خبر و دیدگاه
آريانا/خراسان /باكتريانا

سياسبون افغانستان در خارج از كشور در كنار اينكه انديشه سالم براي افغانستان ندارند روي مسايل بحث مي كنند كه اصلا براي افغانستان از نگاه قوانين بين المللي و مسايل اقتصادي و مسايل اجتماعي داخلي اگر ناممكن نيست با چالش هاي بزرگ روبرو ست، زيرا افغانستان بايد از طريق ملل متحد اقدام كند و در ملل متحد هم كشور هاي منطقه دست به الاشه نه نشسته كه هر چه ما ادعا كنيم آنها قبول كنند مخصوصا كه پاكستان در صدد محو و نابود كردن هويت سياسي افغانستان اســت. مسله نام افغانستان يكي از مسابل جنجال بر انگيز است كه با احساسات مليت گرايي نمي شود حل شود .
اخيرا جناب جنرال عبدالواحد خرم اين سوال را مطرح كردند كه آيا واقعا افغانستان ، آريانا اســت يا خراسان اســت ؟ مي شود كه نام افغانستان را تغيير داد ؟ امكان دارد ؟
بايد درين موضوعات دقت شود زيرا در موضوع نام آريانا و يا خراسان زياد تر از روي احساسات مليت گرايي مطرح است. ازينكه منطق تاريخ منطقه مطرح باشد. مهمتر اينكه از نگاه انتروپولوژي فرهنگي اين مسايل مانند فدراليزم و يا ما خراساني هستيم از روي عقده هاي ضد پشتوني است نه اينكه افغانستان آماده باشد كه خراسان شود و يا نظام فدرال جايگزين شود . چون پشتون ها هويت ديگران را در طول تاريخ ناديده گرفتند اين مسايل بروز كرده اســت و اگر هويت و فرهنگ هاي بومي را مد نظر مي گرفتند و احترام ميكردند اين مسايل هرگز مطرح نمي شد .
اول ، دو سه موضوع اســت كه بايد روشني انداخته شود . اول مسله جغرافيايي منطقه اســت ، دوم مسله فرهنگي اســت و سوم مسله ناسبوناليزم در منطقه است كه در قرن ١٩ و ٢٠ عرض اندام كرد .
در گذشته هاي دور نه افغانستان وجود داشت و نه ايران ، و اما تمدن خراسان و هندوستان بود . اما سوال اين اســت كه اين تمدن ها تنها از ايران و هندوستان بودند ؟
زمانيكه من در موزيم كابل كار ميكردم و مسايل باستانشناسي افغانستان را مطالعه ميكردم مسله آريانا و خراسان را باستانشناسي و تاريخ جغرافيايي منطقه طوري ديگر مي بيند. مؤرخان ، افغانستان را آريانا مي دانند كه درست نيست . اين سخن ها از روي احساسات مليت گرايي گفته شده اســت نه از روي منطق تاريخ باستانشناسي.
اول_ آريانا كجاست ؟ آريانا يك منطقه جغرافيايي اســت كه متعلق به افغانستان فعلي ، شرق ايران و شمال غرب هندوستان و پاكستان امروزي مي شود و تنها متعلق به افغانستان ، هندوستان و ايران و يا پاكستان نمي شود. متعلق به چهار كشور امروزي مي شود. واژه آرين در كتاب اوستا تذكر يافته اســت و اين خود بيان حقيقت اســت كه نمي توان ادعا كرد كه آريانا متعلق به هندوستان و ايران يا افغانستان و يا پاكستان باشد. نام افغانستان و پاكستان را در آخر چهار نام تذكر دادم براي اينكه نام افغانستان را استعمار گذاشت و نقشه امروزي افغانستان را هم استعمار دوخت و پاكستان هم در اثر پاليسي هاي استعماري انگليس عرض اندام كرد. قسميكه گفتيم بخش از آريانا شمال غرب هندوستان و پاكستان امروزي اســت . همچنان يك ايالت در هندوستان اســت كه Aryavarda نام دارد نه آريانا . دره سند هم مشتمل اســت از پاكستان امروزي ، شمال غرب هندوستان و شمال شرق افغانستان. پس آريانا متعلق به يك منطقه وسيع اســت كه امروز شامل چهار كشور مي شود و افغانستان نمي تواند به تنهايي ادعاي نام آريانا را كند. در گذشته مؤرخين تنها افغانستان را آريانا گفتند كه به هيچ وجه درست نيست مخصوصا كه نام افغانستان و نقشه افغانستان امروزي قسميكه گفتم استعمار انگليس به ارمغان آورد .
در مورد خراسان بايد گفت كه مانند آريانا يك منطقه جغرافيايي نيست بلكه يك منطقه زياد تر فرهنگي اســت و سياسي هم نيست از نگاه انتروپولوژي وجه مشترك يك مردم و يا ستون فقرات يك فرهنگ زبان اســت و يك عده كه خود را خراساني مي گويند و افغان نمي گوبند به خاطر زبان فارسي اســت. همچنان شعرا و ادبا در خراسان مشترك اســت . مولانا متولد بلخ افغانستان است و بيدل متولد در عظيم آباد ( پتنه كنوني)هندوستان اســت و سعدي متولدشيراز، ايران اســت و رودكي متولد تاجيكستان . وجه مشترك اينها زيان است و اين اســت كه خراسان را يك خطه فرهنگي مي سازد . به هر صورت ، اين منطقه جه خراسان باشد و چه آريانا باشد ديگر وجود ندارد و در قبال ناسيوناليزم كه شهر ها داخل قلمرو خاص قرار گرفته ما نمي توانيم اين خطه را از خود بدانيم. طور مثال خراسان شرقي رسما وجود ندارد و اما در ايران يك استان خراسان وجود دارد .
آيا ما مي توانيم كه ادعاي خراسان را در قبال ناسيوناليزم ايران كنيم ؟؟ نا ممكن اســت. يگانه نام كه افغانستان مي تواند فكر كند تا اتحاد اقوام بومي به وجود بيايد همان بكتريانا است كه مركز آن بلخ بود .
و اين هم فعلا يك خواب و خيال اســت . فدراليزم هم در يك كشور كه صنعت و سرمايه نداشته باشد و قواي نظامي قوي و مسلح نداشته باشد ناممكن اســت و اما نيمه فدرالي امكانات آن اســت در صورتيكه اقوام غير پشتون متحد شوند و قسميكه من مي بينم اتحاد بعيد به نظر مي رسد زبرا اقوام غير پشتون وجه مشترك خود را هنوز پيدا نكرده اند. زيبايي افغانستان در اقوام آن است و وجه مشترك بين مردم افغانستان اسلام است نه فدراليزم و نه خراسان و نه دموكراسي غربي زيرا دموكراسي غربي نتيجه نداد. ما نبايد تفكرات را كه قطعا جنبه عملي ندارد مطرح كنيم . موفقيت ما در اتحاد همه افغانستان است. اين مطالب را كساني مطرح مي كند كه نه تاريخ باستان را مطالعه كرده و نه بشر شناسي كشور را و نه موقعيت فعلي افغانستان را .
فريد يونس
استاد باز نشسته اي بشر شناسي فرهنگي خاور ميانه و فلسفه اسلامي
كليفورنيا ، ايالات متحده امريكا