خبر و دیدگاه
سردرگمی فکری سیاسیون ما
مولانا كه همه جهان نه تنها مسلمانان به او اعتقاد دارند و در ايالات متحده امريكا ، امريكايي ها زياد ترين ، مولانا را مطالعه مي كنند و اما مسلمانان سيكولر و غير سيكولر او را ناديده ميگيرند و به باد فراموشي سپرده اند.
مولانا زيبا گفته است كه ،
خلق را تقليد شان برباد داد
اي دو صد لعنت برين تقليد باد
از نگاه بشر شناسي فرهنگي يكي از مشكلات عمده اي كشور هاي رو به انكشاف و عقب مانده تقليد أست. حتي تحصيل يافته كه سالها در غرب تحصيل كرده أست نتوانسته تا مغز خود را به كار اندازد و براي كشور خودش فكر كند و هي تقليد مي كند. يكي ازين تقليد ها تقليد سياسي أست. احزاب سياسي ، كانديد شدن ، دين را از سياست جدا دانستن كه همه جز بي نظمي وبي بند باري براي يك كشور رو به انكشاف ارمغان ديگر ندارد. تحصيل يافته كمونبست را انتقاد مي كند كه جامعه اش را نشناخته بود و خودش از غرب تقليد مي كند و نماد از تقليد أست و مانند كمونيستان جامعه اش را نشناخته است كه مسلمان أست و اما قادر نيست تا يك نظام اسلامي را كه به مقتضيات عصر حاضر باشد طرح كند. و اين باعث سردرگمي خودش و مردم شده أست. زيرا راه گم أست كه چه بايد بكند. پيش خود مي گويد كه آيا نام اسلام را بگيرم يا نگيرم ؟ اگر سيكولر بگويم جواب مردم مسلمان را كه كشورش ٩٩ در صد مسلمان أست چه بگويم ؟ اگر نام اسلام را بگيرم پس ملا برنده مي شود و باز من بيچاره مي شوم و نه مي توانم با قشر مذهبي طرف شوم . پس بيا از اسلام مي گذريم پناه به خدا ! اخيرا نهضت ملي اتحاد افغانستان ( نام ) يك طرح را به جامعه افغانستاني پيشكش كرده أست كه جملات كليشه يي از اصل موضوع كه افغانستان را ازين بحران نجات دهد زياد تر دارد . به اين جمله اين نهضت توجه كنيد : ” ( نام ) با توجه به تجارب چند دهه اخير طرفدار ايجاد حكومت ديني و ايديولوژيك نيست اين را نيز تاكيد مي كنيد[كند] كه نظام سكولار چي نوع دين ستيز و چي هم دين گريز نمي تواند به تنهايي حلال مشكلات در افغانستان باشد.”
از يك طرف حكومت ديني نه ميخواهند و از طرف ديگر نظام سكولار به هر نوع آن كه باشد دين ستيز يا دين گريز حلال مشكلات ما نيست !!!! پس چكار بايد كرد عزيز من ؟
اول اينكه در اسلام چيزي به نام حكومت ديني وجود ندارد و حتي در دوره خلفاي راشدين وجود نداشته است. واژه حكومت ديني از عيسيويت قرون وسطي گرفته شده أست. در اسلام حكومت و عدالت اسلامي أست نه ديني و ملا ها در قدرت نيستند. چيزي به نام مركز ديني در اسلام محمد (ص) وجود ندارد . چون يك الگوي اساسي حكومت اسلامي در جهان وجود نداشته است خلفا ، امپراطوران ، پادشاهان و غيره عرض اندام كرده أست و اسلام از روز اول خواسته تا مردم به اساس عدالت اجتماعي نظام دلخواه خود را داشته باشند. خواه خوب و يا خراب تركيه عثماني شش صد سال دوام كرد يكي از مثال هاي قدرت سياسي در جهان اسلام بود. خواه خوب خواه خراب عباسي ها باعث بزرگترين تمدن به نام اسلام بودند، يا اندلس در اسپانيه دوم اينكه “ديني و ايديولوژيك “. مقصد از ايديولوژي اگر اسلام باشد ؛ اسلام ايديولوزي نيست . اسلام يك نظام سياسي أست به اساس عدالت و قرآن مي گويد ” و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل ” اين عدل براي مسلمانان نيست بلكه براي همه أست. فراموش نه مي كنم كه آقاي آشفته نماينده حركت خط سبز به من گفت اسلام با اقتصاد ربط ندارد . ناداني ديني ازين زياد تر نمي شود كه فراموش كردند كه سود ، اسراف و زكات كه از پنج بناي اسلامي أست اساسات اقتصاد اسلامي أست .
كسانيكه اين متن ها را نوشته مي كند زير تاثير افكار غرب رفتند و اسلام را از ديد عيسيويت مي بينند . در حاليكه اسلام عيسيويت نيست و مهمتر اينكه در قديمترين دموكراسي يعني ايالات متحده امريكا اساسا دين از سياست جدا نيست و اما قوانين مدني از روي كتاب مقدس نيست. اما رئيس جمهور دست خود را روي كتاب مقدس ميگذارد و حلف وفا داري ياد مي كند . و روي اسعار امريكايي نوشته أست In God We Trust
و عين موضوع در اسلام أست كه مردم قوانين مدني را خود مي سازند و تطبيق مي كنند و اما قوانين مدني مغاير قرآن نبايد باشد تا عدالت جامعه برهم نخورد . مثلا قمار جامعه امريكا را تباه كرده أست و اما در مردم سالاري اسلامي قمار كه باعث بربادي خانواده ها و جامعه مي شود وجود ندارد. و عدالت تنها مسله قضائي نيست بلكه سياسي ، اجتماعي ، خانوادگي و اقتصادي أست . موضوع كه در غرب وجود ندارد .
آنهايكه سيكولر فكر مي كنند مانند كمونبستان جامعه اي شانرا نشناخته اند و چون بديل از انديشه خود ندارند مجبور هستند تقليد كنند . اقليت هاي مذهبي درين جوامع عقب مانده طرفدار دموكراسي بي بند وبار غربي هستند كه ما يكي آنرا براي بيست سال تجربه كرديم براي اينكه اگر نام دين گرفته شود اينها در اقليت مي مانند و حقوق شان پايمال مي شود. سيكولر ها توان درگيري با مذهبي را ندارند و فرار را بر قرار ترجيح ميدهند زيرا آثار جان لاك و ژان ژاك روسو را مطالعه كرده است و اما از دانشمندان اسلامي بيخبر أست . بدبختي جامعه مسلمان اين أست كه تحصيل يافته با اسلام قطع رابطه كرد و دين و مذهب را دو دسته به ملا تقديم كرد و ملا جامعه را بهتر مي شناخت و هميشه برنده شد . ملا تحقيق و مطالعه را نياموخته أست و جامعه را به ركود مواجه كرد . نتيجه براي مردم عادي : يك فرهنگ مسخ شده . وجه مشترك تحصيل يافته و ملا ندانستن دين به شكل علمي أست . ملا تحصيل يافته را به كفر محكوم مي كند و تحصيل يافته ملا را به ناداني . ازين انارشي در جامعه مسلمان بد تر نمي شود .
توصيه من به گروه هاي سياسي به شمول جبهه مقاومت ملي و جناب احمد مسعود اين أست كه طرق عملي و علمي اسلامي را جستجو كنيد و انكار اسلام در زندگي سياسي و عدلي افغانستان زوال جامعه أست و يگانه راه حل سياسي افغانستان نسخه اي اسلامي أست .
فريد يونس
استاد باز نشسته بشر شناسي فرهنگي و فلسفه اسلامي از دانشگاه ايالتي كليفورنيا