خبر و دیدگاه

طرح آشتی‌بخش نخست‎

 نخست
برای هر برگردی هیچ‌گاهی دیر نیست. همه می‌دانیم که در سرزمین ام‌روز مشترک مان زنده‌گی اجباری، ناگزیری، ذاتی و بدون ‌خواست خود، داشته و محکوم به بودن در همین جغرافیای معیوب می‌باشیم. تاریخ نشان داده و ‌‌می‌دهد که سرزمین ما، سکوی پرتاب تیر برای یک قوم و یک گروه نه بوده و هم‌چنان میدان تازنده‌گی تنهایی سواران تنها پسند نه شده و نه می‌شود و نه‌خواهد شد. گذرهای اقتدارگرایی کوتاه مدت، میان مدت و یا دراز مدت به زور شمیشیر دگران برای یک طیف و یک تبار و یک هویت بدون اشتراک دگر هویت‌ها و تبارها و زبان‌های بومی ‌و بومی‌ شده‌ی کشور ما ناممکن است و شکننده‌‌گی دارد.‌ تا آن‌جا که اگر کشور را برای یک قوم و یک تبار از دیواره‌ی زرهی هم بسازید، حکم‌روایی به تنهایی و‌ حقوق دگران را نادیده گرفتن ممکن و ابدی نیست. بنابر این در پی سال‌ها انتقادهایی که از منی حقیر می‌شدند، برای چندمین‌بار، مگر با دید‌گاه نو، طرح‌های خودم را برای ایجاد یک ساختار تابو شکنانه‌ی تاریخی، به همه‌ی هم‌وطنانم،‌ بدون استثنا پیش‌کش می‌کنم. می‌دانم هنوز زود است و این طرح‌ها باید پخته شوند و برای تطبیق شان اراده و زمان نیاز داریم. مگر راهی را باید آغاز کرد تا نسل‌های جوان ام‌روز و پس از ما به آن بپردازند. ما همه چیز را از نو شروع کنیم،‌ اگر راستی برای آرامش و پایش‌ باهمی می‌اندیشیم. در این نو اندیشی‌ها، همه چیز از نو تعریف و مطابق نیاز زمان روی‌کار می‌آیند و مشتمل اند بر:
تعریف هویت ملی.
تجدید زیربناهای ساختار ملی.
توافق روی پرچم ملی و هویتی.
پرچم‌های هویتی اقوام نزد خودشان هم مستقل باشند و همه به پرچم‌های هویتی یک‌د‌گر احترام کنیم.
نادیده‌ گیری داشته‌‌های منفی گذشته و حتا نابودی آن‌ها،
به رسمیت شناختن حقوق هویتی هر هویتی در جایش.
در سطح کشور هویت واحد داشته باشیم.
نام کنونی با پس‌وند یا پیش‌وند خراسان یکی باشد. مانند خراسان-افغانستان یا افغانستان-خراسان.
سرودملی مشترک، نه به یک زبان،‌ بل یک بند سروده‌ی حماسی از همه اقوام داشته باشد.
قهرمانان هر قوم که تاریخ خوب داشته اند، قهرمان عمومی کشور خوانده شوند و طور مساوی، حتا اگر یک قوم قهرمان واقعی و راستی زیاد داشت فرقی نه می‌کند که در صدر باشد.
هر قوم می‌تواند در میان خود قهرمانان خودش را داشته باشد، مشروط بر آن‌که تعداد آن‌ها در سطح‌ کشور با دگران برابر معرفی شود. تعیین انتخاب تعداد قهرمانان از هر قوم را مجمع تشخیص مصلحت ملی منظور می‌کند.
حکومت‌داری از انتخابات بگذرد و دورانی شود. در این دوران‌دهی حکومت، قوم خرد و کلان مطرح نه‌باشد، هر قوم می‌تواند به دوره‌ی معین حکومت داری کند.
قوای مسلح با ترکیب خبره‌گان نظامی هر قوم و‌ به اساس لیاقت ایجاد گردد، نه سهمیه.
رهبری قوای مسلح از میان کاندیدای نظامی هر قوم پسا تائید شورای تشخیص مصلحت ملی انتخاب گردد،
شورای تشخیص مصلحت ملی عالی‌ترین مقام تصمیم‌گیری متشکل از نماینده‌های همه اقوام کشور باشد.
شورای برگزیدن خبره‌گان‌،‌ انتخاب نماینده‌‌گان هر قوم، مربوط خود شان شود تا کسی یا کسانی را به شورا معرفی و شورا، وی را ارزیابی و سپس به شورای تشخیص مصلحت ملی معرفی کند.
گمرکات، بنادر و همه منابع عایداتی به طور متناوب و بدون وقفه در اختیار همه می‌باشد، تقسیم عواید هم مساویانه صورت می‌گیرد.
انکشاف عمومی کشوری در تمام عرصه‌ها و زیرساخت‌ها و سرساخت‌ها هم به طور مساویانه و هم زمان آغاز می‌‌گردند. در این صورت، مناطق به چهار یا پنج زون تقسیم و در هر منطقه انجام شوند،‌ مثلاً شمال و جنوب یا شرق و غرب
کار‌ ‌و آموزش و‌ پرورش و حجاب زنان را مطابق خواست و عرف هر قوم ‌‌و‌ قبیله بگذاریم.
معاهدات بین‌المللی انجام شده را هر طرفی که خواست بپذیرد. کسی که نه پذیرفت اجباری و کسی که پذیرفت انتقادی بالای وی نیست. سود و زیان آن برای کسی که پذیرفته است تعلق می‌گیرد.
موسیقی و ورزش را سیاسی و هویتی قومی نه دهیم، با عرف محلات هم‌گرایی داشته باشیم. بانک‌نوت‌ها را به هر دو زبان ملی پارسی و پشتو چاپ کنیم.
در تقسیم ثروت و قدرت، همه‌ی اقوام بدون استثنا سهم مساوی داشته باشند.
انکشاف متوازن و‌ عملی بدون تبعیض را در کشور پیاده کنیم و برنامه‌وار.
به تاریخی بودن یا ادعا داشتن کمی و زیادی پیشینه‌ی تاریخی هیچ قومی کاری نه داشته باشیم. هر قوم می‌تواند تاریخی بودن پیشینه‌ی حضور خود را از مجاری تاریخی کشور و جهان راستی آزمایی و منتشر کند.
اکثریت و اقلیت اقوام، ربطی به شکل‌گیری کشورسازی نه داشته باشد، مگر ارزش‌های علمی که اگر یک قوم بتواند آن را ثابت کند و برای جامعه مفید باشد.
امتیاز‌ها برا اساس لیاقت و‌ کاردانی داده شوند، نه سهمیه.
انتخاب و کاربرد زبان‌های گویشی، آموزشی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی را به خود مردم و حوزه‌های ساختاری تشکیلات دولتی و هویتی مناطق شان بگداریم.
نه دین، نه مذهب، نه دموکراسی، نه دیکتاتوری، نه بنیاد‌گرایی یا تکنوکرات بودن را بالای مردم تحمیل نه کنیم.
مجلس ملی و مجلس بزرگان به اساس سنجش‌های انتخاباتی محلی احیا شوند.
در تمام امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، کشوری، دپلماتیک و قوای سه گانه‌ی اجراییه برای هم‌وطنان اهل هنود یک کرسی اختصاص یابد.
ساختار دولت قدرت‌مند مرکزی را به روش‌های‌ جدید جهانی و این گونه بنیاد گذاریم:
‌دنباله دارد…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا