خبر و دیدگاه

هویت ، فرهنگ و زبان ‎

در رسانه های اجتماعی درین روز ها مخصوصا از جانب یک عده مردمان غیر پشتون به جانبداری هویت و فرهنگ و زبان خود سخن می گویند که حق شرعی ، قانونی و مدنی شان است. اما چون این جوانان علم بشر شناسی فرهنگی تحصیل نکرده اند، هویت و فرهنگ و زبان را  با هم قاطی کرده اند و آنانبکه رهبری این جوانان را به دست دارند ، خود ، درین موضوعات دقیق نشده اند و این از بیانات شان خوب مشهود است. درین کوتاه نویس هویت و فرهنگ و زبان را کوشش می کنیم به صورت عام فهم و ساده تشریح کنیم .تا همه واضح موضوع را بدانند .

اول هویت یا Identity
من خواندم که گفتند هویت من هزاره است یا تاجیک است در حالیکه از نگاه انتروپولوژی فرهنگی قوم نمی تواند هویت باشد. فرهنگ می تواند قومی باشد اما هویت  نه . هویت یک موضوع قانونی مدنی است نه قومی و‌ نه فرهنگی . طور مثال یک فرد تاجیک که فکر می کند هویتش تاجیک است سفر می کند . در فرودگاه وقتی گذرنامه یا پاسپورت آش را به پولیس پیشکش می کند هویت او مشخص می شود که از کجاست. پولیس امریکا او را به حیث یک فارسی زبان یا تاجیک نمی شناسد بلکه یک امریکایی که در  افغانستان تولد شده است ، می شناسد زیرا همین چیزی است که در گذرنامه ( پاسپورت ) او دیده می شود. درین نقطه است  که هویت او برملا می شود. محل  تولد نمی تولد مصداق هویت باشد. در امریکا یک عده افغان‌ها  برای اینکه تلفظ نام شان برای امریکایی ها آسان باشد نام خود را تغییر داده اند. همچنان لباس او غربی است . یا می شود که یک کودک در کابل ، افغانستان  تولد شده باشد و اما از سن شش ماهگی در امریکا بزرگ شده است . نه تنها که هویت امریکایی دارد فرهنگ‌ او هم تاجیکی یا هزارگی نیست بلکه فرهنگ امریکایی دارد . همچنان ، شکل و قواره هویت شده نمی تواند. یک انسان می تواند سفید پوست باشد با مو های طلایی و چشمان آبی و اما این هویت او را مشخص نمی سازد تا که خودش را معرفی نکند. ما از شکل نمی توانیم ادعا کنیم که این سفید پوست روسی است و یا سویدنی!   از کجا معرفی می کند؟  با اسناد که در  دست دارد !
فرهنگ یا culture
فرهنگ یک انگاشت انتروپولوژیک است که تغییر پذیر است و همچنان ثابت نیست . عنعنه ، رسم و رواج ، دین اینها که جز فرهنگ یک شخص است ، همه می توانند تغییر کنند . یک آدم می تواند مطلق فرهنگ خود را تغییر دهد . مثلا یک شخص دین خود را تغییر می دهد چنانچه بعضی افغان‌ها که از هفت پشت مسلمان بوده اند امروز یا عیسیوی شده اند و یا بی دین . یا دوست ندارند با رسم و رواج که در افغانستان بزرگ شده اند هرو مرو زندگی کنند و‌تغییر فرهنگ می دهند .
اساسا فرهنگ آدمی طرز فکر او و دید و بینش او از زندگی است نه لباس و قواره .  Culture از کشت کردن آمده است و کاشته می شود .و فرهنگ کشت می سود و نمو می کند پس نمو  معنی می‌دهد. کسیکه فرهنگ سالم دارد همیشه در نمو می باشد و هر روز بهتر می شود. اویکه فرهنگ سالم ندارد عقب مانده است و مانند آب ایستاده است و بالاخره گنده می شود و بو می‌گیرد .  چون فرهنگ در حال نمو است پس در حال تغییر هم است  . هر مردم فرهنگ خود را دارند و اما  ما به صورت کل چهار نوع فرهنگ داریم . فرهنگ مدنی ، فرهنگ قومی ، فرهنگ بلند و فرهنگ پایین .
فرهنگ مدنی ؛ مردم قانونمند هستند  و از قانون پیروی می کنند و اگر قانون مغایر اخلاق مدنی باشد بر علیه آن اعتصاب می کنند . مردم مدنی آینده نگر هستند ، از نگاه اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی خلاق هستند . مردم مدنی رفاه جامعه برایش مطرخ‌ است و کوشش می کنند که راه های حل معقول برای چالش های جامعه جستجو کنند . مردم مدنی قوم گرا و قوم پرست و زن ستیز و متعصب و تبعیض گرا نیستند و این همه از فرهنگ بالا نمایندگی می کند . در سطح فردی کتاب خوان هستند . به بانوان احترام قایل هستند و یک زن را از خود پایین تر نمی بینند. خوب لباس می ‌‌پوشند و در راستای عدالت گام بر می دارد.
