مرحومان جنرال رفیع و رشید آرین

سخن جناب فرید مزدک ــ که سالیانی در مقام معاون رئیسجمهور و معاون حزب وطن ایفای وظیفه کرده و در نتیجه، از نزدیک با لایههای گوناگون قدرت، دوست و دشمن، آشنایی دقیق و تجربهٔ ژرف یافته است ــ برای من بسیار سنجیده و قابل تأمل آمد. امروزه در فضای مجازی، که باید عرصهٔ آزادی اندیشه و بیان باشد، متأسفانه گروهی تنها از زاویۀ تنگ سلیقۀ شخصی، تعصبات تنظیمی یا ذهنیتهای محدود خویش سخن میگویند؛ بیآنکه بر گفتههای خود سند و ثبوتی اقامه کنند. این شیوهٔ داوری، از دیدگاه من پذیرفتنی نیست.
مرحومان رشید ارین و جنرال رفیع از چهرههای برجسته و بلندپایهٔ دورۀ حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند. مردم این سرزمین هر دو را میشناسند و اکثراً از آنان به نیکی یاد میکنند. آنچه مسلم است، دستان این دو شخصیت به خون مردم نیالوده بود و نام ایشان با فساد پیوند نداشت.
رشید ارین جز یک آپارتمان مکروریان و یک بایسکل چیزی نیندوخت؛ و جنرال رفیع نیز در خانهای کرایی در شهر دوسلدورف آلمان روزگار میگذراند و همانجا چشم از جهان فروبست. از او در وطن تنها یک باب مکروریان باقی مانده است. این هر دو شخصیت بزرگ، با فاصلهٔ تنها یک روز، جهان فانی را وداع گفتند و به سراسر ابدیت پیوستند.
در چنین زمینهای، کلام فرید مزدک معنای روشنتری پیدا میکند. او مینویسد:
«رحلت جنرال رفیع ــ که یادش گرامی باد ــ برای برخی از جریانهای افراطیِ افغانملتی و اخوانی بهانهای برای عقدهگشایی شده است. حال آنکه رفیع، در سالهای دشوار، بیش از حکمتیار، با مسعود و سیاف مراوده و رابطه داشت. اخوانیها همواره افرادی چون من را به سبب پیشینۀ سیاسیمان دشمن میپندارند و تکفیر میکنند؛ تکفیر رفیع نیز نه از روی ارتباط او با حکمتیار، بلکه از جهت وابستگیاش به حزب دموکراتیک خلق است.
بیگمان، حزب دموکراتیک خلق کارنامههای تاریک و خطاهای جدی دارد؛ همچنانکه جریان جهادی و تفکر اخوانی نیز مملو از خطاها و کارنامههای ناپسند است. راه رهایی و بلوغ سیاسی آن است که هرکس نخست به نقد صادقانۀ گذشتهٔ خویش بپردازد و سپس دیگران را نقد کند.
کسی که شهامت نقد خود را ندارد، صلاحیت نقد دیگران را نیز نمییابد.
باید به یاد داشت که منتقد حقیقی، سازنده است؛ نه ویرانگر.»


|
|


