مسلمانان، وبحران وحدت وچند پارچگی!
در این روزها سخن زیادی از اسلام مردمی واسلام رسمی، اسلام سیاسی واسلامی صوفی، اسلام سنی واسلام شیعی، اسلام رادیکال واسلام اصلاح طلب، می شنویم…
وگاهی تفاوت ها را برحسب جغرافیا بیان می دارند، مثلا می گویند: اسلام آسیائی واسلام افریقائی واسلام شرقی واسلام غربی واسلام عربی ویا اسلام عجمی…
ودر کشورهای غربی مسلمانان را به ویژه مسلمانانی را که دارای تابعیت اند چنین می پرسند که: آیا شما نخست مسلمان هستید یا امریکائی/ فرانسوی/ بلژیکی ؟!
در این اواخر امریکا خواهان اسلام امریکائی است وفرانسه نیز خواهان اسلام فرانسوی …؟!
واز جمله مسائلی که نزد بسیاری از اسلامگرایان ومخالفان آن ها مبهم وپوشیده مانده است، رابطۀ اسلام با ملی گرائی وناسیونالیسم، وجهانی ویا محلی بودن است.
برای رفع اینگونه ابهامات وپاسخ به این پرسش ها به سه مسالۀ مهم در ذیل می پردازم :
1-انعطاف پذیری علمی وعملی در اسلام
واقعیت تاریخی واجتماعی ای را که ناگزیر باید به آن اعتراف کرده و آن را ثبت دفترچه تاریخ کنیم، این است که اسلامی که از جانب خدا نازل شده وپروردگارعالمیان آن را اراده کرده، دقیقاً همان اسلامی نیست که امروز دراین جا وآنجای دنیا مورد تطبیق قرار می گیرد. وتنها چیزی را که می توانیم از این قاعده استثنا کنیم ویژگی های تطبیق زمان پیامبر است؛ زیرا تطبیق عصر پیامبر خود پاره ای از اسلام منزَّل از طرف خدا بوده نه این که جزئی از اسلام مورد تطبیق باشد. اما تطبیق های دیگر را می توان با امتیاز “نزدیک” ویا “خیلی نزدیک” به اسلام فرودآمده از جانب خدا دانست. وازهمین جا است که تفاوت معروف میان دین وتدین بروز می کند. دین همان است که از طرف خدا نازل شده، وتدین تطبیق آن دین می باشد.
هرگاه اشکال کاربردی دین در مراحل مختلف وزمان های متفاوت به یک گونه نبوده، این به اين معنا است که تطبیق دین از فرد تا فرد واز گروه تا گروه واز زمان تا زمانی دیگر اختلاف وتفاوت می یابد.
هرگاه ” اسلام علمی” – اسلامی که با اعتماد به دلائل علمی فهمیده می شود – معیار تمام تطبیق ها وکارنامه های دور ونزدیک باشد، بدون شک که فهم وتحصیل علمی نصوص دین واحکام ومعانی آن نیز خالی از اختلافات نظری نخواهد بود.
در اینجا عنصر دیگری – وسیع تر ومشروع تر – از تنوع واختلاف نیز وجود دارد که آن را اصولیون ” مالانص فیه” ویا ” مسکوت عنه” می گویند، وآن ها عبارت اند از احکامی که نصی در آن ها وجود ندارد ویا اینکه شارع حکیم در آن حکمی صادر نکرده ومساله را به اجتهاد مجتهدین واگذار کرده است واصل درجه یکی که آن را رهبری می کند همانا قاعدۀ” مصالح مرسله” مطابق با مقاصد شریعت است.
این عناصر من حیث المجموع دامنۀ وسیعی از اختلاف وتنوع در داخل حرم شریعت را تشکیل می دهند.
ودر این سخن هیچ مدخل ومخرجی برای رهائی از دائره شریعت به گمان تنوع واختلاف وجود ندارد…
نخست اینکه من قبلا زیرعنوان ” دژ وحدت وپایداری” مسائلی را ذکر کردم که هیچ کسی در ندانستن آن خواه به گمان نیک ویا بد معذور دانسته نمی شود. ودوم وجود نصوص محفوظ وحاکمیت آن می باشد. وهمچنان چیزهایی است که بدون آن ها دین وتدین مفهومی نمی داشته باشد که عبارت اند از اخلاص وصداقت برای خدا.
