سال 1398 سال امید ها یا چالش ها
امیدوارم سال پیشرو سال صلح، صفا سال امید و سال همدیگر پذیری سال بدون ترس و وحشت باشد اما از سوی دیگر نگاهی به همه چالش های که در راه اند ما را مکلف می سازد تا دقیق تر فکر نماییم و دور از تحلیل از واقعیت ها خیلی خوشبین هم نباشیم به باور من سال جدید 1398 اگر گام های عملی بخاطر پروسه صلح و ختم جنگ برداشته نشود نسبت به سال گذشته متفاوت تر و چالش زا تر خواهد بود در این سال کار های زیادی باید عملی گردند، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود با نتایج انتخابات پارلمانی که خیلی ننگین و شرم آور از طرف مسئولین برگزار شد نیز تصفیه حساب صورت گیرد مسئله مصالحه با گروه طالبان ادامه یابد برگزاری لویه جرگه مشورتی در نهم ثور همین سال عملی شود تحکیم روابط دوستانه با امریکا که در این روز ها خدشه دار شده است نیز بجای باور های گذشته برسد مهار نمودن ادامه جنگ که خیلی طولانی و پر تلفات است، نیز یک ضرورت است این جنگ نه تنها برای مردم افغانستان بلکه برای امریکایی ها طولانی ترین جنگ شمرده میشود.
متاسفانه بحران فراگیر موجود در افغانستان هم از نگاه داخلی و هم از نظر خارجی به نقطه طغیان و اوج خود رسیده گرچه بدون حضور فعال دولت افغانستان بخاطر مهار این بحران تلاش های در سطح منطقه و فرا منطقه بخاطر صلح در جریان است در چنین وضعیتی عملکرد های نا عاقبت اندیشانه حکومت نیز به یک چالش انکار نا پذیر تبدیل شده است با ساختار های فاسد و ناکار آمد چه در شورای عالی صلح چه در هئیت های مختلف مذاکره کننده چه در کمیسیون های انتخابات و چه در دوایر مختلف دولتی عدم مسئولیت پذیری فساد و کساد این ادارات کارد را به استخوان مردم رسانده است حکومت بخاطر تصاحب و ماندن در اریکه قدرت در فکر سبوتاژ پروسه صلح است اپوزیسیون غیر مسلح ادامه مذاکرات با طالبان را بخاطر کنار زدن آقای غنی و ایجاد حکومت موقت که در راس آن یکی یا تعدادی از اعضای اپوزیسیون قرار داشته باشد دنبال میکند تقرر تبدل در پست های حکومتی زیادتر جنبه کمپانی داشته معیار های لیاقت و صداقت کمتر مد نظر گرفته میشود گفته میشود که بعضی مقرری ها به یک تجارت سود آور نیز تبدیل شده است.
به عقیده من ادامه زورگویی و تصاحب و ادامه غیر قانونی قدرت به معنی ادامه جنگ و قربانی ۴۵ هزار دیگر در سال های بعدی خواهد بود من که نظاره گر اوضاع مفاهمه و مذاکره در روند صلح با طالبان هستم می بینم و میشنوم در این مذاکرات عده ای بخاطر به قدرت رسیدن گروه طالبان لحظه شماری میکنند چنانچه بطور آشکار مشاهده مینماییم اجماع بین المللی بخصوص قدرت های بزرگ مانند امریکا و روسیه بشمول پاکستان، قطر و یک تعداد کشور های دیگر اکنون به محور طالبان قرار گرفته بخاطر به انزوا بردن حکومت وحدت ملی در تلاش اند.
متاسفانه در مذاکرات با طالبان قدرت های جهانی حکومت افغانستان را دور زده اند در حال حاضر فقط و فقط بحث در داخل و خارج کشور بالای نقش گروه طالبان در قدرت و چگونگی برخورد آن گروه با اقوام و ملیت های دیگر افغانستان است. نه تنها مردم افغانستان کشور های دیگر نیز میدانند که گروه طالبان بر علاوه اندیشه های بنیاد گرایی اسلامی زیادتر تفکر قومی و زبانی دارند به قدرت رسیدن گروه طالبان یکبار دیگر بحران فراگیری را خلق خواهد کرد.
چنانچه تعداد زیادی از مردم افغانستان خاطرات به توپ بستن بت های بامیان و از ریشه کشیده تاک های انگور و اشجار ولایات شمال بشمول تیرباران زنان را در استدیوم ورزشی کابل تا هنوز فراموش نکرده اند من این حقیقت را میدانم که امروزه مسئله صلح و همزیستی، مسالمت آمیز یکی از بزرگترین مسائل داخلی و جهانی به خصوص در افغانستان شمرده می شود زیرا تمام خوشبختی ها در صلح و همزیستی وجود دارد. در فضای صلح و مفاهمه است که انسانها می توانند بسوی توسعه و رشد علمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گام های موثری بردارند با گذشت اضافه تر از 18 سال که از سقوط حکومت نام نهاد طالبان میگذرد با وجود همه تلاش ها در راه صلح و امنیت سرتاسری متاسفانه سرزمین ما تا هنوز در ابعاد گوناگون هم از نواحی مختلف دچار بحران و چالشهای داخلی، منطقوی و فرا منطقوی میباشد.
بر علاوه مداخلات کشور های مختلف و نا کارایی های زمامداران حال و گذشته جغرافیائی حساس و ژئوپولتیک افغانستان نیز سبب گردیده تا بحران منازعه و خشونت در کشور ما تبدیل به یک اصل ناتمام برای این کشورگردد، و از جانب هم گسستگیهای فرهنگی، سیاسی و فکری میان اقوام، احزاب و جریانهای سیاسی در داخل افغانستان نیز سبب شده تا افغانستان بجای پیمودن سیر صعودیاش در زمینههای اقتصادی و سیاسی امنیتی بیشتر در دام منازعات داخلی و بازیهای منطقهای خرد و خمیر شود. مشکلات ما زیاد است اما راه حل آنرا من در نکات ذیل پیشنهاد مینمایم.
به عقیده من توقف جنگ و روند پروسه صلح تنها به معنی دایمی ختم جنگ نیست بدون تردید منظور از صلح تنها پایان دادن به جنگ و ختم در گیری نبوده، بلکه پایان دادن به هرگونه خشونت است که به موجب تفاوتها و اختلافات عقیدتی، دینی، نژادی، اختلاف در منافع، منازعه برسر قدرت یا به موجب ترس از یکدیگر و احساس نا امنی در افغانستان پدید آمده اند.
به باور من تقویت نهاد های مسلح امنیتی و استخباراتی برای تضعیف ساختن مخالفین در کنار گفتگو با آنها بخاطر صلح یک امر ضروری است از طرف دیگر بر علاوه آوردن اصلاحات اساسی در ساختار برنامه بخاطر گفتگو و مصالحه با مخالفین ما به اعتماد سازی منطقهای، نیز اشد ضرورت داریم ایجاد این اعتماد به نوبه خود سبب تقویت مناسبات بین این کشورها شده و در رسیدن به ثبات وسیع منطقوی ما را کمک مینماید.
در گفتگوهای فراگیر اشتراک اقشار مختلف به خصوص جامعه مدنی علمای دینی احزاب و نخبه گان سیاسی میتواند سبب مشرعیت بخشی به صلح شود عجالتاً شاید توان آن موجود نباشد که همه نیرو های مخالف را در پروسه صلح شامل و خلع سلاح نماییم اما در دراز مدت عملی شدن این پروسه بخاطر ادامه صلح امریست ضروری، از طرف دیگر بخاطر هم پذیری مردم افغانستان تا زمانیکه به اختلافات و کشمکشهای درونی میان اقوام مختلف ساکن در افغانستان رسیدگی صورت نگیرد، پروسه صلح نمی تواند به یک پروسه فراگیر و همه پذیر ملی تبدیل شود چه باور داشته باشیم چه نداشته باشیم ادامه همین اختلافات و تعصبات قومی، مذهبی و زبانی دولت و مردم ما را زمینگیر کرده است .
بدبختانه طوریکه دیده می شود سطح آگاهی عده ای زیادی از مردم ما چه از نگاه بینش سیاسی و چه اجتماعی بجای نرسیده که همه باور های قومی، زبانی و سمتی را کنار گذاشته بر منافع ملی تاکید بیشتر داشته باشند .
با در نظرداشت همه کمی و کاستی ها در تصمیم گیری های کلان و سرنوشت ساز که باید قدرت اصلی مردم باشند این اصل تا هنوز مراعات نگردیده و خیلی ضعیف است در حالیکه مطابق به ارزش های حقوقی و قانونی مردم حق دارند پیرامون سرنوشت سیاسی شان خود تصمیم بگیرند.
همچنان تامین عدالت، یکی از ضرورت های ایجاد صلح سراسری شمرده میشود نبود عدالت که متاسفانه دامنگیر ماست یکی از موضوعات است که درکنار سایر موارد باعث بیثباتی در افغانستان شده است. من را عقیده بر این است که اگر صلح بر مبنای یک قاعدۀ وسیع استوار باشد و بتواند صدای واحد ملت افغانستان را بازتاب دهد میتواند دوامدار و مستحکم باشد در غیر آن شکننده و زود گذر خواهد بود.
باید دانست ما همانطور یکه در فراهم کردن بسترهای داخلی صلح، ضرورت داریم فراهم کردن این زمینه برای بیرونی ها نیز یک ضرورت عینی است. اگر صلح داخلی با باور های بیرونی ها در تضاد باشد همچو صلحی شکننده خواهد بود.
ما بدبختی های زیادی داریم متاسفانه سیاست خارجی سنجیده شده که بتواند کشورهای متضاد منافع در منطقه و فرا منطقه را در محوریت منافع ملی افغانستان یکجا بسازد از همچو سیاستی هنوز فرسنگ ها فاصله داریم تا وقتیکه صلح در افغانستان منافع امنیتی سیاسی و اقتصادی کشور های منطقه و فرا منطقه را تضمین نکند ما نمیتوانیم به یک صلح دوامدار و آبرومند برسیم.
به عقیده من نیاز مردم افغانستان به صلح، فراتر از مصالحه با مخالفین است و این به معنی این است که باید تمام عواملی که باعث ایجاد تنش و اختلافات در میان مردم بخصوص در دوران حاکمیت موجود شده شناسایی و صادقانه از بین برده شوند اول در داخل نظام و در داخل کشور با مردم آشتی نماییم و بعداً با مخالفین مسلح در بیرون صلح نماییم .
نتیجه :
با توجه به لزوم دستیابی به چارچوبهای عملی صلح برای افغانستان نیاز است که همه این تلاشها در چارچوب جامعه سامان یابد همزمان در پروسه صلح برای افغانستان اگر فشارهای بیرونی و تلاشهای درونی همسو و همگام شوند صلح امکان پذیر خواهد شد در غیر آن ادامه این بحران با گذشت هر روز فراگیر تر و مشکل زا تر خواهد شد .