خبر و دیدگاه

آزادی مطبوعات و بیان یک اصل واقعی

مقاله دوم 

ما در کشور خود بخود میبالیم که مدافع کشور خود و مدافع آزادی هستیم،ولی می بینیم که یک فرهنگ،فرهنگ دگر را به عقب می راند. چیزی که در همه دنیا رسم معمول است.اروپایی ها امریکایی های بومی را از سرزمین شان بیرون کردند،ودر بین شان خشم شان بسیار زیاد شد.اما پیش از ورود اروپائیان،بومیان امریکا نیز،سرگرم بیرون راندن  همدگراز سرزمین های خود بودند.این سرشت انسان است و می شود با دانایی ومحبت بهم داشتن ، وعشق واقعی این سرشت را تغییر داد و رهکار هایی که ادیان برای این باهمی از همان آغاز روز زندگی این رسالت را به عهده داشته و پیامبران الهی برای مهم این تکمیل و ظیفه یافتند.

 

بیان تاریخی و پیشینه تاریخی

پیآمد های نیک و پیامد های  نا بخردی:

در همه تفکرات وبینش ها و اعتقادات وادیان انسانها کوشیده اند روابط خویش را با هول وهوش خود زیبا و پذیرفتنی بسازد و این آمال هیچ گاهی بدون انتقال اندیشه که از طریق آن شناخت، پذیرش و محبت به همدیگر  ممکن نمیباشد .

روی  این اساس هر دینی خواسته است ازانسان و انسانها جلوه زیبا و بر تر داشته باشد. از جمله دین اسلام بخاطر مبانی اخلاق و اندیشه در قرآن بیاناتی دارد که اگر به آن توجه شود صد عقده باز می گردد.

قرآن در آیه 22 سوره ملک می آورد: 

« أَ فَمَنْ يَمْشي‏ مُکِبًّا عَلي‏ وَجْهِهِ أَهْدي‏ أَمَّنْ يَمْشي‏ سَوِيًّا عَلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»

ترجمه :
پس آیا کسی که ( به خاطر پست و بلندی راه ) افتاده و خزنده بر صورت خود راه می رود هدایت یافته تر است یا آن که با قامت راست بر راه مستقیم می رود؟! ( کافری که پیوسته در لغزش کفر و فسق راه زندگی می پیماید ره یافته تر است یا مؤمن قائم به ایمان در راه راست دین؟ )

در مورد کافر یا کفار معانی زیادی در کتابهای دینی و غیر دینی وجود دارد که چند مثال آن را  از فرهنگ فارسی برای روشن شدن ذهن در مورد این لغت درپاورقی می آوریم.

مبحث آزادی وحدود آن، از موضوعاتی است  که از زمانهای بسیار دور توجه انسانها را بخود  جلت کرده است .تلاش برای تقسیم حیطۀ قدرت و عمل افراد  وایجاب تناسب  موزون بین آنان و ساختار قوانین اجتماعی، مخصوصاً احکام الهی رجامعه مسلمان و دین باور)را بخود معطوف نموده است.کوشش تمامی این فراد در این جهت بوده که بتوانند نوعی “آزادی بیان” وقدرت عمل را برای آدمی تعریف کنند،که جهت او را به سوی زندگی بهتر در “مدینه فاضله” که عموماً زیستگاه انسانها می باشد سمت وسو میدهد.

در جهان اسلام شاید قدیمی ترین مبحث آزادی همانا جدال  معروف “جبر واختیار” میباشد،که فکر مسلمانان را برای روشن شدن تکلیف بین اراده وسرنوشت ، به خود جلب نموده است.اما اگر بخواهیم دید  واقع بینانه تروعمیقانه تر و عمیقانه تری در مورد آزادی بیان داشته باشیم وآنرا  با اصولی ترین شیوه ها به این مبحث که،مبحث آزادی و روحیۀ آزادی خواهی،که قاعده فطری میباشد که ریشه عمیق در نهان آدمی داشته وزندگی بشردر طول تاریخ با آن پیوند خورده است.اینجاست که مجبور می شویم بحث آزادی اندیشه و بیان را،بسیار فراخ تر وریشه دار تر از آن است که برای آن چارچوب خاص زمانی تعیین کرد و آنرا به چند مکتب ویا دین خاصی تلقی و وفق داد.آزادی خواسته ایست که از بدو تولدش  زمانیکه چشمها را به جهان می کشاید،از روزگار طلب می کند وبرای او گوارا تر است تا هنگام مرگ نیز در سایۀ چنین امنیتی زندگی کند.وگاهی طلب این آزادی برایش چنان شیرین ودلپذیر می شود که حاضر است برای حفظ آن حتی جان شیرینش را که در زندگی از آن بالاتر موهبتی وجود ندارد ،حاضر است در برابر قدرت هایی که او را تحت فشار قرار داده اند،بر سر با ارزش ترین چیز ها معامله کند، که اغلباًاین شیء با ارزش همان عمر و هستی اوست ومی بینیم که انسان برای حفظ حریم  که آنرا حق مسلم خود میداند وهرم قدرت را که مانع رسیدن او به آزادی در زندگی است جان خود را فدا کرده و این جان باختگی را در زندگی نوعی افتخار تلقی می کنند.

قرآن کریم به صراحت آزادی مورد نظر را که سلامت و همبستگی اجتماع بشری در آن نهفته است، معرفی می کند.برای فرد مسلمانی که خود را متعهد به حدود دستورات اسلام میداند،شاید این توهم بوجود آید،که مبحث آزادی در تابلوی قرآن حیطۀ محدود و مصدود دارد، به این معنی که یک انسان مؤمن و وفادارقرآن نمی تواند در این باب جولان داشته باشد وبه اندیشه آزاد به هستی بنگرد؟ امابا دید عقلانی وعمیقانه این حقیقت آشکار خواهد شدکه قرآن وقوانین و باور های راستین آن ، در بر گیرنده همین مانور ها  وجولانهای فکری وعقلانی است که تنها با تجویز آزادی ورهایی اندیشه ها درجامعه،خود را نمایان میسازد. و در صورت تعطیلی عقل و قوۀ تفکر ورخت بستن پایه های اندیشه از تفکرات حاکم بر جامعه اسلامی وهر گونه اجتماع دینی، تعصب و تقلید کورکورانه ، که عدم سازگاری با محیط زمان وعدم تفاهم با سایر عقاید انسانی حاصل آن است، همچون سمارق های  زهری ای است که در مزرعۀ جامعه می روید و حیات فکری وروحی را به مخاطره می اندازد..چنانچه اگر خواسته باشیم مزرعۀ بدون عیب و با کمال داشته باشیم ، بزرگر مجبوراً به تناسب قوانین طبیعت که جزء از ناموس حیات را می سازد گیاه های هرز را از آن می زداید و در  مقابل  حشرات و انگل ها  سم پاشی می کند که اگر این کار را نکند  حاصلی برداشته نمیتواند. برداشتن و خیشاوه مفاسد حیات  که به شیرازۀ زندگی انسانها صدمه  می زند و قطع و قمع آن هرگز مخالفت با  آزادی وارزش های انسان ها نیست و قرآن در سوره های انعام،مائده،نساء و دیگر سوره ها  بما می آموزد که در برابر این انگلها که حیات وناموس طبیعی انسانها را به مخاطره می اندازد  چطوری سخت کوشی و مجاهدت نمایم و آن انگل  ها را که قرآن از آن به “ناباوران” و “منافقان” (یعنی  دورو, کسی‌که‌ظاهرش خلاف باطنش باشد, کسی‌که‌اظهاردوستی‌کندودرباطن‌دشمن‌باشد.)تعبیر دارد مجاهده نموده واز ما خواسته است تا از صف زندگی انسانهای ستوده این انگل های جهل و کفر را دور سازیم:

«لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقاعِدينَ دَرَجَةً وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْني‏ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَي الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً» {سوره نساء آیه 95}

ترجمه:

هرگز مؤمنانی که بدون عذر از جهاد بازنشستند با آنان که به مال و جان در راه خدا جهاد کنند یکسان نخواهند بود ، خدا مجاهدان ( فداکار ) به مال و جان را بر بازنشستگان ( از جهاد ) بلندی و برتری بخشیده و همه ( اهل ایمان ) را وعده پاداش نیکو فرموده ، و خداوند مجاهدان را بر بازنشستگان به اجر و ثوابی بزرگ برتری داده است.

 

هدف از بیان این نوشته ، بیان خط تفاهم نظرات دینی واصول پایه های ازادی اندیشه در جامعه وتقارن اندیشه های دینی ، وافکاراجتماعی که ناشی از فکر بشری میباشد ،وبیان آینکه تا چه اندازه آزادی بیان با آزادی ایکه در قرآن ذکر شده ونزدیک و مفاد مشترک آن را میخواهم واضح سازم.

برای وصول به چنین هدفی ضرور است تا تأثیر پایه های آزادی بشر را که زمینه های حضور و پر رنگی تحلّی گاه نفس انسانی را و همچنان ظهور گاه  آن در آخرین ازمایش ونتیجۀ آن در جامعه مورد بررسی قرار گیرد، میخواهیم تابلوی ازاحکام و دستورات قرآن را در مبحث آزادی اندیشه که همانا آزادی زندگی انسان بدان مربوط می شود که نمایانگر قله های بزرگی از شخصیت های انسانی دینی و مدنی را میسازند مانند پیامبر بزرگوار اسلام ویاران برگزیده شان،وسایر پیامبران  از آدم تا خاتم ،همچنان صد ها  نابغه و ژنی ایکه در دور  تاریخ از سقراط گرفته تا البیرونی و جلال الدین محمد بلخی و خوارزمی و ابن خلدون و دیگران که هر یک بر مبانی اخلاقی بنیاد جوامع دینی ومدنی را ریخته اند فقط تابع اندیشه به زیستی و پیام آورو نشان دهنده راه حق از باطل بوده اند و صرف اندیشه و پیام و کلمه است که در جهان حکومت می کند و انسان را به خود فکر کردن و مکارم اخلاقی تزکیه می نماید. جایی که مولوی می گوید :

اي برادر تو همان انديشه اي

ما بقي تو استخوان و ريشه اي

گر گلست انديشه تو گلشني

ور بود خاري تو هيمه گلخني

 

طبیعی است که برای  رسیدن به چنین هدفی، ابتدا باید تأثیر آزادی بر جامعه بشری و عکس العمل گروه های طبقاتی مختلف و زمینه های ظهور و توقف آن ، ودر آخر نتایج آنرا در جامعه مورد بررسی قرار داده و تعلیمات خاص آنرا که بر منبی شاخص های دینی و  تجارب اجتماعی بدست آمده میعار قرار دهیم . تا دیو رزا لت هر گز نتواند در کسوت آزادی های ظاهراً از قبیل “آزادی بیان” ، “آزادی مدنی”  وصد ها سازمانهای  کذایی که بمنظور منفعت های بالای شخصی و یا از طریق دشمنان ما از قبل  بخاطر بربادی از جانب حلقات بحران بین المللی تعبیه شده و خواسته اند جامعه ما را واژگون سازند.

بطور مثال ما از سال2001تا حال آزادی های را در مورد مدنی، اجتماعی و بیان و افکار تجربه کرده ایم .آن عده از اشخاص خبیری که توانستند در جنب این آزادیها به  خلق آثار ارزشمند علمی واجتماعی دست یازیدند و یا آنهایی که کوشیدند با استفاده از آزادی فکر صفحات اجتماعی و نسخه های را که به چاپ رسانیدن با استفاده از ذهن بیمار گون شان وبا استعمال کلمات مستهجن و خلاف اخلاق،خواسته اند با دشنام وخود بزرگ بینی  های قومی واجتماعی ودینی  خود را بر رخ جامعه کشیده و مطرح سازند  که امروز در نتیجه این آزادیهای لجام گسیخته  ما، در جامعه بسیاری ارزش های اخلاقی ، مدنی و دینی خود را از دست داده ایم وچه بسا که از ما فرزندان  مریض و بار دوش و آلوده با مواد مخدر و دزد بارآمده اند که نظیر آن همه روزه از جانب بازار اطلاعات جمعی که محصول آزادی های بیان است به تصویر کشیده می شود.در حالیکه آزادی ها مرز های مشخص دارند و از آن اگر عدول صورت گیرد ، هم خود و هم جامعه را بیمار گونه و خراب میسازیم . بطور مثال در جامعه می بینیم که تا کدام حد میزان  وجدان افراد جامعه از وزیر گرفته تا وضیع صدمه دیده اند . چنانیکه می بینیم صداقت در لب دریا تشنه است،و گلوی آزادی را نا بهنجاری های ناشی از جنگ تفرقه وسبک اندیشه و خود دوستی وجهان فراموشی ، خفه ساخته است.

که اگر تلاش فرزندان محبوب وسر سپرده ما(اردو ونیرو های پولیس وامنیت) در کار زار جهاد بخاطر حفظ نوامیس و استقلال ما نبود،ما در چاه گذشته مدفون می شدیم.

احیاء تمدن اسلامی که ما در یک جامعه دینی اسلامی زندگی می کنیم،ناشی از تفکرتو درتو خواسته های تمامی گروه های آزاد اندیش ما در چوکات اسلام،و صنف های از مردم می باشند که اگر این انسانها نقطۀ تفاهم آمیزبوجود آورند،باز پیوند عمیق وحیاتی با مبحث آزادی وآزاد اندیشی حاصل می نمایند. بخصوص که روحیه دیموکراسی گرایی و آزادی عقل و عمل در چوکات دانش  در جهان غرب و غیر اسلامی وارد مرحلۀ جدید وتازه ای شده وبالطبع،جهان اسلام نیز نمیتواند خود را از پیامد های این گردباد که در جهان آشفته وجود دارد مصئون بدارد، واز این غافل بماند که روح تشنۀ هر مسلمان بدنبال پاسخ قطعی  میباشد که چه وقت این ابر های سیاه که ناشی از فعل وانفعال قدرت گرایان  در غرب است ،که عاقبت با زمینه های بینش دینی دیدگاه های دین گرایان را معیاری و معجونی برای ثبات و همزیستی مردمان سراسر جهان که برای پاسخ بر این پرسش هستند  می یابند.

در این نوشته نهایت کوشیده خواهد شد تا جنبه های دینی و اخلاقی انواع آزادی ها را  مخصوصاً ازادی بیان ودفاع از قیومیت  را بگونه همجانبه بحث نموده و آرزو مندم بتوانم بین این دو بینش تلفیق بمیان آید. هر چند این کوشش هایم اگر به مشابه روشنی کرم شبتاب هم که باشد، از اهمیت برخوردار خواهد بود.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا