خبر و دیدگاه
زين بي اسب
دوست ديرينه ام جناب دكتر عبدالاول حنيفي يك كتاب را زير عنوان ” خط سوم” اثر ناصراالدين صاحب الزماني (١٣٠٩) كه از كتاب هاي كلاسيك محسوب مي شود و در تهران تجديد چاپ شده اســت و انديشه شمس تبريزي را به قلم كشيده است ، با من شريك شد . دليل شريك شدن كتاب با من اين بود كه مطالب كه من بار بار هم در تلويزيون گفته ام و هم در مقالات نوشته ام در انديشه شمس تبريزي بوده اســت. دكتر حنيفي به من چنين گفت : ” او مرد خدا مطالب را كه امروز تو مي گويي و مي نويسي هزار سال قبل در انديشه شمس تبريزي ( ٥٨٢-٦٤٢ هجري قمري) مي زيست گفته شده اســت. من كتاب را برايت مي فرستم ، بخوان جالب اســت .”
من چندين بار هم گفتم و هم نوشتم كه حالا عصر جديد اســت و ما نبايد از علماي گذشته نقل قول كنيم. آنها در زمان خود گفتند و رفتند ، حالا ما چه داريم كه به مردم در قرن بيست و يكم پيشكش كنيم. نقل قول از گذشتكان كار ما را حل نمي كند . در كتاب چنين ميخوانيم:
“روزي در خانقاه نصر الدين وزير …..اجلاس عظيم بود…..و جميع علما و شيوخ و عرفا و حكماء و امرا و عيان ……در آن مجمع، حاضر بودند ، و هر يكي در انواع علوم و فنون و حكم ، كلمات مي گفتند ، و بحث هاي شگرف ميكردند ، مگر … مولانا شمس الدين ، در كنجي ، بسان گنجي مراقب گشته بود . از ناگاه برخاست ، و …. بانگي بر ايشان زد كه : تا كي …. بر زين بي اسب ، سوار گشته ، در ميدان مردان مي تازيد؟ …. و تا كي بر عصاي ديگران بپا رويد ؟ …. اين سخنان كه مي گوئيد از حديث و تفسير و حكمت و غيره ، سخنان مردم آن زمان اســت كه هر يكي در عهد خود به مسند مردي نشسته بودند، و از …. حالات خود ، معاني گفتند . و چون مردان اين عهد شمائيد ، اسرار و سخنان شما ، كو ؟
همشان…. از شرمساري ، سر در پيش انداختند . بعد از آن فرمود …كه :
بعضي كاتب وحي بودند، و بعضي محل وحي . اكنون جهد كن كه هر دو باشي: هم محل وحي حق و هم كاتب وحي خود باشي!…”
من اعتراف مي كنم كه ازين انديشه شمس تبريزي اطلاع نداشتم و از جناب دكتر حنيفي سپاسگزارم كه اين مطلب مهم را با من شريك شد. اما در دوره تحصيل دكتورا از استادان امريكايي آموختم كه تحقيق آن نيست كه شما از گذشتگان نقل قول كنيد و يا تقليد كنيد . تحقيق آن اســت كه شما مطالب ديگران را بخوانيد و اما ديد و بينش خود را بنويسيد و يك موضوع را كه قبلا نوشته شده دوباره بررسي كنيد و يك مطلب جديد را پيدا كنيد . Research از دو واژه انگليسي مشتق شده اســت . اول Re و دوم search . كه اولي دوباره معني ميدهد و دومي جستجو . يعني شما يك موضوع را دوباره جستجو كنيد . زمانيكه كتاب دموكراسي اسلامي را نوشتم براي من تيلفون كردند و تكست كردند كه دموكراسي به اسلام ربط ندارد در حاليكه فارابي اولين فيلسوف نامدار و معلم ثاني در اسلام لقب گرفت گفت كه مردم سالاري ( دموكراسي ) با دين مطابقت دارد . زمانيكه جامعه شناسي اسلامي را به زبان انگليسي نوشتم يك رئيس دانشكاه از كابل در يك كنفرانس اسپانيه به من گفت كه اسلام چه ربطي به جامعه شناسي دارد ؟ بيچاره رئيس دانشگاه شده بود و اما از ابن خلدون اولين جامعه شناس مشرق زمين خبر نداشت. كتاب جامعه شناسي اسلامي را دانشمندان ايراني از انگليسي به فارسي به اجازه من ترجمه كردند .
در گذشته هم نوشتم كه مشكل محققين مسلمان اين اســت كه قادر نيستتد از نگاه اكادميك تحقيق كنند يعني دوباره تفسير كنند و تحليل از خود داشته باشند و اين باعث پسماني ما شده اســت . از جناب دكتر حنيفي تكرار سپاسگزارم .
فريد يونس
استاد بازنشسته اي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و مطالعات و فلسفه اسلامي
كليفورنيا ، ايالات متحده امريكا