خبر و دیدگاه

ژاژخایى مهره ى سوخته و اجیر رانده شده

حامد کرزى حمله ى امریکا به مواضع داعش در آچین ننگرهار را شدیداً تقبیح نمود. او گفت امریکا نه تنها هموطنان ما را بقتل رسانده و محیط زیست ما را خراب نموده بلکه به عزت ما هم توهین نموده، حاکمیت ملى ما را نقض کرده است. او دولت افغانستان را بخاطر تائید و حمایت از این حمله به خیانت ملى محکوم نمود و گفت که تصمیم گرفته است، امریکا را از افغانستان خارج نماید و افغانستان را از شر امریکا نجات دهد.
سوال اصلى اینست که آیا او در این اظهاراتش صادق است و این جملات از سر وطن دوستى و آزاده گى اوست ؟
بنابر اعتراف خودش و اظهارات سفیر اسبق امریکا در اسلام آباد، او در دوران جهاد به سفارت آنکشور مراجعه نموده و داوطلبانه آماده گى اش را به همکارى اطلاعاتى با آنها ابراز داشته است. او نه تنها از رابطه اش با CIA پرده برداشت بلکه در آستانه ى سقوط رژیم طالبان و لشکر کشى امریکا به افغانستان براى جلب همکارى سران قومى جنوب، در پاسخ آنها با افتخار و مباهات گفته بود که : امریکى ما سره شته.
نحوه ى به قدرت رسیدن او در حمایت گسترده سیاسى، نظامى و اقتصادى امریکا بر احدى پوشیده نیست. اظهر من الشمس است که اگر پشتیبانى بى حد و حصر غرب و در رأس امریکا و انگلیس از او نمى بود. نه تنها او درایت و ظرفیت رسیدن به قدرت را نداشت بلکه تداوم حاکمیت نامیمونش هم ناممکن بود. او براى تکیه زدن به کرسى ریاست جمهورى نه تنها قلاده ى چاکرى امریکا را به کردن آویخت بلکه به کشتن هزاران تن از همتبارانش و ویرانى مناطق جنوب توسط نیرو هاى خارج تن داد و خمى به ابرو نیآورد.
 وزیر مستعمرات انگلیس در قرن نوزده در مورد روابط کشورش با جواسیس افغان شان گفته بود که افغانها نوکران خوبى نیستند. تا رسیدن بقدرت مطیع و فرمان بردار اند. اما همینکه قدرت را احساس نمودند، به سرکشى آغاز مى نمایند. ما سالها در شبه قاره ى هند، تسلط داشتیم و بسیارى از کشور ها تحت سیطره ى ما بود. اما هرگز اینگونه مشکلى که با جواسیس افغان داشتیم، با آنها نداشتیم. کرزى مصداق کامل این گفته ى اوست.
کرزى تصور مى نمود که امریکا در خدمت امیال و آرزو هاى اوست و مادام العمر از او حمایت خواهند نمود. اما واقعیت نشان داد که گذشت زمان تاریخ مصرف او را همچون سایر جواسیس و خود فروخته گان منقضى تعین نمود  ، او به مهره ى سوخته ى براى امریکایى ها مبدل شد و توسط آنها رانده شد. از آن تاریخ به بعد، براى کتمان همکارى و جنایاتش بر علیه کشور و مردمش، ژست و اداى رهبران ملى و وطندوست را تظاهر داده، هرازگاهى با ژاژخایى به اربابش دهنکجى مى نماید.
او از درد وطن مى نالد، ادعاى وجدان دارد و عزتش را پامال شده مى داند. بلوف و گزافه مى بافد که افغانستان را از شر امریکا نجات میدهد. در حالیکه او مسبب اصلى بدبختى هاى ١۶ سال اخیر است. او بود که سوار بر تانک هاى امریکایى و در حمایت B- 52 و در حلقه ى محافظت کماندو هایى ارتش امریکا وارد کشور شد. او اگر وجدان داشت، اجازه نمیداد، سربازان خارجى به ناموس مردم جنوب تجاوز مى نمود، بروى اجساد مردگان مى شاشیدند و از استخوان آنها حلقه هاى یادگارى جنگ افغانستان را با خود به کشور شان مى بردند. او اگر عزت مى داشت، محافظت خود را بجاى سربازان وفادار افغان، به سگان دست آموز امریکاى نمى سپرد. کجا بود وجدانش، زمانیکه با سر گوشى به گتیس از کسانى که ساده لوحانه و عبرت نگرفتن از گذشته، به این دشمن تاریخى اعتماد نموده بودند، با منافقت و خباثت گفت: دشمنان اصلى افغانستان و امریکا، جبهه ى شمال است نه طالبان. و دیگر اینکه او بود که افغانستان را در دام امریکا انداخت.
او اگر واقعاً وجدان دارد و به مردم افغانستان صادق است. از جنایات و خطا هایش که در تبانى با اربابان استعمارى اش در حق این مردم انجام داده، پرده بردارد و از مردم بزرگوار افغانستان و در پیشگاه خداوند، طلب بخشش و مغفرت نماید. اما او هنوز هم در اشتباه است. با این تفاوت که اینبار بساز روسها، چینى ها و ایرانى ها مى رقصد. و یا هم شاید با این ترفند مى خواهد، مجدداً توجه ى اربابان جمهورى خواه اش را که تازه بقدرت رسیده اند، بخویش جلب نماید.
حقیقت آنست که کرزى مهره ى سوخته ى دنیاى سیاست است که از سوى اربابانش تجرید و رانده شده است و احتمال بازگشتش به عرصه سیاست و ساختار قدرت بعید به نظر مى رسد. شاید دستگاه هاى استخباراتى رقیب در منطقه، بخواهند از این ژاژخایى ها، استفاده ى تبلیغاتى نمایند. اما هرگز سرمایه گذارى واقعى رویش نخواهند نمود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا