احمد شاه مسعود

افغانستان ده سال در نبود مسعود

ahmadshamassoud4

نهم سپتامبر امسال مصادف به دهمین سالروز شهادت قهرمان ملی ،سپه سالار بی بدیل جهاد و مقاومت  ،احمد شاه مسعود ، نماد شهامت ،سربلندی و افتخار همه مردمان ازادی دوست کشور میباشد.

 سالروز شهادت مردیکه بدون کمترین گزافی میتوان او را درخشان ترین اختری در راه مبارزه برای  کسب ازادی، استقلال  ،تمامیت ارضی و عدالت اجتماعی در صده بیستم خواند .او است که بیش از سه دهه عمر عزیز خود را با مجاهدت و مقاوت بینظیر خود آخرین و زیبا ترین صفحه از کتاب مبارزه و پیکار را نوشت، و واپسین خشت کمال را بر کاخ رفیع  تسلیم ناپزیری و آزادگی نهاد.

 مسعود عزیز از همان اوانیکه با ده ، دوازده  تن از همسنگرانش در کوه پایه های پنجشیر جا گزین شدند و د ست خالی و بدون کدام  حامی و پشتیبانی، نبرد را ضد نیروی اغاز کردند  که پهنای کشور ان یک ششم  مساحت کره زمین را تشکیل میداد  و به وسیله نیرو مند ترین سازمان نظامی یعنی پیمان وارسا حمایت میشد. و از تصور انروز خارج بود که این گام های نخستین ،چه فرجامی را خواهد داشت. زیرا دو سه میل تفنگ مسعود و یارانش با قوی ترین و پیشرفته ترین اصلحه  ارتش سرخ هیچ نوع تناسبی نداشت ، مگر عزم راسخ ،ایمان قوی و اراده خلل ناپزیری که در خون او جاری بود کار را بجای رسانید که سبب از هم پاشی کشور شورا ها گردید.

 این صخره سر سخت پایه داری در این راه دشوار و پیچیده  که هر گامش مرگ ،رنج و فرسایش بود به هیچ مخفی گاهی معامله وارد نشد و حاضر نشد تا یک گرام خاک وطنش را در بازار های گرم سیاست بفروش بگذارد  ، به این ترتیبب به سرعت از مقام یک سپاهی رزمنده به سپه سالار بیبدیل  و رهبر محبوب نظامی و سیاسی اخذ موقع نمود.

 با وجود سر در گمی ها  و پراگنده گی ها  و معا مله گیری هایکه در جنگ های مجاهدین موجود بود  او توانست   دشمن نیرو مند را زمینگیر کند وفاتحانه و متواضعانه  درفش ازادی را بار دیگر بکابل برافراشد.

 اما دیری نگذشت که دست ها برای زدودن ازادی ، استقلال و تمامیت ارضی  کشور از استین ها بدر شد وجنگهای پوچ و وطن ستیزانه براه افتاد.

 هنوز مرهمی بر زخمهای مادر وطن گذاشته نشده بود ،هنوز اشک از چشمان مادران ما جاری بود که این بار پاکستان  توسط گماشتگان خود در تهاجم بر میهن عزیز ما جای  اتحاد شوری را پر کرد . 

این بار مداریان مسلمان نما هجوم شیطنت را در نقاب اسلام در طرح یک پلان ضد اسلامی و ضد انسانی هوای تسخیر کشور ما را بخواب پرورانیدند.

 در این پلان که قبلا  جنرال حمید گل رییس ای اس ای پاکستان موضوع کنفدریشن افغانستان و پاکستان را  در گزارش سری خود بنام ( دور نمای ما در افغانستان) عنوان نموده و به ضیاالحق پیش نهاد نموده بود تا با تقویت و کمک نظامی به گلبدین حکمتیارکه صد فیصد مورد اعتماد انها قرار داشت ،  سرحدات  بین افغانستنان و پاکستان را از بین برده و افغانستان را جز خاک پاکستان اعلام نماید و حکمتیار نیز مانند اسلاف خود ، این مائیده ننگین را به افتخار قبول نموده و در اجرای ان با دریافت  کمک نظامی و لوژستیکی  ای اس ای لحظه غفلت ننمود ، چنانچه با پرتاب هزاران راکت برشهر کابل صد ها انسان مسلمان این سرزمین را نابود و شهر را با زیر بناهای نظامی و اقتصادی ان به ویرانه تبدیل نمود.

 اما در اثر شجاعت و جانبازی مجاهدین راه حق و ازادی تحت رهبری مسعود بزرگ توته های پی در پی دشمن خنثی گردید  گلبدین و دار دسته اش به شکست مفتضانه روبرو گردید، اسلام اباد به خاطر ابروی از دست رفته و شکست غلام   حلقه بگوش خود فورآ در صدد بدیل گلبدین شده و به او دستور دادتا تمام قوت ها و سنگر های باقیمانده خود را یکایک به گروه طالبان تسلیم نماید و همه سلاحهایکه گویا از گلبدین در خاک پاکستان بود به طالبان تسلیم داده شد.

  این بار مداریان پاکستانی نیرنگ دیگری  داشتند و با به وجود اوردن گروه سیاه ، مذدور  وبیفرهنگ ، بنام طالبان ظاهرآ تحت عنوان بوجود اوردن شرعیت و امنیت به رنگ ساحه دام چیدند و در واقع اهداف و خوابهای دیرین خود را که بعد از اشغال افغانستان دسترسی شان به بازار های گرم و پرمنفعت اسیای میانه بود ، این گروه پلید را با ملیشه های نظامی و جاسوسان اسخباراتی ای اس ای در میهن ما اعزام نمودند.

 دریغا که این بار توسن پیکار ملت قهرمان ولی مظلوم افغانستان نتواست از پرتگاه حوادث به سلامتی بجهد . بدبختانه ستمگار ترین و وحشی ترین گروه با روح و روان شیطانی ولی زیر قبای بی الایش اسلام پا به عرصه وجود گذاشته و به کمک مستقیم پاکستان روز بروز به پهنه قلمرو شان افزودند ، البته به دستور بادران خود مکتب ها بستند  زنان را از همه حقوق شان محروم ساخته ،تمام زیر بناهای اقتصادی و نظامی و فرهنگی  افغانستان را نابود و کشور را به طویله و پایگاه تروریستان  و به کشتزار و تولید گاه مواد مخدر تبدیل کردند.

و تاریخ و فرهنگ مردم  را به بازی گرفته اثار و هویت باستانی پنج هزار ساله کشور را تاراج نمودند و بار دیگر یک قسمت از بدنه کشور ما را به طور وحشت ناک در پرتگاه نابودی و خطرناکتر از هر وقت دیگر قرار دادند.

 در چنین فضای باز هم مسعود عزیز ، این پولاد اسیب ناپزیر مبارزه و مقاومت سنگر افگند و دست از ماشه نگرفت و با زیرکی و هوشمندی خرد مندانه در کوه پایه های شمال کشور پایگاه مقاومت و پایه داری را تاسیس کرد  ، در این هنگام یک تعداد کسانیکه دم از میهن دوستی و عشق به ازادی میزدند تاب وحشت و یورش ملیشه های پاکستان و طالبان را بخود ندیده فرار را بر قرار ترجع داده و یکا یک سر تسلیم به استانه ملا عمر و اسامه نهادند.

 تنها مسعود بزرگ ماندو مقاومت اش او ماند وکشور جفا دیده و نیاز مندش ،  مسعود ماند و شهر ها و روستا های یکسره  به خاک و خون یکسان شده اش، او ماند و محدوده زندانی بنام افغانستان  با کشتزار های خاکستر شده ، درختان سوخته و دیوارهای از هم فرو رفته اش   ، با وجود اینکه دشمن با سلاهای مدرن از قبیل  طیارات بمب افگند  با راهدار ها  مجهز و امکانات مادی و لوژسیکی و مهمات فراوان نظامی و پشیبانی اردوی پاکستان و ای اس پاکستان را در اختیار داشت و در مقابل نیروی مقاومت با کمیت بسیار نا برابر و سلاحهای اندک  که به هیچ وجه قابل مقایسه با نیروی اسامه و طالبان نبود  ، بازهم   یگانه صدایکه در رثای مقاومت علیه پاکستانی ها و طالبان بی فرهنگ و اعراب جاهل بلند میشد صدای ارام بخش مسعود دلیر بود ، صدایکه انعکاس ان در قلب ملیون ها انسان چه در داخل و چه در خارج از کشور جاه داشت .

 مسعود بار دیگر چون ستاره درخشان به سوی نجات و ازادی اسمان کشور سو سو میزد که نمیشد جز به ایمان قوی و دل شیر منشانه اش امیدبست.

با وجود اینکه مرز های اشغال افغانستان توسط پاکستانی ها گسترده تر میشد و گلیم مقاومت تنگتر میگردید اما در سیمای مسعود عزیز که با دلیری و هوشمندی تمام زمام مقاومت را با دشواریهای چند بعدی ان بدست داشت ، نتنها اثری از خوف و ناامیدی دیده نمیشد بلکه به استواری و اطمینان سخن از فردا ، سخن از شکست طالبان و برگشت به کابل میگفت.

 قابل تذکر است که مسعود بزرگ از همان آغاز مبارزات خود که بنا به مشکلاتیکه دامنگیرش بود موقتآ به پاکستان اقامت گزین شده بود از همان اول به دسایس و دشمنی پاکستانی ها پی برده و در افشای دسایس و نیات شوم پاکستانی ها علیه کشور مان یک لحظه هم دریغ ننمود و همواره از طریق اطلاعات جمعی ملی و بین المللی شجاعانه علیه نظامیان و ای اس ای پاکستان  وافشای پلانهای بزدلانه و دشمنانه پاکستانیها  که تحت نام اسلام و برادران اسلام در کشور ما به اجرا گذاشته میشد احتجاج و موقف خود را اشکار مینمود و تحت هیچ نوع شرایطی و لو اگر به قیمت جانش تمام میشد با دشمن معامله نمیکرد و حقا که نکرد .حتی کسانیکه امروز زمزمه  پاکستان پاکستان را گاه ناگاه سر میدهند در انزمان از گرفتن نام پاکستان در وحشت بودند و از امر صاحب انتقاد مینمودند.

 تیره اندیشان سیاه دل ،دشمنان فروخته شده و جاهلان بیفرهنگ سر انجام به این نتیجه رسیدند که تا این لشکر آزاد منش را بیسر نسازند، تا قلب این پیکره را ندراند و تا شیر این بیشه را ازبین نبرند از اسیب آزادی خواهان و فدائیان میهن در امان نمی مانند و به ارمان شوم خود نمیرسند. و  ناجوان مردانه توطه ننگین و ددمنش شهادت مسعود بزرگ را عملی نمودند.

هموطنان گرامی!

قهرمان ملی کشور مسعود بزرگ به پا خواست تا جنبشی را به پیروزی برساند که در فرجام ان ملت رنجدیده افغانستان به ازادی واقعی ،حق تعین سرنوشت ، عدالت اجتماعی، انکشاف اقتصادی، ترقی و ابادی دست یافته  و به یک کشور ازاده و سربلند در قطار کشور های جهان زیست کند.

او در این راه زحمات و رنجهای فراوان را بجان خرید ، فراز و نشیب های دشواری را پیمود  از همه امتیازات ، اسایش ها و جا و جلال چشم پوشید و در تحقق این ارمان یک لحظه  و یک بلست هم عقب نشینی نکرد ، با هیچ قدرت و شخصیتی نه کنار امد و نه معامله کرد تا سر انجام در مسیر رسیدن به سر منزل مقصودجان عزیزش را فدا و به بهای خون سرخ و جهنده اش ادعای خود را به اثبات رسانید.

بلی هموطن عزیز هر روزیکه سپری میشود کاروان مقاومت و عدالتخواهی  فقدان سالار خود را به تلخی و درد ناکی احساس میکند و میبیند که قافله بی رهنما  وبی رهبرچکونه به بیراهه روان است و مسیری را که اختیا ر نموده به جانب ترکستان روان میباشد .

حقا که با نبود مسعود بزرگ این قافله سالار جهاد و مقاومت ،  دیگر کاروانیان  ارزوی  بی بهای  رسیدن به سر منزل مقصود را به رهزنان فروخته ، و خود خمیازه خستگی کشیده و با پا های تا به زانو در گل فرو رفته ،  قافله را ازپیشروی بازمانده و هراس و سر در گمی همه را گرفته است.

 با درد و دریغ  انانیکه از برکت جان فشانی ها و زحمات مسعود عزیز به نام و نشان رسیده اند ،از گمنامی به چهره های مطرح و از هیچ به اریکه قدرت تکیه زده اند امروز نتنها به خواسته های مسعود پشت داده اند و در خط خلاف ان ، فقط در بستر منافع شخصی و خانوادگی خود روان اند  بلکه از ترس  و حراس و زبونیکه دارند زمینه ساز، نشو و نمای هرچه بیشتر دشمن شده اند.

 بعد از فروپاشی و شکست طالبان کسانیکه نام مسعود ، ورد زبان شان شده بود و بدون مبالغه در هر جمله خود قهرمان ملی ، مسعود شهید و آمر صاحب  میگفتند به مجرد تکیه کردن به اریکه قدرت در افغانستان به فکر منفعت شخصی ،فامیلی گروه هی و قبیلوی خود شده و راه مسعود را از یاد بردند.

 در اولین گامهای دشمن منشانه شان با استفاده از شعار اسلاف خود (تفرقه بانداز و حکومت کن) ارگانیزیشن واداره وتشکیلاتی  را که مسعود عزیز طی سه دهه جان فشانی های خود به وجود اورده بود با استفاده ازعناصر سست عنصر و معامله گری که به جز به گفته خود شان (قربانی را از رهبر خود اموختیم )  تار و مار نموده  ،غافل از اینکه به تمام دنیا ثابت است و همه میدانند که مسعود بزرگ در هیچ میز  معامه حاضر نشده ،و یک بلست هم از موقف خود عقب نرفت  ،

از انها باید پرسید که :  چرا شهامت ، مردانگی غیرت، همت والا ، آزادگی و پایه داری را از مسعود کسی نیاموخت ؟

 مسعود اگر قربانی میداد در برا بر ان ده چند و صدچندامتیاز و موفقعیت بدست میاورد  نه اینکه قربانی و فدا کاری را وسیله برای  کسب شهرت ، قدرت ، یکه تازی ،منافع شخصی و فامیلی یکبار نی ،دو بار نی تا زمانیکه خریدار داشت به بازار معامله قرار دادند و خود از ان منفعت بردند و بزدلانه  بالای همه ارزشها و معیار هایکه از امر صاحب به میراث مانده بود  پا نهادند .

از غضب ملکیت های عامه سر مایه اندوختند ،صاحب جاه و جلال گردیدندو خود و ارمان مسعود عزیز را در گروگان قرار دادند.

این افراد سست عنصر و بیکفایت به اندازه مشتاق غضب مال و جا و قدرت شدند که حتی  دشمن توانست  انها را با  دادن وعده های چرب و نرم و نشان دادن باغ های سبز و سرخ  طوری استعمال نماید که  نتنها باعٍث فروباشی نهضت ، مقاومت و گروپی را که به مثابه وارثین و مدعیعین بیشبرد ارمان امر صاحب قد علم نموده بود  خود شان را توسط خود شان نه یکبار نه دوبار چندین بار تخریب نماید بلکه خواست و ارمان یک ملت را به بازی بگیرند وچنان تفرقه اندازی نمودند که  از یک جغرافیای مشترک چندین جزیره بی اب و بی حاصل تشکیل نماید.

