نبض زمان و رقم خوردن شمارش معکوس در حاکمیت طالبان
سفر ملاهبت الله به کابل ؛ نشانه های زوال یا تحول در حکومت طالبان
عقربه ی زمان در این روز ها طوری می چرخد که گویا شمارش معکوس در حاکمیت طالبان را رقم می زند. انکشاف اوضاع عمومی و وقوع رخداد ها در سطح کل کشور چون، بلند رفتن گراف نارضایتی مردم و خیزش های خودجوش مردمی و افزایش عملیات های چریکی بویژه در شهر کابل همراه با گشت زنی طیاره های بدون سرنشین و بمباران های آنها در موجی از فقر و بیکاری در متن استبداد طالبانی؛ هم چنان تحولات در سطح درون ساختاری طالبان چون تشدید اختلاف شبکه ی حقانی با جناح ملاهبت الله حکایت از آن دارد که نبض حوادث عقربه ی پایانی حکومت طالبان را به پیش می راند. در این میان سفر غیرمترقبه ی ملاهبت الله به کابل و حضور افسانوی و مرموز او در این شهر و اشتراک او در کنفرانس والیان طالبان از جمله حوادثی اند که حکایت از غروب هیمنه و طنطنه ی طالبان و فروپاشی درون ساختاری و بیرون ساختاری طالبان دارد.
اکنون که از حاکمیت سیطره جویانه، تبعیض بار، زن ستیز و دانش دشمن طالبان در افغانستان دو سال نه ماه سپری می شود. فروپاشی در عرصه های گوناگون که با سقوط جمهوریت آغاز شد، هنوز هم به شدت ادامه دارد. این فروپاشی نه تنها در عرصه های گوناگون گسترش می یابد؛ بلکه عوارض آنها هر روز تیغ از دمار مردم افغانستان بیرون می کند و رخداد های جدید را در کشور رقم می زند که دورنمای سیاسی، امنیتی و اجتماعی افغانستان را شکسته نشان می دهد. چنانکه خبرگزاری ها پس از قیام و خیزش مردم در ولسوالی های درایم و ارگو و سرکوب وحشتناک آن بوسیله ی طالبان، گزارش هایی از بمباران طیاره بدون سرنشین امریکا به یک مرکز نظامی طالبان در ولسوالی محمدآغه لوگر خبر دادند که موجب تلفات سنگین در این مرکز شده است. این عملیات همرمان با سفر هبتالله رهبر طالبان به کابل صورت گرفته است که گفته میشود، شش نفر از محافظان هبتالله در این جمله از سوی جبهه آزادی زخمی شده اند.
گفتنی است که هبت الله در سفر دو روزه به کابل درخواست دیدار با معاون دبیر کل سازمان ملل، حامد کرزی؛ رییس جمهور پیشین و عبدالله عبدالله؛ رییس شورای مصالحه ی ملی در حکومت پیشین را رد کرد. رهبر طالبان در روز اول سفرش به کابل، در ابتدا با والیان و فرماندهان پولیس طالبان در ۳۴ ولایت در وزارت داخله این گروه دیدار و سه ساعت سخنرانی کرد. در این نشست سراجالدین حقانی؛ وزیر داخله، محمد یعقوب؛ وزیر دفاع و عبدالحق وثیق؛ رییس عمومی استخبارات طالبان هم حضور داشتند. او در این نشست به عدم «تبعیض» بین زبانهای فارسی و پشتو نیز تاکید کردهاست.
او همچنان دیدار هایی با رهبران طالبان چون، عبدالسلام حنفی و مولوی عبدالکبیر؛ معاونان اداری و سیاسی رییسالوزرای طالبان و امیرخان متقی؛ وزیر خارجه این گروه داشت. به گفته منابع، هبتالله به امیرخان متقی در امور سیاست خارجی «صلاحیت عام و تام» داده و تاکید کرده است که در چوکات «اصول اسلامی و شریعت» عمل کند. او در دیدار با مقامهای دادگاه عالی طالبان بر اجرای حدود شرعی بر دزدان تاکید کرده است. همزمان به سفر رهبر طالبان به کابل از عملیاتهایی در ولسوالی دندپتان و زازی و درگیری مرزی با پاکستان نیز مزید بر علت شده که رهبری طالبان به کابل بیاید. همچنان حمله های جبهه مقاومت و جبهه آزادی نیز بر ضد طالبان از ابتدای سال جاری وارد فاز جدیدی شده که اینها موجب وارخطایی و نگرانی رهبران طالبان شده است.
رخداد های یاد شده پس از سفر هبتالله به کابل بوقوع پیوسته و شماری از این حوادث با تظاهرات اعتراض آمیز مردم بدخشان پیوند داشت که خواب را از چشم هبت الله و رهبری طالبان ربوده است. هرچند که این اعتراضات خاموش شده؛ اما بیم از آغاز و گسترش آن وجود دارد. به همین دلیل ملا هبت الله برای اولین بار ادعا کرد هر کسی اختلاف فارسی و پشتو را دامن بزند مجازات خواهد کرد. این سفر هبت الله انگیزه ی درون گروهی نیز داشت که هدف از آن فروکش شدن اختلاف قندهاری ها با رهبران شبکه حقانی بود. پیش از این سفر زمزمه هایی مبنی بر برکناری سراج الدین حقانی از وزارت داخله نیز شنیده می شد.
این رخداد ها حکایت از آن دارد که سال روان، سال مهمی بر تحولات آینده افغانستان خواهد بود. این در حالی است که امریکا بررغم تحویلی پولهای چهل میلیونی هفته وار از طالبان، ناراضی است و برعکس؛ طالبان با چین رشته ی درازی تنیده اند و روسیه از زبان ضمیر کابلوف گفته که طالبان هرچند دوست شماره یک ما نیست اما دشمن ما نیز نمی باشد. این گفته ی کابلوف در واقع جدال روس و امریکا را در افغانستان آشکار تر خواهد نمود. هرچند بازی روسیه، چین و ایران و از سویی هم امریکا با گروه ی طالبان معنای بازی با دم اژدها است؛ زیرا افغانستان زیر اداره ی طالبان مجمع الجزایر گروههای تروریستی است که در معادله های سیاسی و امنیتی و اقتصادی طالبان چه در درون و چه در بیرون در سطح کشور های منطقه و جهان تاثیر گذار اند. از اینکه گروههای تروریستی با توجه به تعهد های ایده ئولوژیک و استخباراتی شان به هیچ میثاقی پای بندی ندارند. بنابراین پایان هر گونه معامله ی کشور های یاد شده با طالبان به شکست می انجامد. این شکست بقای حکومت طالبان را زیر پرسش برده و به اضافه ی عامل های شکننده ی درونی این گروه، شمارش معکوس به سوی زوال حکومت طالبان را رقم می زند.
در همین حال مدتها است که پس از حاکمیت طالبان نبض زنده گی در افغانستان بویژه در شهر کابل به دلیل حضور جنگجویان این گروه به کندی حرکت می کند و حال و هوای ابتر و پریشان شهروندان افغانستان طوری است که گویا روح زنده گی در این کشور از سوی گروه ی طالبان به اسارت گرفته شده است. فضای داخلی طوری است که هر روز بیشتر از روز دیگر رسن زنده گی در افغانستان کوتاه تر گردیده و فضای رعب و وحشت گلوی شهروندان این کشور را زیادتر خفه می کند. اوضاع سیاسی، امنیتی و اجتماعی در افغانستان طوری است که عقربه های ساعت بجای به صدا درآوردن ناقوس های امید به زندهگی، برعکس ناقوس یاس و ناامیدی را به صدا درآورده و از پایان روزگار خسته ی مردمان مظلوم این کشور سخن می گوید. پس از حاکمیت طالبان نه تنها فضای زندهگی برای مردم افغانستان تیره تار گردیده و روح و روان آنان را پژمرده؛ بلکه فضای کل کشور نیز عوض شده است و حتا آسمان نیلگون آن حکایت از غروب ناهمگون دارد. سیطره ی وحشتناک طالبانی نه تنها فضای زنده گی را غبار آلود کرده، روح زنده گی را در مردان و بویژه زنان افغانستان پژمرده و آرزوی آنان را به یاس بدل کرده؛ بلکه فضای ترس آلود حاکمیت طالبانی گویی پرنده گان را سوگوار گردانیده و همه رخت سفر بسته اند و از نوا های دل انگیز و روح نواز آنان خبری نیست.
نه تنها این در کوچه ها و پس کوچه های افغانستان بویژه شهر کابل که روزی روح زنده گی با شتاب می وزید و از ناملایمتهای روزگار در آنها خبری نبود؛ اما امروز در فضای سیطره ی خشک و خشن طالبان چنان تیره و تار و بیروح شده است که حتا کودکان مجال بازی های کودکانه را از دست داده و بازی های بیدرد سر کودکانه به رویا های آنان بدل شده است. ممکن شماری با دست کم گرفتن نکات بالا و با عنوان کردن امنیت سراسری در کشور و تطبیق پروژه های کلان اقتصادی مانند، کانال شور تیپه، عقد قرار داد های اقتصادی در ساحه ی نفت و معادن با چین و ایران و ازبکستان و ساخت و ساز ها در شهر ها و بویژه تطبیق ماستر پلان شهری در کابل، در یک داوری کلی حاکمیت طالبان را توجیه کنند. آنان تطبیق پروژه های یاد شده را که بیشتر بخاطر فساد اداری و زورسالاری سال ها عملی نشده بود، از دست آورد های بزرگ حکومت طالبان بخوانند؛ اما این کار ها با توجه به خلای حاکمیت قانونی، نبود قانون اساسی، نظام پاسخگو و حکومت قانونی و مورد قبول اکثریت مردم افغانستان که طالبان یک گامی هم برای رفع آن قدم بلند نکرده اند؛ در سطح کل کشور ناچیز است؛ زیرا طالبان در راستای حل بنیادی مشکل افغانستان که همانا داشتن یک نظام مسؤول و پاسخگو است؛ هیچ کاری انجام نداده اند. سطح فقر و بیکاری هر روز در افغانستان افزایش يافته و اقتصاد این کشور دچار ورشکستگی بوده و عاید سرانه رو به کاهش است. این همه در کشوری مانند افغانستان صورت میگیرد که از جمله استثنایی ترین کشور ها در جهان است؛ کشوریکه قانون اساسی ندارد و امور آن با فرمان های یک شخص مرموز به نام ملاهبت الله به گونه ی جبری اداره می شود. طالبان میخواهند یک نظام استبدادی و ضد دموکراسی را بر مردم افغانستان تحمیل کنند؛ اما این سخن را دست کم گرفته اند که حکومت با کفر بقا دارد و اما با ظلم نه. طالبان که هنوز در نشه ی پیروزی اند و کمتر به چگونگی به قدرت رسیدن خود می اندیشند و بقای خویش را بر عرشه ی فایق شکسته ی افغانستان ممکن چه که حتمی شمرده اند. از پرواز های طیاره های بدون سرنشین در فضای کابل آگاه باشند که سرنگونی آنان هم از سوی ولی نعمتان آنان یک شبه خواهد بود.
از آنچه گفته آمد، اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان در حال تبدیل شدن به ظرف گداخته ای است که هر روز شعله ورتر می شود و نشانه های انفجار درونی در آن محتمل به نظر می رسد. هرچند سفر هبت الله به کابل زاویه های پنهان دارد؛ اما این سفر و دیدار های او با رهبران طالبان در غیاب ملاحسن پیر و فرسوده رئیس وزیران طالبان نشانه هایی از یک تحول در آینده ی نزدیک است؛ اما هر تحول این چنینی نمی تواند، پاسخگوی خواست های مردم افغانستان باشد؛ زیرا طالبان تا کنون کم ترین اراده برای تشکیل حکومت مشروع ملی از خود نشان نداده اند. طالبان در این مدت نه تنها موفق به بدست آوردن اعتماد مردم افغانستان نشده اند؛ بلکه هر روز خشم و نفرت مردم برضد آنان افزایش یافته است و هر روز در معرض قیام ها و خیزش های جدید روبرو اند. از سویی هم روابط طالبان با کشور های منطقه و جهان حتا ولی نعمتان آنان بویژه پاکستان و ایران نه تنها از استحکام مطمئن برخوردار نیست که هر روز بر شکننده گی آن افزوده می شود. بنابراین در کل گفته می توان که شمارش معکوس قدرت و حاکمیت طالبان را رقم می زند و زوال زودهنگام آنان جدی به نظر می رسد. یاهو