بازتعریف جایگاه افغانستان؛ از رقابت نوین آمریکا و روسیه تا سرنوشت ژئوپلیتیک منطقه

صف بندی های تازه در قلب آسیا و بازخوانی جایگاۀ افغانستان در بازی بزرگ جدید
با تشدید رقابتهای ژئوپلیتیکی میان ایالات متحده امریکا و فدراسیون روسیه و چین، افغانستان بار دیگر در کانون توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفته است. اگرچه پس از خروج نیروهای امریکایی در سال ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان به قدرت، تصور میشد افغانستان از اولویتهای سیاست خارجی قدرتهای جهانی خارج شود؛ اما تحولات بینالمللی اخیر از جمله جنگ اوکراین، بحران انرژی و باز ترسیم اتحادها در آسیای میانه، نقش این کشور را بهگونهای تازه برجسته ساخته است. این تحولات با توجه به بررسی ابعاد رقابتهای نوین امریکا و روسیه، جایگاه افغانستان را در معادلات ژئوپولیتیکی منطقهای بازتعریف کرده و پیامدهای آن برای آیندهی امنیت و توسعهی این کشور را خیلی جدی گردانیده است.
افغانستان بهعنوان نقطهی تلاقی آسیای جنوبی، آسیای میانه و خاورمیانه، همواره در تاریخ معاصر در محور رقابت قدرتهای بزرگ قرار داشته است. از «بازی بزرگ» قرن نوزدهم میان روسیه تزاری و بریتانیا گرفته تا جنگ سرد و سپس تهاجم شوروی، حضور بیست ساله ی امریکا و خروج آمریکا و حاکمیت طالبان، این کشور بارها شاهد تبدیل شدن به میدان رقابت ژئوپولیتیکی بوده است. پس از بازگشت طالبان در اگست ۲۰۲۱، بسیاری تصور میکردند افغانستان به حاشیه رانده خواهد شد؛ اما افزایش تنشهای امریکا و روسیه بهویژه پس از بحران اوکراین، بار دیگر اهمیت افغانستان را برجسته ساخته است. افغانستان همین اکنون در حال تبدیل شدن به یکی از کانونهای تازهی رقابتهای منطقهای و جهانی است. موقعیت ژئوپولیتیک خاص، همسایگی با قدرتهای منطقهای و منابع بالقوهی اقتصادی آن، سبب شده که این کشور حتی پس از خروج امریکا همچنان در مرکز معادلات باشد.
این رقابت ها در دو محور منطقه ای و جهانی در حال افزایش است. در محور منطقهای ای؛ پاکستان و ایران تلاش دارند نا نفوذشان را در کابل و ساختار قدرت طالبان تثبیت کنند؛ البته پاکستان بیشتر با نگاه امنیتی و ژئوپولیتیک، و ایران با نگاه مذهبی، اقتصادی و مرزی. از سویی هم چین و هند؛ نخستین به منابع معدنی و اتصال جغرافیایی افغانستان به طرح «کمربند و راه» نگاه دارد و هند به دنبال جلوگیری از گسترش نفوذ پاکستان است. به همین گونه روسیه و کشور های آسیای میانه نگران موج افراطگرایی و انتقال بیثباتی به آسیای مرکزی اند، اما همزمان تلاش میکنند تا طالبان را وارد چارچوبهای همکاری امنیتی منطقهای کنند و بدین وسیله مانع فعالیت های افراطی گرایی آنان شوند.
در محور جهانی؛ ایالات متحده و متحدان غربی آن نگران نفوذ رقبای شان در افغانستان اند. هرچند حضور نظامی امریکا در افغانستان پایان یافته، اما واشنگتن تلاش دارد، مانع تبدیل شدن افغانستان به پایگاه رقبای خود (چین و روسیه) شود. فغانستان در واقع به میدان غیرمستقیم کشمکش اقتصادی و ژئوپولیتیک میان امریکا و روسیه و چین بدل شده است؛ چین برای سرمایهگذاری و نفوذ اقتصادی و امریکا برای حفظ اهرمهای فشار. عوامل داخلی که رقابتهای منطقه ای و جهانی را تشدید میکند، نیز در آتش این رخداد ها هیزم می ریزد. بحران مشروعیت طالبان و عدم بهرسمیتشناسی بینالمللی؛ وجود منابع عظیم طبیعی (معدن لیتیوم، مس و آهن)؛ موقعیت ترانزیتی برای اتصال آسیای مرکزی به جنوب آسیا و خاورمیانه و در یک جمله، افغانستان امروز همانند “گره ژئوپولیتیک” عمل میکند؛ هر قدرتی که آن را در مدار نفوذ خود بیاورد، بخشی از معادله آینده منطقه را کنترل خواهد کرد.
رقابت های نوین
بحران جدید و رقابتهای نوین میان امریکا و روسیه را میتوان ادامهی همان تقابل ژئوپولیتیکی دانست که از زمان جنگ سرد تا امروز با فراز و فرودهای مختلف ادامه یافته است؛ اما در شرایط کنونی، ابعاد این رقابت پیچیدهتر و چندلایهتر شده است. بحران اوکراین رقابت های جدیدی را در سطح منطقه و جهان بوجود آورد. این بحران سیاست های امریکا در آسیای میانه را مورد بازخوانی قرار داد و رقابت های نوین را بیشتر دامن زده است. جنگ اوکراین شکاف شرق و غرب را عمیقتر کرد و نیاز روسیه به خطوط نفوذ جدید در آسیا را افزایش داد. واشنگتن تلاش میکند با تقویت روابط با قزاقستان، ازبکستان و دیگر کشورهای آسیای میانه، دامنهی نفوذ روسیه و چین را محدود سازد. روسیه در پی گسترش همکاری با طالبان است تا حضور غربیها را در مرزهای جنوبی خود محدود کند، در حالی که امریکا از ابزارهای دیپلماتیک و فشارهای اقتصادی برای مهار طالبان استفاده مینماید. در یک جمله میتوان گفت: رقابت نوین میان آمریکا، روسیه و چین، تلفیقی از جنگ سرد کلاسیک با جنگهای اقتصادی، فناورانه و روانی امروز است؛ رقابتی که نه تنها مناطق بحرانزده مانند اوکراین، تایوان و خاورمیانه را درگیر کرده، بلکه آینده نظم جهانی را نیز بازتعریف خواهد کرد.
اکنون رقابت ها میان امریکا و روسیه، در بعد ژئوپولیتیکی و امنیتی، اقتصادی و انرژی، نظامی و تسلیحاتی و ایدئولوژیک و دیپلماتیک شدت بیشتری اختیار کرده است. در بُعد ژئوپولیتیکی و امنیتی؛ جنگ اوکراین مهمترین جبههی مستقیم تقابل واشنگتن و مسکو است. امریکا از طریق گسترش حضور ناتو در اروپای شرقی و حمایت همهجانبه از اوکراین، فشار بیسابقهای بر روسیه وارد کرده است. رقابت بر سر مسیرهای انرژی، منابع طبیعی و دسترسی به آبهای آزاد (مانند قطب شمال) به یک عرصه جدید جدال تبدیل شده است. در بُعد اقتصادی و انرژی؛ آمریکا و متحدان غربی با اعمال شدیدترین تحریمها علیه روسیه، تلاش کردهاند منابع مالی این کشور را محدود کنند، اما روسیه با اتکا به صادرات انرژی به آسیا (بهویژه چین و هند) بخشی از این فشار را خنثی کرده است. در بعد رقابت انرژی؛ اروپا در حال جایگزینی منابع گازی روسیه با گاز مایع امریکا است؛ این امر رقابت اقتصادی را به یک ابزار ژئوپولیتیک بدل کرده است. در بُعد نظامی و تسلیحاتی؛ امریکا و روسیه در حوزه موشکهای هایپرسونیک، سلاحهای هستهای تاکتیکی و سامانههای دفاعی وارد رقابت خطرناکی شدهاند. ما شاهد فروپاشی معاهدات کنترل تسلیحات هستیم و خروج امریکا از پیمانهای کلیدی مانند INF و اختلافات بر سر تمدید استارت نو، نشاندهنده پایان نظم کنترل تسلیحات سنتی است. در بُعد ایدئولوژیک و دیپلماتیک؛ جهان به نحوی وارد نبرد روایتها شده است. امریکا از ارزشهای لیبرال-دموکراتیک برای مشروعیت بخشی به فشار بر روسیه استفاده میکند، در حالیکه مسکو با تأکید بر “چندقطبیسازی جهان” و مخالفت با “هژمونی امریکا” خود را حامی کشورهای مخالف غرب معرفی میکند. جهان وارد ائتلافسازیهای متقابل شده است. امریکا با تقویت ناتو و اتحاد با جاپان ن و کرهجنوبی در شرق آسیا، و روسیه با نزدیکی به چین و ایران، نظم جهانی را به سمت قطبیتر شدن سوق دادهاند.
شکلگیری نظم چند قطبی و خطر جنگ سرد جدید از پیامد های بد بحران موجود به شمار می رود. بحران امریکا- روسیه با ورود چین، هند، ترکیه و سایر قدرتهای نوظهور به عرصه، دیگر یک رقابت دوجانبه ساده نیست. به همین گونه تداوم جنگ اوکراین، رقابت انرژی و مسابقه تسلیحاتی نشانههای آشکاری از شکلگیری “جنگ سرد قرن ۲۱” است، با این تفاوت که این بار اقتصاد جهانی و فناوری نیز به میدان آمدهاند. بحران جدید میان امریکا و روسیه نهتنها ادامهی تقابل تاریخی دو قدرت است، بلکه بهدلیل پیوند خوردن با چین، انرژی، فناوری و نظم جهانی، ابعاد تازهای پیدا کرده که آن را به یک رقابت پیچیده و چندسطحی بدل میسازد.
افغانستان در معادلات ژئوپلیتیک منطقهای
افغانستان با توجه به موقعیت جغرافیایی استراتژیک اش در قلب کریدورهای انرژی و تجاری بهعنوان پل ارتباطی آسیای مرکزی با جنوب و غرب آسیا شناخته می شود. بنابر موقعیت حساس افغانستان، بازیگران منطقهای جون؛ چین، ایران، پاکستان و هند هرکدام نگاه متفاوتی نسبت به افغانستان دارند، اما تشدید رقابت امریکا و روسیه سبب شده تا وزن ژئوپولیتیکی این کشور برای آنان بیشتر گردد. در ضمن چالش های امنیتی نیز وجود دارد که با حضور گروههای تروریستی فراملی و امکان استفادهی آنها بهعنوان ابزار فشار توسط قدرتهای بزرگ، اهمیت امنیت افغانستان را دوچندان کرده است. چنانکه روسیه، ایران، چین و پاکستان در حاشیه ی نشست مجمع عمومی سازمان ملل، نشستی دا شتند و در ضمن آنکه اعلان حمایت از افغانستان کردند؛ از امارت طالبان خواستند که آلغای گروه های تروریستی در داخل این کشور را اعلان و خواهان راستی آزمایی طالبان شدند تا به وعده های خود درست عمل کنند. با تاسف که طالبان با سیاست گذاری های زن ستیزانه، دانش ستیزانه، آزادی دشمنانه و وضع محدودیت های درسی در دانشگاهها چنان در داخل مصروف اند که برای بازی های سیاسی منطقه ای و جهانی کمتر فرصت دارند. طالبان دیروز دروازه های اداره های دولتی، مکتب و دانشگاه ها را بر روی زنان و دختران بستند و امروز با قطع اینترنت آخرین میخ فولادی را بر دروازه های آزادی بیان وارد کردند.
این در حالی است که گمانه زنیها بر آن بود که افغانستان در سالهای اخیر از دستور کار جهانی خارج شده؛ اما برعکس اکنون از حاشیه به متن برگشته و دوباره به کانون مباحث امنیتی و انرژی بازمیگردد. در همین حال امریکا با ابزار فشار اقتصادی و حقوق بشری، و روسیه با ابزار امنیتی و استخباراتی، در پی تأثیرگذاری بر تحولات افغانستان هستند. در این میان کشورهای آسیای میانه، به ویژه ازبکستان و تاجیکستان در نقش میانجیگران منطقه ای، افغانستان را بهعنوان محور امنیت و تجارت منطقهای بازمیشناسند و در این مسیر تحت تأثیر سیاستهای واشنگتن و مسکو قرار دارند.
پیامدها برای آینده افغانستان
با این همه دشواری ها بازهم فرصت ها، تهدید ها و گزینه هایی وجود دارد که حاکمان کابل می تواند نه تنها با استفاده از فرصت ها؛ بلکه با تبدیل کردن تهدید ها به فرصت ها، نقبی به سوی رهایی مردم این کشور بزنند و از رقابت قدرتهای بزرگ برای جلب سرمایهگذاری در بخش انرژی و ترانزیت سود ببرند. این در صورتی ممکن است که طالبان نخست در داخل دست به اصلاحات چدی و گسترده زده و راه را برای مشروعیت سیاسی در سطح ملی و بین المللی باز نمایند تا اعتماد ملی و بین المللی کسب نمایند. در سایه ی چنین اعتماد است که نه تنها پایه های نظام در داخل کشور مستحکم می شود؛ بلکه افغانستان با کسب اعتماد بیشتر کشور های منطقه و جهان؛ از خطر نیابتی شدن نیز درامان بماند؛ زیرا هنوز خطر تبدیلشدن افغانستان به میدان جنگ نیابتی میان امریکا و روسیه، همانند دوران جنگ سرد، دوباره وجود دارد. طالبان با توجه با این خطر کوشش می کنند تا با نزدیک شدن با روسیه، چین و ایران موازنهای در برابر فشارهای امریکا ایجاد کنند؛ اما این امر افغانستان را در وضعیت شکنندهی وابستگیهای جدید قرار میدهد.
در این صورت طالبان درگیر رقابتهای ژئوپولیتیک می شوند؛ زیرا روسیه طالبان را نه بهعنوان شریک استراتژیک، بلکه بهعنوان ابزار فشار بر امریکا و ناتو میبیند. در این صورت هرگونه تغییر در روابط روسیه و امریکا (مثلاً در صورت توافق بر سر اوکراین یا پروندههای امنیتی دیگر) میتواند طالبان را بهراحتی قربانی معامله بزرگتر کند. نزدیکی طالبان به روسیه میتواند حساسیت کشورهایی چون اوکراین، کشورهای بالتیک و حتی برخی دولتهای آسیای میانه را برانگیزد و طالبان با دیوار بیاعتمادی بیشتری مواجه شوند.
این نزدیکی بر وابستگی اقتصادی و نظامی طالبان افزوده و روسیه توان تامین نیاز های طالبان را ندارد و هرچه بیشتر تحت فشار امریکا و غرب قرار می گیرند. با توجه به وابستگی های طالبان به کشور های گوناگون چون پاکستان، ایران و کشور های خلیج؛ نزدیکی با روسیه اختلاف درونی طالبان را افزایش می دهد و در ضمن هرچند این نزدیکی میتواند پشتوانه سیاسی در برابر امریکا باشد، اما در عمل خطر گرفتار شدن در بازیهای ژئوپولیتیک، افزایش انزوای بینالمللی، فشارهای اقتصادی و حتی بحرانهای داخلی را به دنبال دارد.
نتیجهگیری
افزایش تنشهای امریکا و روسیه، افغانستان را بار دیگر به صحنهی رقابتهای ژئوپولیتیکی بازگردانده است. جایگاه ژئوپولیتیکی افغانستان نه صرفاً بهدلیل موقعیت جغرافیایی آن، بلکه بهخاطر نقش آن در امنیت منطقهای و مسیرهای انرژی اهمیت فزاینده یافته است. در چنین شرایطی، آینده افغانستان بستگی به این دارد که آیا میتواند از رقابت قدرتها بهگونهای مثبت بهرهبرداری کند یا بار دیگر قربانی رقابتهای ژئوپولیتیکی گردد. 28-9-25