خبر و دیدگاه
جشن سده هم بهتاراج رفت
بهتحقیق ترحم برانگیز و رقتبار است؛ وقتی که می بینی وارثان حقیقی یک تمدن بهتاراج بردن ارکان بنیادین هویت و تمدن خود را آرام و ساکت بهتماشا نشستهاند و توگویی بر جنازهٔ میراث ارزشمند خود نماز شکر ادا می کنند.
اما زمانی که می بینی کسانی با تو هموطن اند؛ که آن میراث ارزشمند را نه تنها بها نمی دهند بلکه آن عناصر و کل تمدن و فرهنگ ما را از آن بیگانگان می دانند، احساس انزجار و تنفر عظیم از نهاد ناخودآگاه انسان بهسان شعله های مقدس نیایشگاه نوبهار عصر نیاکان زبانه می کشد.
منافقت همسایگان، شرارت دشمنان و انکار جاعلان را می شود درک کرد؛ اما فقدان دیدگاه راهبردی و از خودبیگانگی خودمان را چگونه درمان کنیم؟
تا زمانی که تکلیف خودمان را با هویت و فرهنگ و تمدن تاریخی و اساطیری خود حل نهکرده ایم و تا وقتیکه براساس هویت و خرد نیاکان دیدگاه راهبردی خود را تدوین و ترسیم نهنموده ایم؛ تا قاف قیامت محکوم به واکنش هستیم و برنده کسی است که دست به کنش زده است.
عجالتاً کاری به منکران و جاعلان و مهاجمان هزار ساله ندارم، اینجا فقط می خواهم به وارثان حقیقی این مسخشدگان و مفلسان فرهنگ و تمدن بیگانه یادآوری نمایم که وارث اصلی این هویت و تمدن شمایید.
جشن سده در عصر امپراطوری های سامانیان و غزنویان تا پایان سلجوقیان با شکوهمندی تمام بهصورت رسمی برگزار می شده است.
۱ – تاریخ بیهقی
« و روز چهارشنبه هفدهم صفر پس از بار خلوتی کرد امیر با وزیر و صاحب دیوان رسالت و اولیا و حشم، و خواجه حسین میکائیل نیز آنجا بود، و رای زدند در معنی حرکت و قرار گرفت بدانکه سوی مرو رفته آید چنانکه هیچ بینوائی نباشد، چون رایت منصور آنجا رسد. و پس از رفتن او تا سه روز امیر فرمود تا سرای پرده بر راه مرو بزدند بر سه فرسنگی لشکرگاه. و سده نزدیک بود، اشتران سلطانی را و از آن همه لشکر بصحرا بردند و گز کشیدن گرفتند تا سده کرده آید….
و سده فراز آمد، نخست شب امیر بر آن لب جوی آب که شراعی زده بودند، بنشست و ندیمان و مطربان بیامدند و آتش بهیزم زدند- و پس از آن شنیدم که قریب ده فرسنگ فروغ آن آتش بدیده بودند- و کبوتران نفط اندود بگذاشتند و ددگان برف اندود و آتش زده دویدن گرفتند و چنان سدهیی بود که دیگر آن چنان ندیدم و آن بخرّمی بپایان آمد.»
۲- عنصری بلخی
سده جشن ملوک نامدارست
ز افریدون و از جم یادگارست
زمین گویی تو امشب کوه طورست
کزو نور تجلّی آشکارست
گر این روزست شب خواندش نباید
و گر شب روز شد خوش روزگارست
همانا کاین دیار اندر بهشت است
که بس پرنور و روحانی دیارست
۳ – منوچهری دامغانی
جشن سده امیرا! رسم کبار باشد
این آین گیومرث و اسفندیار باشد
زان برفروز کامشب اندر حصار باشد
او را حصار میرا، مرخ و عفار باشد
آن آتشی که گویی نخلی ببار باشد
اصلش ز نور باشد، فرعش ز نار باشد
۴- فرخی سیستانی
ای خداوند ملوک عرب و آن عجم
ای پدید از ملکان همچو حقیقت زمجاز
سده آمد که ترا مژده دهد از نوروز
مژده بپذیر و بده خلعت وکارش بطراز
امر کن تا بدرکاخ تو از عود کنند
آتشی چون گل و بگمار به بستان بگماز
۴ – سنایی غزنوی
سده بهر نوید فصل بهار
باز عهد استوار خواهد کرد
پیش چونین نوید گر که ترا
به امید بهار خواهد کرد
برفشان آن گهر که کافر ازو
در سقر زینهار خواهد کرد