خبر و دیدگاه
اصول شهروندي يا تجزيه
بعد از پخش برنامه من در سايت بين المللي سياست افغانستان با گردانندگي جناب حامد جان ضرابي كه غوغا بر پا كرد و بعضي از جديت من ناراضي بودند و بعضي من را حق به جانب دانستند يك موضوع مهم و حياتي سياسي بر ملا شد. و آن موضوع مهم تقويه پشتونيزم كه ابن مردم بي شرم و بي حيا آزادانه در برنامه حاضر مي شوند واز طالب و پشتونيزم دفاع مي كنند. در ظرف كمتر از ٢٤ ساعت اين برنامه جنجالي ٢١،٠٠٠ بيننده داشته اســت. اما من نخواستم به اين مرد بي حيا موقع دهم زيرا با ظلم و بي عدالتي بايد شديد برخورد كرد .
چون يك عده مصالحه گر و مفاهمه گر با گروه تروريستي طالبان همكاري كردند به جاي اينكه مردانه وار در مقابل ظلم ايستادگي كنند، اين وضعيت به قوم پرستان پشتون دست بالا داد كه مي بيبنند فلان استاد و فلان شخص خاموش اســت براي اينكه همين طالبان امنيت را آورده اند. نه تنها افغانستان زير عنوان دين به تحجر و قهقرا رفت ، پشتونيزم هم تقويت شد و اين تفويت توسط همين اشخاص مصالحه گر كه در دل مخالف حقوق بشر در اسلام هستند ( ما از حقوق بشر بين المللي صحبت نمي كنيم ) صورت گرفت. يك استاد كه چون عيب اســت نام او را نميگيرم به من نوشت كه بايد كار كرد تا تربيه شوند. سوال كردم چقدر مدت كار اســت كه اين گروه قومي و قبائلي تربيه شوند ؟ جواب نداشت. اشخاص كه در خانواده هاي مذهبي بزرگ شده اند و ميخواهند با طالب از در صلح پيش بيايند ملامت نيستند زيرا اينها از شروع سلطنت نادر خان به ازدواج نامشروع قوم پشتون و مذهب سني در افغانستان لبيك گفتند و اگر حالا عكس قضيه را بگويند اصلا به جد خود بي احترامي كرده اند. يكي از اشخاص ديگر من را دعوت كرد تا در فارغ التحصيلي دانشجويان يك دانشگاه در افغانستان كه زير تسلط طالبان اســت از طريق زوم شركت كنم. دانشگاه مورد نظر مطلق مردانه و يك دختر فارغ التحصيل نمي شد و من شرم كردم كه در همچو تجليل فارغ التحصيلي شركت كنم كه حقوق دختران را پايمال مي كنند و از شركت معذرت خواستم . تنها مسايل تجارتي و منافع شخصي نيست كه طالب را در قدرت نگهه داشته همين مصالحه گراي غير عادلانه و خلاف حقوق بشر اسلامي اســت كه اينها به قدرت باقي مانده اند و كشور تباه شد. يكي از دوستان قلم بدست رفت به ولايت خودش و چون يك كتاب نوشته بود و در آنجا طالبان براي او محفل گرفتند فراموش كرد كه دختر هموطن و زن هموطن او از حقوق انساني محروم شده اند و خود را خاموش گرفت. فراموش كرد كه ژورناليستان كشور آواره شده اند . فراموش كرد كه هنرمندان هنر هاي زيبا همه از كشور آواره شده اند. همين منافقت بازي هاست كه اين گروه منحجر به قدرت باقي مانده اند و اين ها كه تذكر دادم دست شان با ظلم بسته اســت و ظلم از ديد قرآن برابر با شرك اســت . حالا ، سياسيون بايد بدانند كه افغانستان نه تنها زير تحجر فكري مطلق قرار دارد زير تسلط قومي پشتوني هم قرار دارد .
و اين به مفاد كشور نيست كه زبان فارسي مطلق در حاشيه رانده شده اســت، فرهنگ آرياناي كبير در حاشيه رانده شده اســت و مذهب شيعه كه سي در صد كشور را تشكيل ميدهد در حاشيه رانده شده اســت. يا شما بايد همين را قبول كنيد و يا راه ديگري سنجيده شود. من كه شرايط را مي بينم راه ديگر تجزيه افغانستان اســت با اينكه من مخالف تجزيه هستم و اما اين مردم قومي و قبائلي تغيير نمي كنند. قومي و قبائلي انتي تز مدنيت گرايي اســت . امروز در منطقه به خاطر همين روحيه قومي و قبائلي در كشور، ما از بدبخت ترين كشور هاي منطقه هستيم. اينها نمي خواهند كه اصول شهروندي را قبول كنند كه همه مردم در مقابل قانون حقوق مساوي مدني داشته باشند. اينها نمي خواهند كه از نگاه مدني زن و مرد مساوي باشد. اينها نمي خواهند كه مذاهب در افغانستان مساوي باشد و زياد تر از سه سال گذشت. نه مشروعيت سياسي ملي دارند و نه بين المللي. يك گروه قومي و قبائلي كه با اساس سيستم مافيايي قدرت دارند و تا جايكه مفاد اقتصادي شان مثليكه صد سال قبل در هندوستان تجارت ميكردند و تنها برسم و رواج قومي و قبائلي و پول براي شان مطرح بود و هرگز نمي خواستند كه حكومت مركزي به كار شان مداخله كند، امروز هم اينها فقط به پول فكر مي كنند و رسم و رواج قومي و قبائلي خود شان نه حقوق بشر يا حقوق انساني و يا حقوق زنان و مذاهب. راه گريز ازين بدبختي تجزيه افغانستان اســت كه من اولين كس نيستم كه پيشنهاد مي كنم. بيست سال قبل يا پيشتر از آن در سايت وزين خاوران ( اگر اشتباه نكرده باشم و حالا بسته شده ) از سويدن توسط بانو فرشته حضرتي پيشنهاد شده بود. بعد از زياد تر از بيست سال حالا من به همين نتيجه رسيده ام كه مردم آزادمنش ، متمدن ، و فرهنگي كشور بايد تجزيه افغانستان را به ملل متحد پيشنهاد كنند و درين تجزيه دو كار عمده صورت گيرد.
اول اجنداي اساسي يك كشور جديد با نام و مشخصات آن پيشكش شود و دوم به مردم فرهنگي بيست و سه قوم افغانستان اجازه داده شود كه به كدام كشور زندگي مي كنند. ما داربم يك عده پشتون هاي متمدن كه دوستان من هستند كه مخالف اين تحجر و تعصب قومي هستند. اينها حق دارند كه در كشور جديد كه همه با فرهنگ اصيل آرياناي كبير و خراسان قديم ساخته مي شود زندگي كنند و از زندگي لذت ببرند. سوم لابي گري شود تا مردمان گيتي در ملل متحد اين كشور را به رسميت بشناسند. من به جاي خراسان كه نام جنجال بر انگيز اســت نام باختر يا Bacteriana را پيشنهاد مي كنم تا از مناقشات بين المللي در مورد نام جلوگيري شود. فرهنگ قومي و قبائلي در دو صد سال مردم را تباه كرد
فريد يونس
استاد بازنشسته ي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و فلسفه اسلامي