شعر

راه نجات

 

طالـب رحـم و لطـف و مـدارا نمی کند

جزکُشت وخون ووحشت وبلوا نمی کند

وحشی به عدل وصلح وصفا تن نمیدهد

گـرگ درنـــده عــاطـفـه پـیــدا نمی کند

احسـاس را بـه خنجـر خـونین مـی درد

زشـتـی نگـه بـه صـورت زیبا نمی کند

از روزن قبـیـلـه بـه مــذهــب کـند نگاه

درکی ز مـتـــن آیـت و فـتـــوا نمی کند

در چشـم دختران وطـن خـاک می زند

بـا نـور عـلــم دیــده یی بـیـنــا نمی کند

در کام خـلــق زهـر جـفــا و ســتـم کند

هــرگــز شــهـد و آب گـــوارا نمی کند

جز خشم و کین وعقده ندارد در درون

بـا مـــردم وطـــن که محـابــا نمی کند

یورش به کوه و دهکده و دره می برد

لـیکـن گــذر بـه قـــلـۀ عـنـقـا نمی کند

در گـوش خـر خـوانـدن یاسین بی اثر

جـاهــل گـوش بـه مـردم دانـا نمی کند

افـراط و مـافـیـا شـده همدست یکدیگر

جانی بـه غـیـر معـرکه بـرپـا نمی کند

دارد بـه گـوش حلقۀ پنجـاب بی دریـغ

کس اعـتـماد بـه خـائن رسـوا نمی کند

جنگ وطن نگر که چل وچند ساله شد

ایـن غــدۀ سـراطـونی سـر وا نمی کند

عمق خیال کاخ سفید غصب عالم است

این راز خـفـتـه را مگـر افشا نمی کند

بـا نقـشـه آسـیای کهـن را خـراب کرد

قـلــدر مــدد بـه مــردم دنـیــا نمی کند

راه نجـات بی گـنهـان استقامـت است

تـسـلـیـم جـز اسـیـری مهــیّـا نمی کند

گرقلدران به پول و زروزورمایل اند

دل جـز هـوای دلـبـر رعـنـا نمی کند

درسینه تاکه عشق دلی درتپیدن است

سر عشق دیگری به دل جا نمی کند

16/4/2022

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا