طنز

نگرانى دختر روسى از ایزار بندِ طالب و پاسخ حامد کرزى به آن

دختر روس :
اى حامدِ مدارى، جاسوس روس و ایران
بگشاى مشکلم را، زیرا که نیست دندان

در جوفِ لِنگ آن مرد، پنهان چه گشته دانى؟
کز زیر دامن وى، مارىِ بود نمایان

هرگز ندیده ام من، مارى به شهر مسکو
از چشم کآ جى بى، شاید نموده پنهان !

کرزى :
اى دختر پریشان! اى شمع بزم دزدان
سرخیل خوبرویان، روى تو ماه رخشان

من معتقد که این خیل، از خبث طینت خویش
دزدیده یک کمربند، نامیده بند تنبان

آن طالبِ منافق، بنموده بند ایزار
ما مردمان ترسو، گردیده ایم هراسان

دانى چرا خلیلى، ساکت نشسته آنجا
زیرا ملا برادر، چشمى کشیده بر آن

استاد عطاء بخوارى، میکرد عذر و زارى
مى خواند شهادتین را، با دست و پاى لرزان

از سنگ صدا برآمد، اتمر نگفت چیزى
اما محقق از ترس، خاموش بود و حیران

این طالبان که بینى، اهلى نشسته این سان
بنموده صد جنایت در خاک پاک افغان

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا