خبر و دیدگاه
موضع واحد قبیله گرایی _ بخش چهارم
دوستان، با گز وپل کردن تئوریهای داهیانه، آسمان وریسمان وسر در گم ساختن مردم در مهملات، خواستند مردم را چنان در بحران فکری وسیاسی غرق بسازند که چند صد مستوفی نتواند این معما وکور گره را حل کند وبگشاید. در حالی که در تراز داخلی انحصار قدرت قومی، تمرکز خشن وبیروکراتیک قدرت در دست یک الیت سیاسی ـ قومی، پیشبرد سیاست تبعیض اجتماعی تاریخی علیه جوامع واقوام برادر، استبداد سیاسی ـ قومی، آزادی کشی، افغان سازیهای تحمیلی، حذف هویتهایی اجتماعی، فرهنگی، تاریخی، سیاست استحاله در یکی، سلب مالکیت پیوسته جوامع واقوام غیر پشتون وتوزیع رایگان ملکیتهای مصادره شده آنان به پشتونهای پاکستان واین سوی مرز علت العلل اساسی بحران فراگیرداخلی را می سازند.
اگر بر سبیل وسیاق نوشته های جناب عزیزی، پیش برویم « کی نمیداند» که راه بلد تجاوز ومداخله خارجی در کشور از قرن نوزده تا اکنون الیت سیاسی جامعه برادر پشتون بوده واین اتکا بر خارجی هم هدفش سرکوب جوامع واقوام غیر پشتون بوده است. طالبان هم با حمایت پاکستان در حال تحقق همین پروژۀ تصفیه های قومی اند. و برای سلطه ای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی شان بر دیگران از لشکر قومی وحشری پشتونهای پاکستان وافغانستان، حمایت سیاسی، حمایت های استخباراتی، مالی، اقتصادی ونظامی بیرونی ها برای سرکوب رقیبان سیاسی ودشمنان اجتماعی شان بهره می برند.
از قرن نوزده تا کنون حاکمیت های قومی وطن را باج بروت داده اند، از آزادی، استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی ورشد مستقلانه ای ملی چشم پوشیده اند، تا در منازعه قدرت در داخل به کمک خارجی پیروز شوند. شیوه ای نوکری برای بیرونی ها وباداری علیه خودیها رسم معمول حکومتداری از قرن نوزده بدینسو بوده است. عادت نوکری تاریخی برای اجانب همه ای اشغالگران را مجاب کرده است، تا بر نوکران الیت سیاسی جامعه پشتون بیشتر سرمایه گذاری کنند.
طوریکه میدانیم ومیدانید انگلیسها، روسها، آلمانها، ایتالیایی ها، زاپنی ها و … از همین الیت سواری گرفتند وبر سرهند رقابت کردند وحال پاکستانی ها، انگلیسها، امریکایی ها، قطریها ودیگران باز هم با استفاده ای ابزاری از همین الیت سیاسی میخواهند در آسیای میانه بر سر تصاحب میراث شوروی مرحوم به رقابت بپردازند. حقیقت تلخ تاریخ وناکامی پروژه های ملت سازی، دولت سازی، پیشرفت،تکامل جامعه، همبستگی سیاسی وملی و بحران فراگیر اجتماعی وقومی، معلول همان علت های بالا اند.
با بر طرف شدن عوامل یاد شده درونی وبیرونی بالا، موانع از سر راه ثبات وهمبستگی مردم برای حرکت جمعی دولت سازی وملت سازی داوطلبانه بر طرف میشود، پروسه های ملی شکل می گیرند وما میتوانیم از بحران به ثبات گذار کنیم. بدون به کارگیری پروسه های دموکراتیک وسپردن کامل وتمام قدرت به مردم وایجاد خود گردانی های محلی وشرکت هرچه بیشتر مردم در قدرت وحرکت به سوی شهروند شدن وحاکمیت مردم سالار به جای قوم محور وقبیله سالار، ناممکن است کار ملک با دکتاتورهای خیر خواه واستبداد سیاسی ـ قومی سامان بگیرد. مهم است نه تنها به چند گانگی قومی وفرهنگی اعتراف کنیم، بلکه باید زمینه ای مشارکت عادلانه همه را در سیاست، قدرت، اقتصاد، فرهنگ، تاریخ، هویت و ارزشهای ملی مساعد بسازیم وهمه باید به محور قدرت وارد شوند واز زاغه نشینی های سیاسی، فرهنگی واجتماعی نجات یابند. همین راه حل اساسی است. ومعجزه ای به کار ندارد. این کار امکان میدهد مداخله خارجی در پشت سر این قوم وآن قوم پایان بگیرد. وهیچ قوم وتباری نیاز نداشته باشد در مبارزه بر سر قدرت به بیرون اتکا کند. ( پایان)