وقتی “سفیر داعش” از گریبان “وحدت ملی” سر بر می آرد!
نویسنده: نور احمد دره ای
تاریخ ما شاهد است هر موجی از آشوب و بغاوت که در این مرز و بوم منجر به در لرزه آوردن تخت و تاج حاکمان یا باعث فروپاشی نظام ها و رژیم های حاکم وقت گردیده، از درون ساختارهای سیاسی و اجتماعی نظام نشأت نموده و بعد از جنبیدن کم و بیش با کسب حمایت کشورهای خارجی و دیکته سیاسی از جانب آنان، سیاسیون و دولتمردان حامی خویش را به کام هلاکت سپرده و نظام حاکم را با بُن بست یا اضمحلال مواجه ساخته است.
سیاست مبهم آقای کرزی و دستگاه حکومت بی برنامه وی در مورد اقناع و اشباع برادران ناراضی اش، طی دوازده سال گذشته دقیقاً در همین مسیر در حرکت بود و سیاست نیرومند سازی مخالفین از جانب آقای کرزی، که اکنون از سوی اشرف غنی (به حیث بازی کُن برخاسته از مرداب سیاست های کرزی)، در مناطق شمال و شمال شرق کشور همواره نافذ و عملی می گردد، از همین قماش محسوب می گردد و از همانجا سرچشمه می گیرد.
این هردو آقایان (کرزی و اشرف غنی) مخالفین نظام را توانمند ساخته و میسازند ولی وجه تمایزشان درین است که کرزی در پشت پرده سناریو سازی می کرد، اما برخلاف اشرف غنی مهره های کلیدی آنان را یکی پی دیگری روی صحنه می آورد.
در همین راستا قرار است آقای “شفیق صمیم ” معین کنونی تعلیمات اسلامی وزارت معارف که وابستگی او با گروه های مسلح مخالف دولت و از آن جمله با گروه جنگی حزب اسلامی به رهبری حکمتیار روشنتر از تفکر آقای غنی می باشد! به حیث سفیر در یکی از سفارت های مهم افغانستان در کشورهای عربی (به گمان اغلب امارات متحده عربی) گماشته شود.
در ضمن سایر سیاستگذاری های پشتون محور غنی هدف از گماشتن “صمیم” به حیث سفیر در یکی از کشورهای مهم عربی، شاید جمع آوری کمک ها از منابع سرشار ثروت شیوخ و تجار عرب برای پیشبرد عملیات جنگی مخالفین در شمال افغانستان و تداوم بخشیدن به ناهنجاری های موجود در کشور باشد که غنی در جهت تضعیف و منزوی ساختن مخالفین سیاسی خویش، همواره از آن سود میبرد.
علاوه برین شایستگی شخصی و پس منظر آقای صمیم چیزی است که باور ما را به اینگونه پالیسی های دو رویه و دوگانه غنی افزایش می دهد، پس چه بهتر که دراینجا طی چند سطر مختصر بر سابقه سیاسی و کاری آقای صمیم مکثی داشته باشیم تا ابعاد گُنگ قضیه هرچه بیشتر روشن گردد.
آقای شفیق صمیم قبل از این که در زمان حکمروایی حامد کرزی وارد افغانستان گردد، در زمان حاکمیت طالبان بر افغانستان و قبل از آن، تحصیلات عالی خود را تا درجه لیسانس در رشته علوم دینی در ” دانشگاه مدینه” عربستان سعودی که بگونه عموم در بین دانشگاه های سعودی، بنام مهد تربیه و آموزش طریقه سلفیت و افراطی گری شهرت دارد، به اتمام رسانیده، هر چند که آقای صمیم در پیشوند اسم خویش کلمه دکتور را می نگارد، اما حقیقت این است که این آقا، به هیچ وجه درجه علمی دکتورا را در اختیار ندارد بلکه آگاهان احوال وی مدعی اند که ایشان مدرک ماستری را نیز بدست نیاورده و به یقین در این مورد نیز از هنرمعروف جعل وتزویر استفاده نموده است.
شفیق صمیم پس از بدست آوردن سند لیسانس از دانشگاه مدینه، دریکی از مراکز تحقیقاتی بنام” مرکز بحوث مدینة المنورة” در همان شهر، که مربوط به خاندان شاهی عربستان سعودی بود وبه گمان اغلب و به قول اکثر محصلین افغان وغیر افغان مقیم مدینه منوره، به حیث دستگاه استخباراتی وجاسوسی خانواده شاهی عربستان سعودی از آن استفاده صورت می گرفت، مشغول اجرای وظیفه بود.
پس از سقوط رژیم طالبان در افغانستان و رویکار آمدن حکومت حامدکرزی، آقای شفیق به دفتر “کمیته عربستان سعودی برای کمک با مردم افغانستان” پیوست و درحالیکه در شهر پشاور پاکستان مستقر بود گاه ناگاه به صفت مترجم و رهنما با هیأت ها و وفود عربستان و مسؤولین این کمیته به کابل سر می زد و این جا و آنجا از فعالیت ها و کمک های عربستان سعودی نظارت می کرد.
سپس در همین آوان و همزمان با کاهش قابل ملاحظه فعالیت ها وکارمندان افغان “کمیته عربستان سعودی برای کمک با مردم افغانستان” ، آقای “صمیم” توانست به شکل مرموزی به دستگاه دولتی نفوذ کند و در قدم نخست به حیث مشاور وزارت معارف در زمان تصدی این وزارت توسط آقای حنیف اتمر وبعدها هم به حیث معین وزارت ارشاد، حج و اوقاف در زمان تصدی این وزارت توسط پوهاند نعمت الله شهرانی تقرر یافت.
اما ناگهان بعد از مدتی می بینیم که یا به دلیل بخت بلند و یا هم به اساس سلیقه قوی تملق ودست و پا بوسی آقای صمیم، داکتر فاروق وردگ وزیر پیشین معارف کشور این “هستی نایاب” را بدست می آورد و در حالیکه معینیت تعلیمات اسلامی در چوکات تشکیلات این وزارت جدیداً ایجاد گردیده بود، غرض استفاده دُر وگُوهر وار از ایشان، “شفیق صمیم” را به حیث معین تعلیمات اسلامی آن وزارت بکار می گمارد.
خدمت بزرگی را که این آقا طی هشت سال معینیت خود در بخش تعلیمات اسلامی وزارت معارف انجام داد این بود که بیشتر از پنجا هزار تن را که اکثریت مطلق آنان را افراد بیسواد تشکیل می داد، بدون داشتن هر نوع مدرک رسمی تعلیم، به حیث فارغ صنف دوازده و چهارده تصدیق داد و بدبختانه با استفاده از همین مدرک، تعداد زیادی از این قماش مردم، هم اکنون در مکاتب ولایت های کشور علاوه بر علوم دینی به حیث آموزگار جهت تدریس کتب درسی علوم اجتماعی و ساینسی شامل فزیک، کیمیا، بیولوژی، الجبر، مثلثات، تاریخ،جغرافیه و غیره توظیف شده اند، این درحالیست که آنان نه تنها فاقد قابلیت تدریس علوم دینی می باشند بلکه به هیچ وجه توانایی تدریس علوم اجتماعی و ساینسی را نیز ندارند.
هم اکنون حدود بیشتر از 80 در صد آموزگاران ولایت های تخار، بدخشان، فاریاب و دیگر ولایات شمال و شمال شرق کشور را همین قماش افرادی تشکیل می دهند که توسط آقای صمیم ارزیابی گردیده وسند معادل فارغ صنف دوازده یا چهارده به ایشان تفویض شده، درحالیکه در حقیقت آنها فارغان صنف ششم مکاتب بوده و یا هم در مساجد نازلترین سطح درسهای دینی را تعقیب کرده اند. و تأسف آور اینست که کیفیت پایین معارف در این ولایات تنها و تنها نتیجه تقرر اینگونه افراد بیسواد در نظام آموزش و پرورش بوده که آقای صمیم افتخار آن را دارا میباشد.
بدتر ازین آن که تعدادی از مخالفین مسلح دولت با استفاده از مدرک معادل فراغت از صنف دوازده و چهارده که از سوی آقای صمیم برای شان اهدا شده، به صفت آموزگاران در ولسوالی های دورافتاده ولایات یادشده تقرر یافته و علاوه بر کسب معاش و سایر امتیازات دولتی، در تخریب و از پا درآوردن نظام نیز نقش دارند.
