خبر و دیدگاه
ناکامی اخوان المسلمین

از نگاه جامعه شناسی سیاسی که مسایل ارگان های سیاسی را مطرح می کند و بشر شناسی فرهنگی که ساخت و بافت فرهنگی را در رابطه به ارگان های سیاسی مورد ارزیابی قرار میدهد سوال همین است که چرا اخوان المسلین موفق نشد.
نهضت اخوان المسلمین را نه از دید فقهی و اسلامی با اینکه به ضم بنیانگزان آن مانند حسن البتا و اندیشمندان آن مانند سید قطب اسلامی بود ، بلکه از دید بشر شناسی و جامعه شناسی ارزیابی کرد و این جاست که می توان موفقانه به ناکامی این نهضت و سرکوبی آن توسط اشخاص مانند ملک فاروق به یک نتیجه رسید مخصوصا که بعضی از کشور های عربی به شمول عربستان سعودی این نهضت را تروریستی می دانند. بسیار آسان است که اشخاص مانند ملک فازوق را تاپه ضد اسلام زد و یا نوکر استعمار خواند اما این تاپه زدن ها نه علمی است و نه از نگاه حقوقی موجه .
در ارزیابی این نهضت که به خاطر انحطاط کشور های اسلامی و سلطه فرهنگی بیگانگان به وجود آمد باید موضوع را از دید بشرشناسی و جامعه شناسی دید تا به نتیجه رسید.
اشخاص مانند سید قطب به جای خلق کردن بدیل سلطه فرهنگی غرب که بتواند جامعه را نجات دهد شدید مخالف فرهنگ غرب شد. فرهنگ غرب از دید او مطلق کفر آمیز بود. و این اولین ناکامی شان بود که نتوانستند بدیل سلطه فرهنگی غرب را به وجود بیاورند و همه چیز را در غرب کفر گفتند و آب را نادیده موزه را از پا کشیدند و بر علیه غرب بدون دستاوردهای صنعتی و فرهنگی که بتواند با غرب مقابله کند بر علیه غرب قد اعلم کردند. مثلا نگفتند که انسان از دید اسلام آزاد خلق شده و خود انسان تصمیم گیرنده است و نتوانستند دین را قسمی تحلیل و تفسیر کنند که جوابگوی نیازمندی های قرن بیستم می بود . قرن بیستم ، قرن ایدیولوژی بود مانند کمونیزم و سوسیالیسم و لبیرالیزم وغیره. چون اسلام از نگاه جامعه شناسی ایدیولوژی نیست اینها از دین یک ایدیولوژی بر علیه غرب طرح کردند که نه تنها نتوانست با عرب مقابله کند جامعه مسلمان را زیاد تر به تعصب و تنگ نظری سوق داد . نهضت در سال ۱۹۲۸ به وجود آمد . یعنی بعد از جنگ عمومی اول . یکی از فرآورد های جنگ عمومی اول از نگاه فرهنگی یک رنگ ساختن لباس اشراف و مردم امی بود . اشرافی و مردم امی شروع کردن به پوشیدن دریشی ( کت و شلوار ) اما اخوان نتوانست تا همچو تحول را به وجود بیاورد که مردم همرنگ شوند در حالیکه لباس محمد ( ص) با مردم امی تفاوت نداشت و اخوان ناکام ماند که به مردم تفهیم کند که باید لباس امی و غیر امی یکی باشد و مردم تنها به تقوی متمایز می شوند . غرب از آزادی انسان سخن داشت و اما اخوان و اندیشمندان آن خواستند تا دین تحمیل شود و آیه « كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» یعنی هر کس مسئول گناه خود است فراموش کردند و یا در تطبیق آن سهل انگاری کردند. از نگاه بشر شناسی وقتی یک فرهنگ زیر تاثیر فرهنگ بیگانه می رود که فرهنگ بومی قادر نیست تحول بیاورد و یا نوآوری کند. زمانی بود که کشور ها زیر تسلط فرهنگی اسلام قرار داشتند و زبان عربی زبان دانشگاهی و تحقیقات بود و چرا کشور ها در آن زمان مقابله کرده نتوانستند زیرا فرهنگ بومی خود شان ضعیف بود. حالا در فرن بیستم چون مسلمانان از صنعت بدور ماندند ، نو آوری کرده نتوانستند و خلاقیت به خرج ندادند و قرآن را با دید و بینش جدید تفسیر کرده نتوانستند و فرهنگ غربی از آزادی و دموکراسی سخن داشت و اما مسلمانان غرق تنگ نظری شدند . و خواستند اسلام سچه را به وجود بیاورند در حالیکه در شرایط فکری و مذهبی و تفکر سیاسی امروز اسلام سچه وجود ندارد تا همه مردم مانند دوران مدینه به اسلام گرویده شدند و عمل میکردند . اخوان زن و مرد را از نگاه مدنی نتوانست مساوی اعلام کند و این موضوع دیگر بود که تبعیض به وجود آورد. در یک کتاب مودودی پاکستان خواندم یک فصل دارد زیر عنوان « قدرت مرد » یعنی مردان در همه شیون زندگی باید پیش قدم باشند در حالیکه در جنگ های عمومی در امریکا مردان به جنگ رفتند و بانوان چرخ اقتصادی را به پیش بردند و هنوز هم اخوانی ها همینطور در مصر و ایران و کشور های اسلامی فکر می کنند و زنان نقش دوم در جامعه دارند. اخوانی هنوز هم «اضربوهن» در قرآن ، زدن ترجمه می کنند ، در حالیکه قرآن می گوید که «والله جعل لکم من بیوتکم سکنا » یعنی خداوند خانه را برای آرامش شما فراهم کرده است . آیا این در تناقض نیست که از یک طرف قرآن می گوید خانه را برای آرامش ما فراهم کرده و از طرف دیگر بگوید که اگر زن بی اطاعتی کرد بزنید؟؟
اخوانی ها شرایط پیشرفت حیرت انگیز غرب را قطعا مد نظر نگرفتند و هی مردم را به کفر می گرفتند و هر چه که به ذوق شان نبود حرام میگفتند. خلاصه نه در تساوی حقوق نه در آموزش و پرورش ونه در آزادی بیان و قلم نتوانستند تا تحول بیاورند. یگانه موفقیت شان در دست گیری از فقرا و زندانیان بود اما تحول اجتماعی. چون به تفسیر و تأویل جدید قرآن اعتقاد نداشتند تا جامعه را به سوی تعالی سوق دهند مردم مسلمان نتوانست تا یک دید و بینش جدید در مقابل زندگی داشته باشد و این موضوع در تفسیر فی ظلال القرآن مشهود است و موضوع مهم که اخوانی ها متوجه نشدند این است که هر چیزی که در قرآن است تا انسان در زمین است آن وجود دارد . و چالش مسلمان ابن است که چطور با مسایل که ضد انسانیت و ضد اسلام است آن را باید قبول کرد که وجود دارد و اما مبارزه سالم کرد نه اینکه مسایل را با خشونت جواب داد . قتل انور سادات مثال عمده است که نمی توان زعما را به خاطر اعمال شان در جهان سیاست امروز به قتل رساند و اما مبارزه کرد. مصر بیست در صد عیسیوی دارد و نادیده گرفتن ایشان در سیاست یک نادانی بزرگ است و مرحوم مرسی اشتباه کرد که یک عیسیوی را در مقام های بلند کابینه جا نداد به خاطر که مسلمان نبود . مسایل اداری و سیاسی مسایل نیست که باید هر رو مرو شخص مسلمان باشد و در شرایط امروز سیاسی «اولی الامر منکم» تفسیر آن فرق می کند . خلاصه اینکه هنوز هم اخوانی ها با همان عقاید تنگ نظرانه هستند و نه تنها که قوای ضد اسلام فعلا برنده است کشور های اسلامی را هر روز بمبارد می کند و توده عظیم اخوان چه اخوان سنی مصر است و چه اخوان شیعه لبنان است . حزب الله لبنان همان مشکل را دارد که اخوان سنی دارد یعنی نداشتن شعور سیاسی که خدمتی کرده نمی تواند .
دکتر فرید یونس
استاد باز نشسته ی بشر شناسی خاور میانه و فلسفه اسلامی
ایالات متحده امریکا