جهان باز چی خواب ویرانگری دیده است برای ما
کنفرانس ها یعنی چی؟
چرا از مقاومت ما حمایت نه می کنید؟ که به طالب تضرع دارید.
این روز ها صدا ها و خبر های عجیبی می خوانیم و می بینیم و می شنویم. هر جا کنفرانسی برای افغانستان است. کنفرانس ها بن تا دوحه که ملت را ویران کرده و همه هست و بود آن را بلعیدند. حالا که کشور ما را عملاً توسط برنامه های ذلیل زاد و غنی و کرزی از هم پاشیدند و شیرازه ها را شکستند و افغانستان را سه صد سال دیگر عقب انداختند و عملاً یک گروه تروریستی را بر ما حاکم ساختند، این کنفرانس ها چی معنا دارد؟ فکر می کنم مقدماتی اند برای به رسمیت شناسی شرورترین گروه متحجر و تروریست طالبانی پاکستانی و خیبر پښتونخواهی و پشتون های جنوب. سفر های ارکان رهبری طالبان که شامل فهرست سیاه ملل متحد اند به کشور های خارجی معنای آن است که جهان با سرنوشت ملت افغانستان بازی دارند. کنفرانس دوحه، کنفرانس ماسکو، کنفرانس هند، کنفرانس هر روزه در پاکستان، کنفرانس رژیم آخوندی شیعهیی با طالب سنی، پذیرایی هیئت طالبانی توسط مقامات ترکیه، فعالیت های پیدا و پنهان چین در تعامل با طالبان، سکوت ویرانگر اعراب عیاش و زنباره در قضایای مرتبط به جنایات در حال انجام توسط طالبان و ده ها مورد دیگر گمانه زنی ها را تقویت می کند که جهان تیغ کین به رخ مردم افغانستان کشیده و همه در پی یک تحولی به نفع خود اند. پس خوشحالی برخی برای برگزاری چنان کنفرانس ها جزء خوش باوری های خود فریب چیزی نیست. این چه سیاستیست که طالب را به رسمیت نه می شناسند، اما با جنایات شان در تعامل اند. هیئت میآید و هیئت میرود افرادی که در گروه طالبان تحت پیگرد بین المللی اند و جوایز میلیون دالر بالای شان گذاشته شده آزادانه و بدون هراس هر جا خواسته باشند سفر می کنند. پس شناختنِ رسمی و غیر رسمی چی معنا دارد؟ همه خود به اهداف رساندن و مردم فریبی ملت افغانستان است و بس.
ذلیل زاد وظیفهی ویرانگری را ختم کرد و با عقده های تباری و عشقی افغانستان را دست بسته توسط غنی رقیب عشقی خود و کرزی مامور چندین استخبارات به پاکستان تسلیم کرد. کنفرانس مَنفرانس هایی مفید نیستند.
ملت یک نهرو و گاندی دیگر ضرورت دارد، ملت یک فیدل و چگوارای دیگر ضرورت دارد، ملت یک اسپارتاکوس دیگر ضرورت دارد ملت استالینی ضرورت دارد که سرباز را حتا اگر فرزندش هم باشد به جنرال مساوی نه داند، ملت یک نلسن ماندیلای دیگر ضرورت دارد تا بی وقفه برای مردمش جانبازی کند و سرانجام افتخار ابدی کسب کند. ملت یک حبیب الله خادم دین رسول الله کار دارد تا حقِ حق تلفات را به دست اش بدهد، ملت یک مسعود دیگر کار دارد تا همه برایش زانو بزنند و بر پاکی و صداقت او اقرار کنند، ملت به یک جنرال رزاق اڅکزی ضرورت دارد تا پوز پاکستان را به خاک بمالد و ایادی امپریالیسم را به سینه در آورد، ملت به یک نبی عظیمی، به یک آصف دلاور به یک جنرالی بابه جان ضرورت دارد تا سکان رهبری را به دست گیرد. ملت به یک عبدالخالق دیگر ضرورت دارد تا بی هراس مستبد را آماج قرار دهد، ملت به یک جبار قهرمان نیاز دارد تا درس عبرت به متجاوزان بدهد. ملت به یک اجماع کامل رزمی نیاز دارد تا فرزندان صدیق و پاک وطن از سراسر وطن او را کمک کنند. برای دستیابی به چنان آرزو ها و برگرداندن وطن به صاحبان اصلی آن برسد و رهایی از یوغ پاکستان و آمریکا و لندن و ماسکو و دهلی و تهران و پیکنگ را رقم زند. در اوضاعی که طالب یعنی برادر کرزی و غنی عملاً و علناً جنایت کاران آغشته به خون انتحاری را استشهادی میداند و باز مانده های شان را وعده پرزرق و برق میدهد، این جهان چگونه جهانیست که با چنان عیانی آب از آب در آن تکان نه میخورد؟.
پس بیائید دنبال این کنفرانس های بیرونی که به اهداف ملت کُشِی افغانستان طراحی شده اند نه رویم و مقاومت ملی خود را سراسری بسازیم و چنانی که تا کنون از احمد مسعود دفاع و پشتیبانی و حمایت کرده ایم، مقاومت تحت رهبری او را همچنان حمایت کنیم.
احمد مسعود هم باید برای برخی قلدران و بی خاصیت هایی که مقاومت را مال اجداد و پدران شان میدانند نیز گوش زد کند تا با اراجیف بازی های کاذب سبب دلسردی مردم از مقاومت نه شوند. همه دیدیم که غرور، تکبر، فرعون گونه به روی زمین راه رفتن، حق خود و حق دیگران را نه شناختن و صد ها اشتباه و جنایت دیگر چی نتیجه را به دنبال داشت که حتا کشور ما را از ما گرفتند و اگر مقاومت نه داشته باشیم و دست قبیله گرایان برسد همه عزت و غرور ما را هم می دزدند. چنان الگوی رفتار اخلاقی، دینی و اسلامی و انسانی و صلاحیت شناسی های ماست که خداوند کمک ما میکند و دیر یا زود وطن را دوباره میگیریم تا هر کسی برای تعین سرنوشت ما و بیحضور ما تصمیم برای ما نه گیرد. انشاءالله.