به همین گونه شواهدی وجود دارد که اقارب نزدیک آقای صمیم از جمله پسر کاکا و خسربُره های آقای صمیم هم اکنون در صفوف جبهه مخالفین مسلح قرار دارند و از آن جمله می توان از عبدالبر پسر کاکای وی که داماد آقای حکمتیار و امام الدین پسر کاکای دومی وی نام برد که در گذشته با استفاده از روابط نزدیک که با اعراب بخصوص سازمان های تروریستی عربی داشته اند، روابط حکمتیار را با سازمان القاعده تنظیم نموده و اکنون در صدد برقراری روابط خود و رهبر شان با داعش اند.
گفته میشود اعلامیه ای که چندی قبل از جانب حزب اسلامی حکمتیار در حمایت از داعش منتشر شد، کار دوستان آقای صمیم بوده وباعث شد تا در درون حزب حکمتیار یک سلسله اختلافاتی را نیز دامن زند.
به همین گونه کسانی که شناخت نزدیک از خانواده آقای شفیق صمیم دارند، ادعا می کنند که یکی دیگر از پسران کاکای وی، تقریبا سال ونیمی قبل در مناطق مرزی بین ولایت ننگرهار و کنر حمله انتحاری بر نیروهای امنیتی انجام داده است واین نشان می دهد که خانواده آقای شفیق صمیم نه تنها با حکومتی که ایشان در آن پُست معینیت را اشغال نموده است، اختلاف سیاسی دارند که حتی فراتر از آن به حملات مسلحانه وانتحاری علیه نیروهای امنیتی این حکومت نیز دست می زنند.
داشتن خویشاوندان یک مقام دولتی در دستگاه های جنگی مخالفین مسلح کشور شاید زیات قابل نگرانی نباشد، ولی مهم اینست که چندی قبل برای هر دو فرد یادشده توسط آقای صمیم پاسپورت های افغانی اخذ گردیده است که هم اکنون در جناح مخالف نظام حاکم کشور به بهای تخریب و تضعیف حکومت فعلی از آن استفاده می گردد که طبعاً با این پاسپورت ها ویزای چند کشور خارجی و به احتمال قوی کشورهای عربی را نیز بدست آورده اند.
به سلسله همین مسایل و با توجه به بازی نا سالم و رقابت های استخبارات منطقه در سرزمین ما طی سالیان گذشته و بنا بر معلوم الحال بودن آبخور فکری آقای صمیم، به روشنی دیده میشود که دیدگاه های فکری، روابط و کارکردهای نامبرده متمرکز بر حصول اهداف گستره طلبی اعراب (پان عربیزم) در کشور و زمینه سازی برای موضعگیری های خصمانه و نیابتی دیگران بوده که به اساس شواهد و مدارک وابستگی این آقا را با استخبارات سعودی و مصر یک امر انکار ناپذیر میسازد.
حال با توجه به آنچه تا حال گفته آمدیم و با درنظر داشت اینکه دوست عزیز ما آقای صمیم، حتی برای یک روز هم از گذر دیپلوماسی عبور نکرده و از الفبای این مسلک هم آگاهی ندارد، گماشتن وی به عنوان نماینده سیاسی افغانستان در یکی از کشورهای کلیدی جهان عرب، به جز از دوانیدن و گسترش ریشه های تغذیه داعش و سلفی گرایی که بدون شک تصویر یک جانبه وافراطی را از آموزه های دینی تقویت وگسترش می دهد، چیزی دیگری را برای این ملت بزرگ به ارمغان نخواهد آورد و این حقیقتی است که پیشینه و آبخور فکری و وابستگی های قبلی آقای صمیم ما را مجبور به درک و پذیرش آن می سازد.
افغانستان که همین اکنون به درد لاعلاج کشنده مبتلا میباشد، از دست همین فاسدین و وطنفروشان میباشند. زمامداران چون فروخته شده و وطنفروش اند، همیشه وطنفروشان را در بدنۀ دولت جا میدهند. تا پلانهای خرابکارانه دشمنان افغانستان تطبیق گردد و نگذارند که افغانستان به شگوفائی برسد.