2- اسلام و وابستگی های ملی وناسیونالیستی
وابستگی های ملی ونژادی افراد وملت ها اهمیت ومشروعیت خویش را از مسائلی که قبلاً در ارتباط به عناصر تنوع وتعدد ذکر کردم در می یابد.
پیش از همه باید به این حقیقت اذعان نمود که انبیاء علیهم السلام درطول تاریخ بر اساس نژادی ومیهنی مبعوث شده اند، که گاهی دعوت شان منحصر دریک محدودۀ جغرافیایی می بود وگاهی هم از آن فراتر می رفت واین فرامرزی بودنش هم پس از دعوت قوم وقبیله اش می بود. واین حقیقت را می توان به صراحت و وضوح از لابلای حکایت های قرآنی از سرگذشت تمام انبیای الهی سراغ نمود.
وخاتم انبیاء حضرت محمد صلی الله علیه وسلم که به عنوان رحمت برای همۀ جهانیان تا روز قیامت فرستاده شده است، نخست، در قوم وقبیله خودش مبعوث گردید چنانچه که قرآن کریم در بیشتر از یک ایت این حقیقت را بیان داشته می فرماید:(او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت تا آياتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاكيزه كند، و كتاب و حكمت بياموزد، هر چند پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند)(جمعه:2). ومی فرماید:( خويشاوندان نزديكت را انذار كن)(شعراء:214). ومی فرماید:(واين كتابى است كه آن را نازل كرديم، كتابى است پر بركت كه آنچه را پيش از آن آمده تصديق مى كند، (آن را فرستاديم تا مردم را به پاداشهاى الهى بشارت دهى) و براى اينكه (مردم) ام القرى (مكه) و آنها كه گرد آن هستند بترسانى)(انعام:92).
فقیه بزرگ شافعی که به قفال کبیر(متوفای 365هـ) مشهور است در این زمینه دیگاه نغزی دارد وی می گوید:” هنگامیکه پیامبران به امت ها وزبان ها واخلاق های مختلف مبعوث می گردند، هدف اصلی از بعثت أن ها قوم وقبیلۀ آن پیامبر می باشد، پس هرگاه پایه های دعوت در میان اقوام پیامبر مستحکم گردید، سپس دیگران به عنوان تابع وشاخۀ آن ها خواهند بود”.
واین را نیز باید دانست که طبیعت نژادی و وظیفۀ نژادی انبیاء دارای منطق نژادپرستانه نیست بلکه استوار برمنطق فطری است. فطرت هر شخصی اولاً مقتضی آن است که قوم وشهر وکشور خویش را دوست داشته باشد وهمین فطرت هم خواهان این است که آدمی اگر احسانی به کسی روا می دارد باید نخست به نزدیگان وعشیره خویش روا بدارد. ودر اسلام قاعده ای است که می گوید( نزدیکان سزاوارتر به احسان اند) واینکه مردم به کشورهای خویش پیش از دیگران وبرای عشیرۀ خویش قبل ازهمگان نیکوئی کنند وروابط ومحبت خویش را در کشورهای خویش ویا در کشورهایی که در آن زندگی می کنند پیش وبیش از دیگران مستحکم تر سازند، تمام این اعمال، منطقی، طبیعی، فطری وشرعی می باشد. وحتی فریضه زکات باید برای نزدیکان مستحق پیش از دیگران توزیع گردد.
من از ناسیونالیستی نژاد پرستانه واز ملی گرائی ای که وسیله وبهانه برای دین زدائی ودشمنی با دین گردد صحبت نمی کنم، من از ملی گرائی ای حرف می زنم که از تمام این ناشایستی ها پاک ومنزه است، ناسیونالیستی وملی گرائی ای که استوار بر فطرت ومحبت وتکامل بوده و در دایرۀ قوم وکشور منحصر است.
وچنین تصوری از اسلام هیچگونه تعارض ومزاحمتی با جهانی بودن اسلام وانسانیت ندارد، بلکه اینگونه تصور پاره ای از اسلام و رکنی از ارکان آن به شمار می رود. جهانی بودن ووحدت اسلامی تا زمانیکه از پل ملی گرائی وناسیونالیستی ومحلی عبور نکند، هرگز به موفقیت وپیشرفت دست نخواهد یافت. ووحدت اسلامی واخوت اسلامی، بدون وحدت ملی واخوت قومی خیالات وآرزوهایی بیش نخواهد بود.
وبا درک وارونه واشتباهی که اسلامگرایان از این موضوع دارند بسیاری از ایشان دچار فهم نادرست وترسناکی از این موضوع شده اند. وهمواره از ایشان می شنویم که “ملی گرائی” را “بت پرستی” تلقی می کنند مثلا برای اردوی ملی اردوی بت پرستی اطلاق می کنند ووحدت ملی را وحدت بت پرستی می دانند وهمین طور…
وآنچه که بیشتر این خلل موجود در تصور اسلامگرایان را عمیق تر وجذاب تر ساخته، شعاری است که برخی از دعوتگران درعصر حاضر آن را بلند کرده اند که ” تابعیت مسلمان، عقیده وی است”. این شعاری توخالی وفریبنده ای است که از طرف ارمانگرایان سطحی نگر بلند کرده می شود. امروز ” تابعیت” بیانگر وابستگی مدنی اجتماعی است که با داشتن آن حقوق وواجباتی علیه دارندۀ تابعیت ثابت می شود، وهرگز وابستگی دینی نیست تا آن را به عقیدۀ وباورهای دینی ارتباط دهیم. کسانی که تابعیت مدنی وملی را به باورهای دینی ارتباط می دهند به کسانی می مانند که یکی از کتاب های ریاضیات را به کتابی در فلسفه ربط داده ویکی را برگزیند ودیگری را ترک کند، درحالیکه آن دو، دو جنس مختلف اند وهیچگونه تعارضی هم میان شان وجود ندارد وهیچ کدام از دیگری بی نیاز نیست با صرف نظر از اینکه کدام یک با ارزش تر از دیگری است.
3- مسلمانان در غرب
شاید بعضی از چیزهایی را که پیشتر درارتباط به ملی گرائی وناسیونالیسم وتابعیت ذکر کردم، به وضعیت مسلمانان در غرب سازگار باشد. مسلمانانی که درغرب زندگی می کنند دارای حقوق ووجائبی اند که باید آن را انجام دهند. اگر تمام التزامات را انجام دهند کار خوبی کرده اند، واگر بیشتر از التزامات را انجام دهند کاری بهتری نموده اند. ومهمترین چیزی که برمسلمانان در غرب لازم است – که آن چیزها در شرق نیز لازم است- حفظ اخلاق بلند اسلامی ونمایندگی از آن، وتعامل مطابق آن می باشد، که از جمله آن ها وفا به عهد واعتراف به اهل فضل بخاطر فضل شان است.
در سال 1994 م در کانادا به سر می بردم، ودر یکی از مساجد مونتریال درسی القا کردم که بعد از آن حاضرین از من پرسش هایی نمودند. یکی از ایشان که دارای شغلی بود واز طریق آن پول خوبی به دست می آورد، اما این شغل را ازهمگان پنهان می کرد تا نامش در سجل بیکاران ثبت بماند تا از امکانات ومعاشی که حکومت کانادا برای بیکاران می دهد بهره گیرد. زمانیکه برایش گفتم که این کار شما جایز نیست، مرد غضب شد وبا من به مجادله پرداخت. من برایش گفتم: چیزی را که حکومت کانادا در چنین وضعیتی انجام می دهد، مثیل ومانندی در کشورهای ما جز در زمان خلافت راشدین ندارد، طوریکه در آن زمان عطیه ها برای مردم، بدون کاری که انجام داده باشند، داده می شد… قهر وغضب برادر بخاطری تشبیهی که من دادم بیشتر از پیش گردید سپس از جا برخاست ودر آخر مسجد نشست، واز دور گفته هایم را نظارت می کرد…
بسیاری از مسلمانان به این باوراند که تمام ستم هایی را که غرب علیه ما روا داشته – وتا کنون اين روند ادامه دارد- برای آن ها نیز روا می دارد تا هرچه در توان دارند برای ضربه وارد کردن برپیکر غرب دریغ نورزند. این چنین برداشتی پیش از اینکه اشتباه بزرگی در برابر غرب دانسته شود گناه بزرگی در حق دین، اخلاق، وامت اسلامی به حساب می آید.
حضور مسلمانان و وزنۀ آن ها درغرب وتاثیرات مثبت ویا منفی ای که در عرصه های مختلف برجا گذاشته اند، از آن ها امتی ساخته که باید به قضایای آن ها اولویت داده شود نه اینکه توجه وعنایت به آن ها صورت گیرد وبس. اما متاسفانه بسیاری از مسوولین در کشورهای اسلامی، به امت اسلامی ساکن در اروپا جز از منظر دالر ویورو نگاه نمی کنند وحتی بر برخی از ایشان نگاه امنیتی محتاطانه ای صورت می گیرد.
به هرحال آنچه برای من در این بحث قابل اهمیت است، همانا رابطۀ مسلمانان درغرب به دین وامت اسلامی از یکطرف، وبه کشورهای جدید وشهروندان شان از طرف دیگرمی باشد.
آنچه را که می توانم به گفته های گذشته ام بیافزایم، همانا تشویق وتایید کارهای اساسی ای است که برخی از علما وبعضی از نهادهای علمی وفرهنگی وحقوقی آن را روی دست گرفته؛ تا بتوانند از این طریق وضعیت مسلمانان در غرب را سامان بخشند، که این خود بیانگر مرحله جدیدی در انکشاف فکری وسلوکی وسیاسی آن ها به حساب می آید.
گرچه نمی توان در این عجاله به تعریف وتقويم تلاش هایی که در این حوزه صورت گرفته پرداخت اما تلاش فقهای واندیشمندان اسلامی را که در عرصه پیشکش فقه اسلامی اصیل وتجددگرایانه ای که بتواند وضعیت مسلمانان در غرب را تحت پوشش قرار دهد، این تلاش ها را تایید وتشویق می نمایم. ودر این روزها چیزی زیر نام ” فقه اقلیات ” در میان مسلمانان جا پیدا کرده ودر برخی از دانشگاه ها به عنوان مضمون درسی زیر همین نام، تدریس می گردد.
واز پیشکسوتان این عرصه، شیخ بزرگوار ما علامه عبدالله ابن بیة می باشد. وایشان به عنوان موسس “فقه اقلیت های مسلمان در اروپا” دانسته می شوند – گرچه برخی از مردم نگاه محافظه کارانه ای به این فقه دارند-. وکتاب اخیر ایشان زیر نام (صناعة الفتوی وفقه الاقلیات) مدل نهادینه سازی وكاربردی این فقه به حساب می آید. وچقدر علاقمند بودم تا از آن نقل قول هایی کنم اما چه کنم که ستون مختص برای بنده بیشتر از این را گنجایش ندارد. وکسانی که علاقمند اند می توانند به این کتاب مراجعه کنند.
نویسنده: پروفسور احمدالریسونی
برگردان به فارسی: احمدذکی “خاورنیا”
جناب مولوی زاده جهان سپاس از شما که مقاله ترجمه شده ای بنده را خواندید وان شا الله اگر فرصت باشد یا ترجمه ویا تالیفی در زمینه فقه اقلیات مسلمان خواهم نوشت …فقط دعا کنید…
مقاله مختصر وببسيار مفيد است ، به راستي زند گی ملیونها مسلمان در غرب به مشکلی تبدیل شده اند که هم برا یخود شان وهم برای کشور های میز با ن شان. نار ا حت کننده است ، بخصوص نسل جوان مسلمان خودرا دریک عالم از سر گمی وفقدان هویت ا حساس میکند ، بعضی اوقات این سر در گمی واحساس حقارت مو جب مبشود که طرف همه دارو ندارش را ترک کند ودر صفوف جنگجو یان بدون مرز بپیوتدد ویا هم بصورت کل قید دین واعتقاد به خدارا بز ند وخودش را با مردمی که در دورش زندگی میکنند همگون بسازد ، در اینجا لازم میدانم که از جناب داکتر احمد ذکی خاور نیا کمال تشکر. کنم خداوند برای شان عمر طولانی وتو فیقات مزید اعطا فر ماید که مباحث بسیار مهم وضروری را تر جمه میکنند امید است که فقه زندگی مسلمانان در غرب را هم تر جمه نما یند ، عمر شان به بلندای افتاب طولانی باد