی از افغانستان در زمان ریگان حکومت سازی در افغانستان را به پاکستان بسپارد. ریگان در آن زمان در پاسخ به گورباچف مبنی بر رها کردن مردم افغانستان برای تعیین سرنوشت شان گفت که موضوع حکومت داری در افغانستان را به پاکستان سپردیم و دیدیم که این کشور فاجعه در افغانستان آفرید و تا کنون ادامه دارد و اکنون طالبان تحت حمایت اسلام آباد در افغانستان به بهانهء رهایی افغانستان از اشغال می جنگند. علایم این واگذاری را در رفت و آمد های پیهم و فشردۀ خلیل زاد به پاکستان و دیدار های او با مقام پاکستانی؛ بویژه وزیر خارجۀ این کشور می توان درک کرد. چنان که خلیل زاد اصرار دارد که از شش ماه بدین سو در سیاست پاکستان در مورد افغانستان تغییر بوجود آمده است و از سوی دیگر وزیر خارجهء پاکستان با اشاره به احتمال سفر عمران خان به کابل گفت که ملاحظات کابل در مورد اسلام آباد مرفوع گردیده است. این در حالی است که پاکستان به گفتهء حقانی سفیر پیشین امریکا در امریکا، سکوی پرواز های رهبران طالبان است و اسلام آباد تا کنون برای نابودی لانه ها و مراکز تروریستی در این کشور کاری انجام نداده است و شاید از نظر اسلام آباد رفع ملاحظات کابل در مورد این کشور وعدهء خان برای ترغیب طالبان برای گفت و گو های مستقیم با کابل باشد. تنها موضوع واگذاری افغانستان برای پاکستان نیست؛ بلکه ابتکار و صلاحیت صلح افغانستان در دست امریکا و به حاشیه راندن کابل، نیز عامل مهم نگرانی مردم افغانستان می باشد که هر روز افزون تر می شود و اختیار و صلاحیت مردم ما به گونۀ تقریبی در پیوند به صلح به تاراج رفته است.
در این میان چقدر می توان به صداقت خلیل زاد باور کرد؛ زیرا او متهم به قوم گرایی است و به گفتۀ ستیف کول نویسندۀ جنگ اشباح و در گذشته برای امریکایی ها گفته بود که بدیل طالبان را در پشاور از قوم پشتون پیدا میکند و اما موفق نشد که امریکایی ها ناگزیر شدند تا پس از حادثۀ یازدهم دسمبر در سال 2001 به جبهۀ شمال مراجعه کنند. از این رو شماری از مردم افغانستان جدا از این که او را حافظ منافع امریکا می دانند و در عین زمان بعد داخلی ماموریت او را به دیدۀ شک می نکرند. بنا بر این چگونه می توان به صداقت او در گفت و گو هایش با طالبان باور کرد یا این گفته او را جدی گرفت که پیش از سفر به پاکستان و رسیدن به دوحه برای اشتراک در نشست هشتم با طالبان گفت، موثر ترین و بهترین سفر خود به افغانستان را به پایان رساند و افغانستان و امریکا روی مرحلهء بعدی روند صلح به توافق رسیده اند. وی در گفت و گو با طلوع نیوز حمایت مشروط خود را از انتخابات اعلان کرد و گفت که هرگاه روند صلح به پیروزی برسد، از انتخابات تا زمان فیصلهء بین الافغانی حمایت می کنیم. از این اظهارات او پیدا است که صلح در دستور کار او قرار دارد و انتخابات بعد از آن. وی افزود: ما با طالبان برای رسیدن به صلح به موافقه نرسیدیم و در پیوند به خروج نیرو های امریکایی از افغانستان نیز با طالبان به موافقه نرسیدیم. وی افزود که مسودهء صلح با طالبان آماده شده و اما نهایی نشده است. این سخن او ببانگر این است که گفت و گو ها با طالبان به پیش رفته و در نشست دور هشتم مسایل ناتمام حل خواهد شد و احتمال دارد که در این دوره میان امریکا و طالبان توافق به امضا برسد و جدول خروج امریکایی ها همگانی شود.
در همین حال نوعی مدارا و “تار دادن های ” خلیل زاد با پاکستانی ها هم مایۀ نگرانی است. چنان که وی از پرواز به دوحه در اسلام آباد گفت، مقامهای پاکستانی، تأکید کردهاست که صلح در افغانستان نیازمند تضمینهای قابل اعتبار از سوی پاکستان و افغانستان میباشد کاربرد واژۀ تاکید از سوی مقام های پاکستانی به نحوی دخالت افغانستان در امور پاکستان را سنگین می نمایاند؛ اما آقای خلیل زاد از عمق و گسترده گی دخالت پاکستان در افغانستان آگاه است. ممکن خلیل زاد با این اظهارات خواسته تا به گونۀ نرم پاکستان را برای ترک حمایت از تروریستان ترغیب کند؛ زیرا او آگاه است که تروریستان در چنگال آهنین نظامیان پاکستان قرار دارند و اما برخورد نرم وی به نحوی چشم پوشی از مداخله های آشکار و صدور ده ها تروریست به افغانستان است که روزانه تحت نظر مستقیم نظامیان پاکستان پس از آموزش و تجهیز و تمویل به افغانستان فرستاده می شوند. هرگاه خلیل زاد خواسته باشد تا با امتیاز دادن به پاکستان بر مداخله های دراز مدت پاکستان به افغانستان چشم پوشی کند و تروریست پروری های خود را با دادن ضمانت دو طرفه تقلیل بدهد. در صورتی که هدف از این اظهارات او تشویق پاکستان برای بستن لانه های تروریستی در خاک این کشور باشد، می شود آن را فال نیک گرفت و اما اگر هدف از آن چشم پوشی از این لانه ها و موجودیت رهبران طالبان در پاکستان باشد، این جز معنای امتیاز دهی به پاکستان و معامله یی بر سرنوشت مردم افغانستان، تعییر دیگری نمی توان از آن نمود. این ها همه نشان می دهد که صلح و سرنوشت مردم افغانستان در دست خارجی ها است.
تنها نقش دخالت گرانهء خارجی ها بویژه امریکا و پاکستان در امور افغانستان نیست که سلامت صلح و توافق های آینده را از بین برده؛ بلکه تناقضات در درون حکومت و بازی های پنهان با طالبان و تناقضات در درون طالبان و تلاش های عمران خان برای رهایی پاکستان از دشواری های کشندهء اقتصادی و بهره گیری از طالبان بحیث شاخهء ارتش این کشور همه و همه بیانگر این است که نه تنها صلح و توافقات آن؛ بلکه انتخابات نیز در حال بیرون شدن از دست مردم افغانستان است. از همین رو است که نظر ها بر این است که نتیجهء یک اننخابات شفاف برای تشکیل یک حکومت قوی دشوارتر از گذشتن از هفت خوان رستم است و به همین گونه رسیدن به توافق شفاف صلح با دخالت خارجی ها که منافع ملی مردم افغانستان را تامین کند، دشوارتر از عبور کردن از هفتاد خوان رستم است و گیریم حکومت موقتی که پس از نشست بین الافغانی تحت رهبری هیأت ۱۵ نفری از سوی حکومت، تشکیل شود، چگونه حکومتی خواهد بود و از چه ساختار و ترکیبی برخوردار خواهد بود. مهم این که پروسۀ انتقال قدرت از حکومت کنونی به آن حکومت چگونه و تحت نظر کی ها و با تضمین کدام کشور ها صورت خواهد گرفت. یا این که در ساختار این حکومت چقدر حکومت کنونی، گروه های سیاسی و قومی و مذهبی و طالبان نقش خواهند داشت و صلاحیت ها در این حکومت چگونه تقسیم خواهد شد. مهم این که آیا این حکومت به گونۀ واقعی از از قاعدۀ وسیع برخوردار خواهد بود و تمامی گروه ها، اقوام و مذاهب خود را در آن دیده می توانند یا خیر و یا این که برا ی انتخابات آینده چه تدابیری روی دست گرفته خواهد شود.
مهم تر این که طالبان از خواست های بلند و تمامیت خواهانۀ امارت فرود می آیند یا خیر، ده ها پرسش های این چنینی در راه است. این در حالی است که بعد اجماعی هیأت گفت و گو کنندۀ با طالبان هنوز زیر پرسش است و پس با این حا ل چقدر حکومت موقت می تواند، دراز راۀ دشواری افغانستان را با عبور از این همه هفتاد هزار خوان کوتاه کند. این موضوعی است که زمان به آن پاسخ خواهد گفت؛ اما هرچه باشد، این نگرانی های آقای کرزی را نمی توان نادیده گرفت که می گوید، خدا کند لیست از سوی خود ما درست شده باشد و نه از سوی امریکایی ها، نه تنها اشارهء او مبنی بر تقویت داعش، تمامی امید ها برای افغانستان باثبات و عاری از جنگ را به یاس بدل می کند؛ بلکه موجودیت یک سری از راز های پنهان در پشت این گفت و گو ها سبب رمزآلودی آن شود و به ابهام آن بیفزاید؛ اما این را هم نباید فراموش کرد که این نگرانی های آقای کرزی با توجه به اظهارات او به گیتس وزیر دفاع پیشین امریکا در زمان ریاست جمهوری دور اولش که گفت، جبههء شمال خطرناک تر از طالبان است و این نگرانی ها او را وادار به تقویت جنبش طالبان کرد. از این رو نیات پاک او را در مورد صلح ملی جریحه دارمی نمایاند. وی ممکن از این سخن خود احساس ندامت کند و شاید هم نه و ممکن هم زمانی که محافظین امریکایی اش در ذهنش خطور کنند، اندکی تکان بخورد و ممکن با خود بگوید که هنوز هم ناوقت از خواب ببدار شده است.
نظر هایی وجود دارد که در کنار کسانی چون داکتر عبدالله، احدی، زاخیلوال اسم او هم در ردیف نام های است که در ترکیب حکومت موقت گرفته شده اند. شماری ها دلیل مخالفت اش با انتخابات را در همین نکته می دانند. شماری ها هم به تقلب رفتن انتخابات ریاست جمهوری را در زمان ریاست جمهوری کرزی که مقام های ارشد حکومت اش به شمول کارمندان ارشد دفترش نقش داشتند، هدف مندانه تلقی کرده و می گویند که هدف او از این کار به بحران رفتن کشور و بقای او در قدرت بود که بر وفق مرادش پیش نرفت. شماری با توجه به گفته های بالا به اظهارات اخیر آقای کرزی به دیدۀ شک نگریسته و اما بازهم نیات نیک او را برای تشکیل حکومت موقت با انتخاب از دو گزینۀ انتخابات و تشکیل حکومت موقت به هدف استقرار صلح سراسری در کشور ستوده اند. سیاستگران افغانستان در حالی سخن از تشکیل حکومت موقت می زنند که پس از امضای موافقتنامه میان امریکا و طالبان قرار است نشستی در دنمارک برگزار شود و روی چگونگی صلح میان حکومت و مردم افغانستان و طالبان بحث صورت بگیرد. این نشست ممکن روی تشکیل حکومت نیز بپردازد و در صورت توافق روی تشکیل حکومت موقت انتخابات منتفی خواهد شد که هدف از پذیرش انتخابات مشروط بوسیلهء خلیل زاد همین موضوع است. رئیس جمهور غنی هم در نشستی گفت که در میان انتخابات و مصلحت مهم کشور، مصلحت علیای کشور را ترجیح می دهم؛ اما هنوز از چند و چون این حکومت خبری نیست و جغرافیای سیاسی آن مجهول و از چگونگی شرکای قدرت در آن خبری نیست.
این در حالی است که امریکایی ها از آماده بودن هشتاد تا نود درصد توافقنامه آماده شده با طالبان سخن می گویند که تنها ده درصد آن باقی مانده است که مربوط مردم افغانستان می شود. از این گفته پیدا است که از نظر امریکا موضوع افغانستان حل شده است؛ اما هنوز مردم افغانستان هیچ نمی دانند که چه گونه معامله یی میان امریکا و طالبان در حال اجرا است. مردم افغانستان تا کنون در جغرافیای اظهارات خلیل زاد مبنی بر موثر بودن سفر آخری اش در کابل و اظهارات پر از تناقض مقام های پاکستانی در آخرین دیدار آنان با خلیل زاد چیز روشنی نیافته اند و منتظر اند که از دیگ جوشان و آتشین نشست هشتم دوحه چه بیرون می شود.
حالا که دور هشتم گفت و گو های دشوار و نفس گیر در دوحه میان امریکا و طالبان ادامه دارد و آخرین چانه زنی ها بر سر رسیدن به توافق صلح میان دو طرف برای امتیاز گیری های بیشتر در دست اجرا است. در این میان انعطاف پذیری های امریکا هم در فضای گفت و گو های دوحه سنگینی دارد و این سبب شده تا طالبان توسن خواست های شان را بیشتر بر عرشۀ شتاب خروج امریکایی ها از افغانستان، بویژه اظهارات ترامپ مبنی بر خروج تمامی سربازانش افغانستان تا نوومبر ۲۰۲۰ پیشگیری از هزینۀ ۵۰ میلیارد دالر در افغانستان، سریع تر برانند. چنان که امروز طالبان خلاف خوش بینی های خلیل زاد از سؤ تفاهم با امریکایی ها بر سر توافقنامه سخن گفتند و هم چنان سخنگوی طالبان گفت که بخاطر اشتراک در نشست ازبکستان ممکن نشست دوحه ادامه پیدا کند. نشست روز شنبه هم پس از دو ساعت پایان یافت و جزییات آن بیرون نشده است؛ اما گفته شده که هیأت دو طرف در ترکیب های کوچک روی جزییات برای آماده شدن آن به امضا کار می کنند.
در این میان آنچه مایۀ نگرانی است قرار نداشتن حکومت و مردم افغانستان در معادلۀ نخستین صلح است که این برای مردم افغانستان مایهء نگرانی است، قرار داشتن مردم و حکومت افغانستان در حاشیهء این گفت و گو ها گمانه زنی های متفاوتی را بوجود آورده است. عده یی می گویند که امریکا در تبانی با پاکستان با طالبان کنار آمده و معاملهء خطرناکی برسر افغانستان و مردمش در دست اجرا است که حکایت از بازگشت خیلی قشنگ طالبان دارد و اما چگونگی این بازگشت را نمی دانند که تحت پوشش چه چتری می آیند؛ گمانه زنی های وجود دارد که این چتر حکومت موقت است و هنوز کس نمی داند که طالبان در کجای جغرافیای قدرت این حکومت قرار دارند. در این میان نگرانی بزرگی که افغانستان و مردمش را تهدبد می کند، حضور سنگین داعش در افغانستان و جنگ آینده با این گروه است که از جغرافیای دیدار های امریکایی ها در دوحه خارج ساخته شده اند، اما شگفت آور این است که امریکایی ها در این مورد نگرانی ندارد و اما مردم افغانستان به شدت نگران اند و آینده را خطرناک پیش بینی می کنند و بدین باور اند که برسر شان معاملهء خطرناکی برسر افغانستان و مردمش در دست اجرا است که حکایت از بازگشت خیلی قشنگ طالبان دارد و اما چگونگی این بازگشت را نمی دانند که تحت پوشش چه چتری می آیند؛ گمانه زنی های وجود دارد که این چتر حکومت موقت است و هنوز کس نمی داند که طالبان در کجای جغرافیای قدرت این حکومت قرار دارند. در این میان نگرانی بزرگی که افغانستان و مردمش را تهدبد می کند، حضور سنگین داعش در افغانستان و جنگ آینده با این گروه است که از جغرافیای دیدار های امریکایی ها در دوحه خارج ساخته شده اند، اما شگفت آور این است که امریکایی ها در این مورد نگرانی ندارد و اما مردم افغانستان به شدت نگران اند و آینده را خطرناک پیش بینی می کنند و بدین باور اند که برسر شان معاملهء خطرناکی در دست اجرا است.