حقا که چنین فضا و چنین جو سیاسی، چنین بیعدالتی اجتماعی ، چنین تقلب و مکر و فریب مردم ، ارمان مسعود عزیز نبوده و نیست. کسانیکه خود را پیرو راه او  و دوست و رفیق و قوم و خویش ان قهرمان قلمداد نموده ودر زیر چطر نام مسعود عزیز دزدی ،غارت و صدها جنایت دیگر را مرتکب میشوند نتنها اینکه روح پاک مسعود بزرگ را نا ارام میسازند بلکه نزد ملت رنجده و ستمدیده ما روی سیاه و سر افگنده ابدی میباشند .

به همین ترتیب کسانیکه بخاطرمنافع شخصی و فامیلی خود بدون اینکه از دشمن کدام تعریفی داشته باشند خلاف خواست و اراده مردم ، دشمن را برادر خطاب میکنند و با تروریستان اعلام مصالحه  بدون قید و شرط مینمایند ، خواست و ارمان یک ملت را نایده گرفته از یکطرف شرمنده و روی سیاه تاریخ بوده و از جانب  دیگرخود را از صفوف مبارزان و ازادی خواهان جدا ساخته و به یقین که در بین مردم جایگاهی نخواهند داشت.

 با درد و دریغ از این قماش اشخاصی هستند که شمه از سواد ، اهلیت ، لیاقت  ،شجاعت و مردانگی امر صاحب در شان شان وجود ندارد  و خود را صرف بخاطر کسب منافع شخصی خود بنام اقارب نزدیک امر صاحب قلمداد مینمایند  خود را صاحب صلاحیت و همه کاره میدان تراشیده تمام امورات را در انحصار خود قرار داده  و دست اورد های ملت افغانستان را که به قیمت خون هزارها تن از باشنده این سر زمین تحت رهبری مسعود بزرگ به دست امده به تمسخر گرفته از یکطرف جفا و گناه بزرگ را در حق مردم مرتکب شده    از طرف دیگر اعظمت و بزرگی    شخصیت والای مسعود بزرگ را به سطح فامیل ، قریه  و ولایت محدود مینمایند در حالیکه مقام و جایگاه مسعود افغانستان شمول بوده و به مثابه سمبول شجاعت ،مردانگی ،ازادیخواهی و وطندوستی جایش در دل هر انسان ازاده و با ایمان بوده نتنها یک شخصیت ملی بلکه به صفت یک چهره مبارز بین الملی مقام خود را دارا میباشد.

به عبارت دیگر مسعود یک شخصیت ملی بوده  و او را در محدودیت مرز فامیلی و قومی  انحصار کردن جفای بزرگی است که در حق این قهرمان میشود  که به یقین  روح پاک قهرمان ملی کشور از از عمل کرد همچو دوستان نادان  ناخوش و ناراضی میباشد.این ها نه خود توانایی  و اهلیت رهبری را دارند و نه به دیگران اجازه چنین کاری را میدهند تا مشکل مردم یکطرفه شود و مردم واقعآ در خط تحقق ارمانهای مسعود حرکت نمایند.

 طوریکه همه گان میدانند هر گاه مسعود بزرگ به فکر جاه طلبی و یا زراندوزی میبود اولآ شهید نمیشد و ثانیا مانند دیگران از اندوخته مادی  در بانک های داخلی و خارجی وداشتن بلند منزل ها و ویلا های رویایی در کشور های عربی،اروپایی و امریکا  بهره مند میبود در حالیکه به جز از یک خانه مشترک پدری در پنچشیر چیزی از او نمانده است  او قهرمان تولد شد ،قهرمان زندگی کرد و قهرمان از دنیا رفت.

روحت شاد و یادت گرامی باد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا