داعش در افغانستان جانشین طالبان می شود؟
طالبان با ارسال نامه به خلیفۀ داعش(26جوزای 1394 برابربه 16جون2015) در واقع ترس و نگرانی خود را از تصاحب قلمرو اعتقادی و جغرافیایی خویش توسط داعش ابراز کردند. این نامه نوعی از دهن کجی همراه با عذرخواهی بود تا برای خلیفۀ موصل و مجاهدانش اطمینان بدهند که آنها در افغانستان همان کاری را می کنند که داعش انجام می دهد. هر چند برخی از رسانه های خبری و تحلیل گران از هوشدار طالبان به داعش در این نامه خبر دادند، اما واقعیت آن است که پیام و محتوای اصلی نامه نه بر مبنای تهدید که بر پایۀ اعتذار و اطمینان قرار دارد.
در حالی که چهارماه پیش از این نامه(25جنوری 2015)، ابوبکر بغدادی خلیفۀ داعش، ملاعمر رهبر طالبان را یک جنگجوی بی سواد و نادان و فاقد اعتبار و ارزش روحانیت و سیاست خواند. سپس ابومحمد العدنانی سخنگوی خلیفۀ داعش طی پیام ویدیویی از تشکیل ولایت خراسان در بخش هایی از افغانستان و پاکستان به عنوان بخشی از منطقۀ داعش و اعلان بیعت به ابوبکر البغدادی سخن گفت. اما طالبان در نامۀ خود که از نام ملااخترمحمد منصور سرپرست شورای رهبری و نایب امارت اسلامی یا معاون ملاعمر نگاشت شده است، با لحن بسیار محترمانه در برابر دولت اسلامی(داعش) سخن گفته اند. از داعش در این نامه به عنوان مجاهدین تقاضا می شود که با طالبان همکاری کنند. در نامه، نیاز به وحدت صفوف مجاهدین در جهاد با دنیای کفر تاکید می شود و طالبان به عنوان ممثل ومصداق این وحدت معرفی می گردند که گویا علیه کافران و امریکا جهاد می کنند.
صرف نظر از اینکه واکنش و پاسخ خلافت دولت اسلامی(داعش) در برابر امارت دولت اسلامی(تحریک طالبان افغانستان) چه خواهد بود، نکتۀ مهم به احساس خطر از سوی طالبان بر می گردد که ممکن است داعش جای آنها را در هر دو قلمرو آیدئولوژی و جغرافیا بگیرد.
اما پرسش اصلی این است که آیا پاکستان و حامیان پشت سر طالبان از عربستان سعودی تا جمهوری اسلامی ایران علی رغم رقابت و خصومت میان هم، داعش را در پروژۀ تعویض طالبان همراهی خواهند کرد؟ به ویژه، پاکستان این زمینه را برای داعش مساعد می کند تا داعش جای طالبان را در افغانستان بگیرد؟ زیرا بدون نقش و دخالت پاکستان، سلطنت عربستان سعودی و جمهوری ولایت فقیه ایران در افغانستان، آتش جهاد و مجاهدین از نوع طالب و داعش، روشنی و شعله ای نخواهد داشت. این سازمان استخبارات نظامی پاکستان(ISI)، سازمان های استخبارات عربستان و ایران است که آتش جنگ طالبان را ظاهراً به نام جهاد و در واقع در جهت اهداف و منافع خود شعله ور نگهداشته اند. گذاشتن نقطۀ پایان به این نقش و دخالت، گذاشتن نقطۀ پایان به آن جهاد و جهاد گری و خاکستر شدن آتشی است که ملااختر منصور در نامۀ خود به خلیفۀ داعش از آن سخن دارد.
اگر سناریو و پروژۀ تعویض طالبان با داعش در افغانستان مد نظر باشد، بدون تردید پاکستان این پروژه را در طرح مشترک با دوستان و متحدان غربی و عرب خود تطبیق می کند. شاید طالبان زیگنال هایی را در مورد چنین پروژه ای دریافت کرده باشند که دست به دامن خلیفة المسلمین داعش شدند. و اگر این سناریو و چنین پروژه ای در دست طرح و اجرا باشد، نقطۀ مسلم آن است که پاکستان طالبان را به عنوان بخشی از ابزار منافع و اهداف خود در افغانستان حفظ خواهند کرد و داعش برای اهداف فرامنطقوی بازیگران کلانتر در بخشی از جغرافیای افغانستان جای طالبان را می گیرد.
نکتۀ اصلی قابل پرسش به سیاست و عملکرد دولت افغانستان بر می گردد که آیا دولت توانایی آن را دارد که با پاکستان و سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی این سناریو و پروژه به تفاهم و توافق برسد و کشور را در مسیر ثبات قرار دهد؟
بنظر بنده داعش و طالبان پشت و روی یک سکه اند. این هردو توسط کشورهای خارجی ساخته و بافته شده اند. کشور های سازنده هر گاه هر چطوری که بخواهند همان خواهد شد. امکان آن میرود که استخبارات پاکستان با داعش جور بیاید و طالبانرا مثل طفاله دور بریزد و یا در در گوشه ای برای مبادای خود نگه دارد. اما آنچه که مسلم میباشد همان خواهد باشد هرطوریکه سازندگان آنها تصمیم گیرند همان طور خواهد شد. ما تجربه آنرا در افغانستان هم داریم. مثلا” گلب الدین حکمتیار هزاران نفر از کابلیان بیگناه را بقتل رساند و کابل را بخاک و خون بدل ساخت. دلیل آنهم این بود که ائتلاف با آقای دوستم را نمیخواهم، من حکومت صد فیصد اسلامی میخواهم. اما وقتیکه بادارانش برایش دستور دادند پست پشک را بر روی خود چسپاند و با دوستم یکجا ائتلاف و علیه دولت قانونی و اسلامی جوان مجاهدین به بغاوت و جنگ ادامه داد.