زبان فارسی در رسانه های ما
سال ها قبل، سیمین بهبهانی شاعر زن معروف ایرانی گفته بود که غلط های املایی با فشار خون من سروکار دارد. خانم بهبهانی این سخن را در مورد غلط های چاپی ای که در آثار و نوشته های خود می دید و از اثر سهل انگاری دست اندرکاران امور چاپ و نشر اتفاق می افتاد، به زبان آورده است. ولی ظاهرا این روزها مخصوصا در میان دست اندرکاران رسانه ها در کشور ما توجه کردن به قواعد نوشتن و توجه به مسایل محتاج الیه در نوشتن یک متن درست، آن قدر بی اهمیت شده که نه تنها فشار کسی را بالا یا پایین نمی آورد، بلکه توجهی را هم به خود جلب نمی کند.
خبرنویسان و مقاله نویسان رسانه ها بیشترینه از شیوه نگارش متعارفی پیروی نمی کنند و هر چه دلشان می خواهد به خورد مردم می دهند. اصلا شاید چیزی را به نام شیوه نگارش نمی شناسند. گاهی مشاهده می شود که تنها در یک خبر کوتاه، چندین غلط املایی فاحش وجود دارد.
من وقتی که خبری را که از سوی خبرگزاری های داخلی افغانستان ( پژواک یا باختر..) می خوانم و مشاهده می کنم که خبرنویس قواعد مرتبط به مسایل نوشتن را رعایت نمی کند- که معمولا رعایت نمی کنند- احساس دلتنگی می کنم و اصلا از خواندن ادامه خبر، سرباز می زنم.
احساس دلتنگی من از آن جا ناشی می شود که می بینم زبان فارسی به دست چه کسانی افتاده و به چه حال و روزی گرفتار شده است. زبان فارسی که بدون شک گنجینه غنی میراث فرهنگی ما را با خود دارد و افراد زیادی برای حفظ و باروری این زبان سال ها رنج دیده اند و زحمت کشیده اند، به دست تنی چند که هدفی جز کسب معیشت مادی ندارند به زبانی مبدل شده که نه تنها از شنیدن آن لذت نمی بری بلکه دچار سرگیجه و تهوع هم می شوی.
شفیعی کدکنی شعری دارد با این مطلع:
ای شعر پارسی که بدین روزت اوفکند؟
کاندر تو کس نظر نکند جز به ریشخند
من این شعر را این گونه تعدیل می کنم:
ای نثر پارسی که بدین روزت اوفکند؟
کاندر تو کس نظر نکند جز به ریشخند
عده ای به نام مصطلحات ملی! واژه های نامانوسی را بر زبان فارسی تحمیل کرده اند که خوش آهنگی و زیبایی آن را از بین برده است وگروهی دیگر، برای این که خود را مدرن و به روز شده معرفی کنند ناشیانه از کلمات انگلیسی برای بیان مقاصد خود استفاده می کنند. حضور خارجی ها و موسسات خارجی هم روند گرایش استفاده از واژه های انگلیسی را شدت بیشتری بخشیده است.
این یک حقیقت غیر قابل انکار است که ستون هویت یک مردم، زبان آن ها است. اگر زبان یک مردم از آن ها گرفته شود هویت آن ها از هم خواهد پاشید. با این همه، کسانی از دست اندرکاران رسانه ها در کشور ما هستند که تیشه بر ریشه خود می زنند و به دست خود، زبان فارسی را به نابودی سوق می دهند.
این که من روی عملکرد رسانه ها انگشت می گذارم به خاطر این است که رسانه ها نقش مهمی در حفظ هویت زبانی هر مردم دارند. وقتی که اصحاب رسانه ها به اصول و قواعد زبان رسانه خود پایبندی نداشته باشند، از دیگران چه انتظاری باید داشت.
در زمینه مهجور افتادن زبان فارسی معیاری در رسانه های ما عوامل گونه گونی دخالت دارد. یکی از این عوامل این است که رسانه ها با کمبود نیروی انسانی کار آزموده و مجرب مواجه است. این امر باعث شده که مدیران رسانه ها برای رفع کمبود در نیروی انسانی خود افرادی ناکار آزموده و ناشایسته را به کار بگمارند. از این افراد نا کار آزموده و نا آشنا به فوت و فن زبان، توقعی نیست جز این که به ریشه زبان فارسی، تیشه بزنند و آشفته بازار زبان فارسی در رسانه ها را آشفته تر سازند. عامل دیگری که می تواند در به وجود آمدن این وضعیت دخیل باشد برخورد سیاسی دولت مردان افغانستان نسبت به زبان فارسی است. متاسفانه دولت مردان افغانستان از همان ابتدا تا به امروز به زبان فارسی به عنوان تهدید و نه فرصت نگاه کرده اند. این موضوع موجب گردیده که دست اندرکاران رسانه ها از سیاست های حاکم، اجبارا پیروی کنند و به طور مثال واژه هایی را که هیچ سنخیتی با زبان فارسی ندارد تحت عنوان مصلطلحات ملی- و به قول حبیب الله رفیع ترمینولوژی ملی- به کار ببرند و زبان فارسی را به قول شفیعی کدکنی در معرض”ریشخند شدن” قرار دهند. در این میان، قلم بدستان و فرهنگیان ما هم متاسفانه این شهامت اخلاقی را ندارند که قاطعانه در برابر سیاست های حاکم بایستند و برای پاسداشت زبان فارسی از خود مایه بگذارند.
به یاد دارم باری به کسی که در مطبوعات گاهی قلم می زد، گفتم: به جای فلان کلمه بهتر است از واژه ” چالش” استفاده کنی. وی در پاسخ گفت: من هیچ گاه واژه “چالش” را به کار نمی برم چرا که این کلمه “ایرانی” است. من تا هنوز که هنوز است نمی دانم که چرا شخص مزبور، کلمه “چالش” را “ایرانی” قلمداد کرد. و آنگهی، زبان فارسی متعلق به همه فارسی زبانان جهان است و باید از تجربیات همه گویندگان این زبان، استفاده شود و نباید مرزهای سیاسی مرادف مرزهای فرهنگی تلقی شود. کشور ما بر اثر سی سال جنگ و نیز در نتیجه سیاست های فارسی ستیزانه حاکمان، نتوانسته است گامی بلند در عرصه استفاده از ظرفیت های زبان فارسی بردارد. از این رو، نابخردانه خواهد بود که از دیگر همزبانان ما استمداد نکنیم و از پیشرفت های زبانی ای که دیگر فارسی زبانان به دست آورده اند، بهره نبریم.
مشکل برخی از رسانه های ما این است که به تغییر و تحول زبان همگام با زمان باور ندارند. از این رو مشاهده می کنیم که مواجه به “فقر واژگانی” شده اند چرا که در کشور ما زبان فارسی متناسب با زمان پیشرفت نداشته است و استفاده از کلمات ایرانی! هم ناروا و خلاف ارزش های ملی و اسلامی!! است.
از “فقر واژگانی” برخی رسانه ها گفتم. اگر شما به این رسانه ها مراجعه کنید متوجه می شوید که تعداد کلماتی که این رسانه ها استفاده می کنند احتمالا بیشتر از 300 کلمه نیست؛ آن هم معجونی است از کلمات انگلیسی و فارسی و پشتو.
فرهنگیان و قلم بدستان ما باید به این نکته عنایت جدی بکنند که زبان فارسی میراث گرانمایه ای است که بر اثر خون دل خوردن و قلم بر تخم چشم زدن بزرگان ادب فارسی به ما رسیده است. نباید با این سهل انگاری ها این میراث گرانبها را از دست بدهیم. با این وضعیت نا مطلوبی که زبان فارسی نزد قلم بدستان ما دارد، در جواب گذشتگان فرهیخته ما که با میراثی که برای ما شما به جا گذاشتیم چه کردید، چه پاسخی خواهیم داشت؟