فرهنگ قومی که در مقابل مدنی قرار دارد  قوم پرست است ، زن ستیز است ، به کتاب و قلم و آزادی بیان و قلم اعتقاد ندارد.  دیکتاتور است و قوم خودش برایش مهم است نه دیگر اقوام یا مردم . به زنان احترام قایل نیستند و انگاشت های قومی مانند ننگ ، ناموس و غیرت برای شان بی نهایت مهم است . به انسان منحیث یک موجود آزاد اعتقاد ندارد . ما مردم قومی ایدیولوژیک داریم مانند کمونیستان که به دیکتاتوری اعتقاد داشتند و ما مردم قومی مسلمان داریم مانند طالبان که جزیی ترین اعتقاد به اعلامیه حقوق بشر و یا حقوق بشر اسلامی ندارند . به زور و تهدید و برچه تفنگ میخواهند مردم مطیع باشد نه قانون . مردم قومی به پیشرفت معنوی و فکری انسان اعتقاد ندارند زیرا به آزادی عقل اعتقاد ندارند . فرهنگ قومی که در مقابل مدنی قرار دارد ضد مدنیت است یعنی انتی تز قوم گرایی  مدنیت گرایی است و از همین خاطر فرهنگ پایین شمرده می شود . فرهنگ قومی تغییر نمی پذیرد در حالیکه فرهنگ مدنی نظر به شرایط تغییر می کند . اساس فرهنگ‌ رنگ و پوست و لباس و قواره نیست بلکه اخلاق مدنی است . یک شخص می تواند فارسی زبان دو آتشه باشد و در سینه سینه خود بزند که تاجیک است و یا هزاره اما بی تربیت . به مردم فحش می‌دهند . به زنان احترام ندارند و مطلق قومی عمل می کنند . پس محور اساسی فرهنگ بلند اخلاق مدنی  است در هر فرهنگ که باشد . شخص می تواند پروفیسور  باشد و اما بد اخلاق . پس نا نمی توانیم ادعا کنیم که فلان شخص فرهنگ فارسی دارد و فرهنگ بلند دارد ، فرهنگ بلند داشتن در آثار بزرگان ما ، تحصیلات بلند و خود را دکتر و پروفیسور خطاب کردن نیست در تربیه و اخلاق ماست .
زبان : ستون فقرات یک فرهنگ زبان است . اگر زبان بمیرد ، فرهنگ میمیرد . پس برای اینکه از فرهنگ پاسداری کنیم باید اول زبان را پاسداری کنیم . روس ها در  مناطق فارسی زبان و اوزبیک الفبای سیرلیک تطبیق کردند . چرا برای اینکه فرهنگ را از بین ببرد و وقتی فرهنگ از بین رفت مردم خوب‌تر استثمار می شوند . پشتونیست ها در افغانستان عین کار را کردند و خواستند تا زبان فارسی را در حاشیه برانند و پشتونیزه سازی افغانستان را سر دست گرفتند و چون اکثریت مردم به لهجه های مختلف فارسی صحبت می کنند و زبان فارسی تنها زبان افغانستان نیست بلکه زیان منطقه است که در زبانشناسی
Langua Franca یاد می شود یعنی یک منطقه وسیع این زبان را استفاده می کنند و در عین زمان زبان فارسی شعرای نامدار و ادبای نامدار دارد زور شان نکشید که فارسی را محو و نابود کنند . با اینکه زبان از نگاه زبانشناسی ستون فقرات یک فرهنگ است اما نمی تواند هویت شخص باشد مخصوصا که زبان سفر می کند و در یک خطه باقی نمی ماند . واژه های جدید داخل زبان می شود . در اثر هجوم فرهنگ پیشرفته و علمی بیگانگان زبان می تواند مخلوط شود . طور مثال واژه چمدان که اصلا فارسی بوده یعنی جامه دان و وقتی به روسیه رفته چمدان شده است و وقتی به ایران برگشت کرده ایرانی ها چمدان گفتند به جای جامه دان . زمانی بود که زبان عربی زبان اهل علم و معرفت بود . واژه های مانند الجبر و الکهل که در غرب زمین هنوز هم مروج است از مسلمانان به میراث مانده است . امروز که علم و معرفت از دست مسلمانان خطا خورد و به دست غریبان افتاد ما واژه های وارداتی داریم که نمی توانیم تغییر دهیم مانند تلویزیون ، رادیو ، کامپیوتر و‌غیره . اینجاست که زبان هم نمی تواند هویت باشد زیرا امروز انگلیسی زبان بین المللی است و اگر انگلیسی خوب آموختی پیشرفت می کنی و اگر نیاموختی در ساحه زیان خود که روحیه علمی ندارد و تنها ادبی دارد محدود می مانی . تاثیرات زبان های کشور های همجوار مشکل دیگر لست که زبان نمی تواند هویت شود. مثلا واژه جوکات که حتی اشخاص تحصیل یافته اشتباها می نویسند و اصلا واژه اردو است نه فارسی و فارسی آن چارچوب است . این است که یک زبان مخلوط نمی تواند هویت شود مخصوصا در افغانستان به زبان بسیار جفا کردند و ما یک زبان معیاری نداریم . توجه کنید
فرید در چوکات اسلام در پو‌هنتون کایل تحقیق می کند .
چوکات = اردو
پوهنتون‌= پشتو
تحقیق = عربی
اصل جمله باید اینطور باشد که بتواند معیاری باشد
فرید در چارچوب اسلام در دانشگاه کابل پژوهش می کند
پس مردم افغانستان برای اینکه بتوانند از زبان خود خوب پاسداری کنند اول باید زبان را از آلودگی نجات دهند . فعلا زبان شدید آلوده است . تنها زبان گفتاری می تواند پاسداری شود و اون در سطح ملی همسان نیست و در سطح بین المللی اهمیت علمی ندارد . امروز بسیار مشکل است تا موضوعات علمی ساینس را به زبان غیر انگلیسی درست تشریح کرد .
هویت یک موضوع قانونی است و فرهنگ یک مشله است که نه تنها که منطقوی است در عین زمان مانند هویت تغییر پذیر است و زبان هم به به خاطر تاثیرات منطقوی و بین المللی نمی تواند هویت باشد
فرید یونس
اسناد بازنشسته ی بشر شناسی فرهنگی خاور میانه و مطالعات و فلسفه اسلامی
کلیفورنیا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا