رمز مقرری در قوم و زبان
راستش گاهی اوقات به این فکر می افتم که بعضی افرادی که نه علم دارند ، نه دانش دارند ، ونه نزاکت های اجتماعی را بلد هستند و نه هم اوصاف دیگری چون فهم در زبان های خارجی، آشنائی با سیاست، و روابط جهانی و نه هم دانش نوشتن و تحلیل را دارند چگونه به پست های بلند میرسند؟ من و امثال من از زمانیکه پا بلند کردیم تا اکنون در هر موردی به اندازهء لازم برای آموختن چیزی تلاش کرده و هنوز هم این کار ادامه دارد ولی هرگز نتوانستیم وظیفهء را دریابیم تا بتوانیم هم برای خود و هم برای دیگران کاری از پیش برده باشیم. بگونهء مثال وقتی خودرا با بعضی والی صاحبان ولایات و سایر افراد مثل اوشان مقایسه می کنم حیران می شوم که من در خانه روز گزرانی می کنم و اوشان والی و زمامدار یک ولایت اند که هیچ چیزی ندارد جز مردم فریبی و حماقت. اینکه تحصیل دارند یا ندارند چیزی نمی دانم ولی به گمان اغلب اینکه از آنچه در بالا متذکر شدم شاید هیچ کدامی را نداشته باشند ولی والی ء یک منطقه اند . آیا این رمز درقوم و زبان و…. بودن است ؟ آیا بخاطر روابطی است که چنین مقامی را نصیب گردیده ؟ ایا جاسوس است؟ آیا از طریق سفارت پاکستان پیشنهاد شده ؟ پس چی ؟ بد تان نیاید شاید من و امثال من خیلی احمق بوده ایم که نه به حزبی راه پیدا کردیم و نه در تنظیمی در حالیکه مصؤونیت ما هم تآمین بوده مثلیکه از دیگران است. موقف پیدا کردند، صاحب سرمایه های بی شمار گردیدند، بین مردم از احترام وارزش خاصی برخوردار اند، بوسیلهء افراد و اشخاص آنگونه حمایت می شوند که اجل هم در سراغ شان آمده نمی تواند، بهترین زیبا روی های شهر و محل در اختیار شان است، روی هر چیزی که دست بگزارند از آن شان می شود، آخرت شان هم تضمین است چنانچه در یکی از روز ها در مراسم جنازهء یکی ازین جمله یکی از رهبران گفت : خدا حافظ باز درجنت باهم می بینیم ( گرچه بدعت است) ولی ما که درس خواندیم، زبان آموختیم، نزاکت های زنده گی را فهمیدیم، خودرا به لباس دانش، نویسنده گی، سرودن شعر ، تحلیل مسایل و در نهایت نیمه مفسر ساختیم تا اکنون صاحب وظیفهء نشدیم که به گفتهء مردم نان داشته باشد و آبرو. مرگ ماهم بین فامیل و روی جنازهء ماهم کسی قدم نخواهد گذاشت و آخرت ما هم خراب است زیرا وقتی پول نداشتی نه دنیای داری و نه آخرتی. نه جنتی داری و نه شاهد بهترین های جنت خواهی بود . و بدتر ازآن اینکه حتی جائی برای دفن هم پیدا نخواهی کرد زیرا یک قبرستان توسط تفنگداران به 20 هزار افغانی فروخته می شود. از فاتحه و چهل و پنجایش که می گزریم. چرا حزبی نشدیم؟ چرا تنظیمی نشدیم، چرا جاسوسی را پیشه نکردیم ، که هم لذت دنیا و هم اجر آخرت در آن نهفته بود. این همه فقط بخاطر اینکه کسی نگوید فلان آدم چنین و چنان کاره است. مگر بی خبر ازینکه وقتی پول داشتی عیبت هم پوشیده است، وقتی پول داشتی عفو و بخشش هم در نصیبت است ، وقتی پول داشتی قبرت هم چراغان می شود و گنبد مرقدت از ده کیلومتری دیده می شود. واقعا” اشتباه کرده ایم و این اشتباه هم دنیای مارا خراب کرد و هم آخرت مارا.
چون سرنوشت ما مردم دست خود ما نیست مردم در جهالت و نافهمی زندگی میکنند به همین خاطر اکثرا جاهلین بر سرنوشت مان حاکم است
تشکر از نظر شما کمال جان. جان بخاطری گفتم که شاید سن شما از من پاینن ترباشد. گفته های شما مصداق حقیقت امروزیء جامعه ء ماست . هرکه را دردی رسد ناچار گوید وای وای یا وای را.
مقرری ها در افغانستان بر اساس معیار و لیاقت و حاصلدهی کار نمیباشد. معیار معمولا” به قوم حاکم مربوط بودن است. مثلیکه در افغانستان کدام ملیت دیگر غیر از ملیت پشتون حق رئیس جمهور شدن را ندارد، خود نشان میدهد که مقامات مهم در دولت معمولاگ برای ان تعداد پشتونهائیکه چاپلوسی و به چشم زدن را یاد دارند سپره میشود. حتی پشتونهای با غرور و صادق هم از وظایف در پستهای دولتی محروم میباشند. دیگران خو مثل تاجک و ازبک و هزاره تاکه استان بوس و بلی گوی و تسلیم طلب نباشند هرگز به پست های دولتی مقرر شده نمیتوانند. مشکل عقب مانی افغانستان هم در همین نکته نهفته میباشد.