خبر و دیدگاه

رؤياى حكمتيار و واقعيت افغانستان

قرار است فردا چهارشنبه ١٧ عقرب جلسه شوراى مركزى حزب اسلامى در خيمه لويه جرگه برگزار گردد.
اين دومين قدرت نمايى كاذب و سمبوليك حكمتيار بعد از تسليم شدنش به حكومت وحدت ملى است. بار نخست او در ابتداى ورودش بكابل، جمع كثيرى را در استديوم غازى كابل جمع نموده، چنان وانمود كرد كه هنوز از نفوذ بالايى در جامعه برخوردار است. و حالا با اين نمايش كاذب مى خواهد چنان تلقين كند كه حزب اسلامى يكپارچه تحت رهبرى و قيادت اوست .
سئوال اصلى اينست كه آيا اعضاء و شاخه هاى متفرق حزب اسلامى دو باره به محور حكمتيار گرد خواهند آمد يا نه ؟
بزرگترين معضل ساختارى حزب اسلامى در طول حيات سياسى و نظامى اش، تكروى و انحصار طلبى شخص حكمتيار در جايگاه رهبرى بوده كه همه ى كدر ها و قوماندانان حزب را ملزم به اطاعت بى چون و چرا از چارچوب فكرى و تصميمگيرى هاى حكمتيار مى نموده است . به بيانى ديگر رهبرى فرد خودخواه و مستبدى چون حكمتيار، سقف كوتاهى براى حزبى ها محسوب مى شد كه هر كى خود را يك سر و گردن بالاتر از آن مى يافت، راهى جز وداع يا انشعاب از آن نداشته است. كه خروج مولوى يونس خالص، قاضى امين وقاد، اعتراض شوراى اجرائيه حزب به همكارى و نقش حكمتيار در كودتاى تنى، پيوستن دسته جمعى فعالان فرهنگى حزب به حكومت مجاهدين و موارد ديگر را ميتوان در همين راستا توجيه نمود.
اساساً حزب اسلامى زمانى عملاً فروپاشيد كه حكمتيار با سرسپرده گى در راستاى اهداف پاكستان، مقام صدارت  اعظمى دولت اسلامى را نپذيرفت و پايتخت را به مدت چند سال به راكت بست. در اين مرحله كدر هاى مؤمن و وطن دوست حزب و اعضاى مجاهد آن، كنار حكمتيار را رها نموده، جزء قوماندانان بدنام و نوظهورى چون قلم، چمن و زرداد، از آن حزب طويل و عريض، احدى از وى حمايت ننمود.
در تداوم چنين وضعيتى و در نتيجه ى شكست هاى پى در پى حكمتيار در برابر دولت اسلامى و گروه طالبان، نخست از روى ناگزيرى به رقيب ديرينه اش، شهيد احمدشاه مسعود تسليم شد و سپس به جمهورى اسلامى ايران پناهنده شده، نقطه ى پايان بر فعاليت هاى سياسى و نظامى حزبش گذاشت. او در دوره ى اقامت پنج ساله در تهران هيچ توجه ى به حزب اسلامى و اوضاع ناگوار افغانستان از خود بروز نداد و يكسره در زير چتر حمايت بخش اطلاعات سپاه پاسداران در نياوران بسر برد.
بعد از حوادث ١١ سپتامبر و متعاقب توافقات بن ظاهراً درج لست سياه سازمان ملل شد كه اساساً از آسايشگاه سپاه پاسداران به آرامشگاه استخبارات پاكستان يعنى آى اس آى منتقل گرديد. با گشوده شدن صفحه ى جديد سياسى در كشور كه رهبر مخلوع حزب اسلامى در گمنامى تبعيد بسر مى برد، دسته جات و فركسيونهاى پراگنده ى حزب اسلامى بنابر علايق و سلايق سياسى، قومى و سمتى شان، جايگاه خود را در آرايش جديد سياسى كشور يافته، برخى به حواريون كرزى مبدل شدند، عده ى به سلك ياران اشرف غنى پيوستند و بعضى هم رقباى جهادى سابق شانرا گزيده، بمحور داكتر عبدالله گرد آمدند. تا اينكه سر و كله ى حكمتيار دو باره پيدا شد.
حكمتيار كه بنابر ترحم امريكا، زمينه سازى انگليس و مديريت پاكستان به حكومت وحدت ملى تسليم شد. بدون در نظر داشت واقعيت هاى افغانستان و تحولى كه در افكار وابستگان قبلى حزبش در اين مدت رونما گرديده است. از بدو ورودش بكابل چنان تظاهر مى نمايد كه گويا آب از آب تكان نخورده و هنوز امير حزب اسلامى است. حال آنكه نه تنها بخش بزرگى از اعضاى حزبش به غرب پناهنده شده و دست از سياست كشيده اند و جمع كثيرى در داخل كشور به زنده گى شخصى روى آورده اند، بلكه شش شاخه ى مستقل به نماينده گى از حزب اسلامى رسماً از وزارت عدليه مجوز فعاليت دارند. و از اين طريق به نان و نوا رسيده اند.
حكمتيار كه در گذشته متوقف گرديده و سالهاست از زمان عقب مانده و تحولات جديد را تجربه نكرده. با ساده لوحى تصور مى كند ميتواند با ژست هاى نمايشى و سمبوليك رهبر مأبانه يكبار ديگر همه را بدور خود بسيج نمايد. تكتيك او در اين راستا، ادغام مجدد همه شاخه ها و دسته هاى پراگنده در حزب اسلامى و اشتراك در انتخابات پارلمانى است كه بدون شك اين رؤيا دست نيافتنى را در راستاى استراتيژى تصاحب قدرت و راه يافتن به ارگ در ذهنش ترسيم، و مهندسى نموده است.
گلبدين حكمتيار از سر جنباندن خورده رهبران فركسيونهاى منشعب شده از حزب اسلامى كه غالباً به شخص وى بعنوان پدر معنوى حزب مى نگرند، انتظار اطاعت سازمانى را دارد. در حاليكه ديگر هيچيك از آنها حاضر به  ترك مقام، شهرت و امكانات بدست آمده ى شان نبوده و حاضر نيستند، دو باره گمنامى را در چارچوب حزب و زير سلطه و قيادت مستبدانه ى حكمتيار اختيار نمايند.
عليرغم همه ى موانع ذكر شده فرآراه رهبرى مجدد حكمتيار، عوامل و فاكتور هاى ديگرى نظير، تعدد احزاب سياسى، رشد جامعه ى مدنى، گسترش مطبوعات و پلوراليزم سياسى در كشور، مخالفت كشور هاى منطقه نظير، ايران، هند، چين و روسيه با وى و حضور گسترده ى غرب و در رأس امريكا در صحنه ى افغانستان به او اين مجال و فرصت را نخواهد داد تا يكبار ديگر منحيث امير بلامنازعه و مقتدر حزب اسلامى تبارز نمايد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا