جایگاه ی طالبان در معادلات سیاسی و استخباراتی در حال تحول
آیا معادلات سیاسی و استخباراتی در منطقه در حال تغییر است؟
در این روزها خبر ها و گزارش هایی به نشر می رسند که حاکی از تغییر معادله های سیاسی و استخباراتی در منطقه است و بازگو کننده ی نوعی چرخش در سیاست های کشور های منطقه و جهان در رابطه به رژیم طالبان است. چنانکه طالبان در نشست های فارمت مسکو و نشست شانگهای مورد بی اعتنایی قرار گرفتند و فشار های کشور های منطقه و جهان برضد آنان رو به افزایش است. چنانکه به سخنان متقی در فارمت مسکو توجه نشد و او دست خالی از این نشست به کابل برگشت و شرکت کننده گان به شمول پاکستان و روسیه به تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان تاکید کردند. در بیانیه پایانی این نشست، با ابراز نگرانی در مورد فعالیت گروههای تروریستی، در افغانستان از مقامهای حکومت طالبان خواستهاند که در برابر همه گروههای تروریستی یکسان عمل کنند. پس از نشست مسکو، نشست شانگهای در اسلام آباد نیز پیام بدتری به طالبان داشت. عضویت افغانستان بحیث ناظر در این نشست غیر فعال شد و از طالبان و از حکومت طالبان کسی به این نشست دعوت نشد. شهباز شریف، صدراعظم پاکستان، در این نشست از جامعۀ بینالمللی خواست تا بر طالبان به خاطر تشکیل حکومت فراگیر فشار آورد. او همچنان با تاکید بر اهمیت جلوگیری از مبدل شدن افغانستان به لانۀ امن گروههای تندرو گفت که خاک افغانستان نباید برای فعالیتهای تروریستی علیه کشورهای همسایه کار گرفته شود. یاد نکردن از افغانستان و وضعیت فعلی این کشور، از نکات قابل تأمل بیانیه ی پایانی سازمان همکاری شانگهای بود.
پس از فرار ذلت بار غنی و تحویلی ارگ به طالبان اوضاع سیاسی، نظامی و اجتماعی افغانستان به گونه ی سازمان یافته وحشتناک دگرگون شد. این تحول جهانیان را شگفت زده نمود و اما کشور های منطقه و جهان بصورت شتاب زده و هراس آلود باب تعامل سیاسی با طالبان را گشودند. طالبان هم با استفاده از فرصت و با دادن وعده های فریب آلود از این رویکرد کشور ها سود فراوان بردند. طالبان توانستند تا با وعده های دروغین توجه کشور ها را بطرف خود جلب کنند؛ اما وعده های فریبنده ی طالبان در زمینه های مختلف نه تنها عملی نشد، محدودیت ها روز تا روز بر زنان و مردان افغانستان افزایش یافته و فرصت های زنده گی از مردم این کشور گرفته شده؛ برعکس پایگاه های گروه های تروریستی به شمول القاعده، تی تی پی، جنبش اسلامی ترکستان شرقی، حزب اسلامی تاجکستان، لشکر طیبه، جیش محمد و ده ها گروه های تروریستی دیگر در افغانستان تقویت یافته است.
جهانیان متوجه شده اند که افغانستان در حال تبدیل شدن به انبار باروت است و بعید نیست که انفجار آن کشور های منطقه و جهان را فرا بگیرد. خطر تروریسم در حالی جهان را تهدید می کند که اوضاع عمومی در جهان خوب نیست و درگیری های اوکراین و جنگ در غزه و افزایش تنش میان ایران و اسرائیل بسیاری از رخداد های خفته در زیر آتش در کشورهایی مثل افغانستان را تحت پوشش قرار داده است؛ اما بررغم رخداد های یادشده بازهم کشور هایی اند که خطر تروریسم را از افغانستان دست کم نگرفته و حتا مدعی اند که حادثه آفرینی در اوکراین و غزه در ضمن زور آزمایی ها و جنگ های نیابتی، نوعی بازی با افکار عامه است تا گروه های تروریستی در افغانستان به ساز و برگ سازمانی و استحکام های نظامی بیشتر دست یابند. جهانیان متوجه شده اند که افغانستان هر روز خطرناک تر از روز دیگر می شود و طالبان توانسته اند تا با استفاده از اوضاع بحرانی در جهان نه تنها هر روز فشار و محدودیت های شدید بر مردم افغانستان را افزایش بدهند؛ بلکه روند جابجایی و استقرار گروه های تروریستی به شمول تی تی پی را از جنوب به شمال نیز تکمیل کرده اند. نظر به گزارش سازمان ملل نه تنها القاعده دارای ۱۲ پایگاه ی نظامی در افغانستان نیست؛ بلکه بیش از ۲۲ گروه ی تروریستی به شمول تی تی پی در این کشور دارای ده ها پایگاه های نظامی و مراکز آموزشی اند و پایگاه سازی های تروریستی رو به افزایش است.
انکشاف اوضاع در افغانستان کشور هایی را به بازاندیشی بیشتر واداشته که پیش از به قدرت رسیدن طالبان زیر نام مبارزه با تروریسم در سایه ی تروریستان سنگ می کوبیدند، برضد آنان می جنگیدند و بر سر رهبران آنان جایزه های میلیون ها دالری تعیین کرده بودند؛ اما پس از به قدرت رسیدن طالبان زیر نام تعامل سیاسی هفته وار نه تنها برای آنان میلیون ها دالر می دهند؛ بلکه از هر گونه هدف گیری تروریستان با نام و نشان هم اجتناب نموده اند. امروز این افراد در خانه های فیشنی در وزیر اکبر خان زنده گی دارند و از شکار پهپاد ها نه تنها در امن و امان زنده گی دارند که هفته وار جیب خرج هم بدست می آورند.
به همگان آشکار است که پس از سقوط طالبان در رابطه به حکومت طالبان و اوضاع عمومی افغانستان دو گونه بازی بازدارنده ادامه یافته است. یک بازی به رهبری آمریکا و متحدان منطقه ای و جهانی آن و بازی دیگر به رهبری شوروی و متحدانش یعنی ایران و چین ادامه دارد. هر دو بازی خیلی مرموز و پیچیده است. آمریکا از طریق تحویل پول های میلیون ها دالری هفته وار و تبادل اطلاعات استخباراتی و دیدار های پیهم در دوحه نبض اداره ی طالبان را در دست دارد و امیدوار است که طالبان را به سمت و سوی اهداف خود می کشاند که همانا ضربه زدن به اقتصاد چین و قدرت نظامی شوروی است. بعید نیست که صدور گروه های تروریستی به آنسوی دریای آمو و راه اندازی جنگ های نیابتی بخشی از این راهکار باشد. بازی کشور های دیگر به رهبری شوروی با طالبان با رویکردی بازدارنده در تلاش بوده تا از طریق حمایت های سیاسی و سرمایه گذاری های اقتصادی در بخش های معادن به نحوی روابط و نفوذ شان را بر طالبان حفظ کنند و بدین وسیله از خطر تروریسم از افغانستان درامان بمانند. شگفت آور این است که هر دو طرف در عین اینکه به از دست دادن رابطه ی شان با طالبان علاقمند نیستند؛ به همانگونه از رابطه با طالبان هراس دارند و در رابطه به پیوند های پیدا و پنهان طالبان با طرف مقابل نگران اند. از همین رو است که کشور های یاد شده هر از گاهی در نشست های منطقه ای و جهانی از خطر بالقوه ی تروریستی از افغانستان ابراز نگرانی کرده و بر تشکیل حکومت فراگیر تاکید می کنند.
اما در این اواخر این بازی آرام آرام جای خود را به بازی جدید عوض می کند که حکایت از تغییر معادله های سیاسی و استخباراتی در منطقه و بویژه در افغانستان دارد. چنانکه نشست های فارمت مسکو و کشور های عضو شانگهای نیات اشتراک کننده گان آن را به نمایش نهاد. سخنان متقی را در نشست فارمت مسکو کسی نشنید و او دست خالی به کابل برگشت و به همین گونه نه تنها از نماینده ی طالبان در نشست کشور های شانگهای در اسلام آباد دعوت به عمل نیامد؛ بلکه عضویت افغانستان در این سازمان بحیث ناظر نیز غیرفعال شد.
هرچند کشور های غربی به شمول آمریکا در رابطه به طالبان محتاطانه ابراز نظر می کنند؛ اما عمق و گستره ی نگرانی های آنان را در نشریه های غربی می توان درک کرد. چنانکه روزنامه «گلوبال سکوریتی ریویو» در گزارش جدیدی افغانستان تحت کنترل طالبان را یک بشکه باروت آماده فوران با عواقبی فاجعه بار خوانده است که کشور های منطقه و جهان را تهدید می کند. این روزنامه ریشه ی این فاجعه را در مانورهای ایدئولوژیک و استراتژیک طالبان، شستشوی مغزی جوانان، انحصار بر تولید مواد مخدر غیرقانونی، پناه دادن و حمایت از گروه های تروریستی جهانی، استفاده از فقر مردم و استخدام پناهجویان عنوان کرده است.
بر بنیاد این گزارش: «گروههایی مانند القاعده، جنبش اسلامی ازبکستان و تحریک طالبان پاکستان (TTP) اکنون آزادانه در داخل افغانستان فعالیت میکنند و روابط طالبان با این گروههای تروریستی ریشه در ایدئولوژی مشترک، منافع سیاسی بلندمدت و مهمتر از همه، پیوند های خانواده گی درینه ی بسیاری از رهبران طالبان با رهبران این گروهها دارد. این روزنامه هشدار داده است که هرگاه جهان به نادیده گرفتن وضعیت وخیم افغانستان ادامه دهد، نه تنها همسایگان افغانستان مانند، پاکستان، ایران، آسیای مرکزی و هند بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد، بلکه تاثیر آن فراتر از منطقه کشورهای غربی را نیز در بر خواهد گرفت.
این گزارش می رساند که فاجعه ی رو به بالای افغانستان پیوسته از بالا گرفتن وخامت اوضاع در اوکراین و شرق میانه قوت می گیرد. به هر میزانی که اوضاع جهانی رو به وخامت می رود، به همان اندازه گروه های تروریستی در افغانستان نیرومندتر و خطرناک تر می شوند. این وضعیت نگرانی های عمومی را در میان کشور های منطقه و جهان برانگیخته است. پیش آمد های جدید حکایت از احتمال تغییر بازی های سیاسی و استخباراتی در منطقه را دارد که بیشتر افغانستان و پاکستان را هدف قرار خواهد داد. سرد مهری کشور های منطقه و جهان نسبت به طالبان حاکی از انزوای روز افزون این گروه است و تحولات در پاکستان و خیزش ها در آنسوی دیورند نمونه های این هدف گیری است. اوضاع سیاسی و نظامی نه تنها در افغانستان تحت حاکمیت طالبان رو به خرابی است و تضاد های قومی و مذهبی در این کشور به گونۀ بی پیشینه افزایش یافته است؛ بلکه به گفته ی خلیل زاد سلامت پاکستان را بحران بی پیشینه ای تهدید می گند. این در حالی است که تضاد های قومی و اختلاف میان مردم و اردوی این کشور بیش از هر زمانی اوج گرفته است و این کشور را خطر تجزیه تهدید می کند. بدون تردید دو کشور افغانستان و پاکستان بیش از هر کشوری در منطقه آسیب پذیر اند. هرگونه تغییر در ساختار جغرافیایی افغانستان و پاکستان به صدا درآمدن ژنجیر تجزیه در منطقه است که از ایران تا هند و عراق و سوریه و ترکیه را در بر می گیرد و افغانستان در این زنجیره شکسته ترین حلقه است. در همین حال قدرت های بزرگ از دیر زمانی بدین سو زیر نام نقشه ی جدید خاورمیانه در صدد بالکان ایزیشن منطقه اند.
این وضعیت این پرسش را در افکار تداعی می کند که آیا بازی های سیاسی و استخباراتی در منطقه در حال تغییر است؟ هرگاه انکشاف اوضاع در منطقه به همین گونه به پیش برود؛ خواهی نخواهی بازی های سیاسی و استخباراتی در منطقه تغییر خواهد نمود. در اینصورت تغییر و تحول کشور های منطقه را فراخواهد گرفت و اوضاع سیاسی کشور های منطقه بویژه افغانستان و پاکستان زودتر دستخوش تغییر خواهد شد. در این صورت معلوم است که طالبان در کجای این معادله ی تغییر جای خواهند داشت. این بستگی به سیاست های مقام های حکومتی منطقه دارد که برای جلوگیری کشور های شان از رفتن به کام فاجعه چه تدابیری را باید اتخاذ نمایند. هرگاه رهبران دولتی و سیاسی کشور های منطقه برای جلوگیری از فاجعه متحدانه دست به کار نشوند؛ اوضاع منطقه به سرعت رو به خرابی خواهد نهاد. رهبران حکومتی افغانستان و پاکستان در خط اول این تغییر قرار دارند و پیش از آنکه آنان قربانی این تغییر شوند. بهتر خواهد بود تا آنان خود را تغییر بدهند. تغییر در خود زمانی میسر می شود که حکومت پاکستان استقلال خود را از نظامیان این کشور بگیرد، با بازی با گروه های تروریستی نقطه ی پایان بگذارد و با مهار گروه های تروریستی در سرحدات این کشور عدالت را بصورت واقعی در سراسر پاکستان، بویژه در ایالت پشتونخواه تامین نماید. به همین گونه حکومت طالبان ناگزیر اند تا خود را از تور شبکه های استخباراتی منطقه و جهان رها نموده و بر بازی های استخباراتی کنونی نقطه ی پایان بگذارند. این زمانی ممکن می شود که طالبان خود را آماده ی تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان نمایند و زمینه را برای تصویب قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی فراهم سازند تا زمینه برای تشکیل حکومت قانونی و مشروع میسر و بن بست موجود را بشکنند. در غیر این صورت کشور های منطقه بویژه افغانستان و پاکستان در صف نخست قربانی تغییر معادله های سیاسی و استخباراتی خواهند شد. تغییر این معادله از هر جایی که آغاز شود، نخستین ضربه اش متوجه افغانستان و پاکستان است؛ زیرا این دو کشور در دو طرف دیورند نه تنها با مرز های شکننده و مراکز فعال گروه های تروریستی در دو طرف روبرو اند؛ بلکه خطرناکتر اینکه افغانستان به آشیانه ی گروه های تروریستی بدل شده است. کشور های منطقه و جهان ناگزیر اند تا برای شکستن بن بست و مهمتر از همه نابودی و مهار گروه های تروریستی در افغانستان دست به کار شوند. این زمانی ممکن است معادله های سیاسی و استخباراتی در منطقه تغییر کند. نشانه هایی وجود دارد که حاکی از تغییر در معادله های یاد شده است. یاهو