خبر و دیدگاه
فارسی
بخوانید تا بدانید!
بعضی از دوستان میپرسند، وقتی دری همان فارسی است و فارسی همان دری، چه اشکالی دارد که ما زبان خود را دری بنامیم؟
در پاسخ به این پرسش میتوان چند نکته را برجسته ساخت؛ از جمله اینکه:
۱) منابع تاریخی و ادبی سدههای نخستین خراسان روزگار اسلامی تا قرن دهم هجری، که بیشتر آنها در جغرافیای افغانستان امروز نوشته شده، همه از نام زبان با عنوان فارسی یاد کردهاند، نه دری! بنا بر این اگر حالا ما زبان خود را “دری” بنامیم پیشینهی تاریخی هزارسالهی خود را مسخ میکنیم.
۲) لفظ “دری” در متون گذشته اگر گاهی بهکار رفته، بیشتر به عنوان صفت بهکار رفته است، نه اسم. پس “دری” نه چون یک اسم که بل صفت است برای زبان ما؛ بنا بر این کاربرد صفت به جای اسم در اکثر موارد درست نمینماید.
۳) تمام آثار و نسخ خطی موجود زبان ما، که بیشتر آنها در موزیمها و آرشیفهای کشورهای خارجی مانند: روسیه، هند، پاکستان، ترکیه، مصر و کشورهای اروپایی نگهداری میگردد، همه به نام “آثار زبان فارسی” شناخته و ثبت شدهاند. حالا اگر ما زبان خود را “دری” بنامیم، در واقع تعلق این آثار را از خود سلب میکنیم و آنها را میبخشیم به کس یا کسانی که زبان خود را فارسی مینامند.
۴) در کتابهای تاریخ زبان و زبانشناسی از پیشینهی زبان ما با عنوان: “فارسی باستان”، “فارسی میانه” و “فارسی جدید” یاد شده، نه “دری باستان”، “دری میانه” و “دری جدید”. خوب حالا اگر ما زبان خود را “دری” بنامیم، این لفظ “دری” را در کجای چنین کتابهایی جستوجو کنیم؟ حتی اگر بخواهیم این لفظ (دری) را در بازچاپ این کتابها بگنجانیم، آیا چنین توانی از لحاظ امکانات و چنین صلاحیتی از منظر حقوق داریم؟
۵) از نظر آوایی هم که به این دو واژه نگاه کنیم، “فارسی” هم سنگینتر است و هم خوشآواتر. به ویژه دو مصوت بلند و ترکیب واج /ر/ و /س/ موسیقی خاصی به این لفظ بخشیده است؛ در حالی که لفظ “دری” از چنین ویژگییی برخوردار نیست.
۶) با “دری” نامیدن زبان در واقع خودمان را از دیگر فارسیزبانان منطقه و جهان جدا میسازیم و این به نفع فرهنگ و زبان ما نیست؛ زیرا اینکار باعث تضعیف کلیت زبان میگردد و تعلق خاطر ما را از دیگر همزبانان در ایران، تاجیکستان، ازبیکستان، هند، چین و سایر کشورها دور میسازد.
۷) درست است که در متون نظم و نثر گذشته هردو لفظ “دری” و “فارسی” به کار رفته است؛ اما اگر کمیت کاربرد این دو لفظ را با هم مقایسه کنیم، موارد کاربرد “دری” اندک و نادر است و گاهی وزن و قافیهی شعر ایجاب کاربرد این لفظ را داشته است؛ در حالیکه کاربرد “فارسی” فراگیر بوده است. در این میان شاعران بزرگی چون مولانا جلالالدین محمد بلخی را داریم که از زبان خود به نام فارسی یاد کردهاند و لفظ دری را اصلاً به کار نبردهاند.
۸) هویت خراسان پس از اسلام چنانکه در منابع تاریخی و ادبی دیده میشود، یک هویت فارسی- اسلامی است؛ نه یک هویت دری- اسلامی. پس این هویت که از نظر دینی هم برای ما فراوان با ارزش است، باید به همین صورت حفظ گردد.
۹) از طرفی، تا حال خودی و بیگانه برای اهالی این زبان، فارسیزبان یا فارسیوان میگفتند، اگر قرار باشد که لفظ فارسی به دری تغییر کند، باز چه خواهند گفت؟ دریوان! شاید بگویید هرچه میخواهند بگویند. خوب این که نشد دلیل که شما بدون هیچ منطقی هی عقبنشینی کنید و دیگران با هیچ و پوچ خود در مورد زبان و فرهنگ شما تصمیم بگیرند. چرا باید برای دلخوشی دیگران شما قربانی بدهید؟
۱۰) از همه مهمتر اینکه کسانی میتوانند در بارهی چیستی یک زبان صحبت کنند که با مسایل زبانشناسی و تاریخ زبان و تاریخ عمومی ملت صاحب آن زبان نه تنها که آشنا باشند، بلکه از عهدهی تحلیل و تجزیهی این مسایل نیز برآمده بتوانند. از این منظر که نگاه کنیم، میبینیم که صاحبان رأی و نظر بر نام زبان به عنوان فارسی تأکید کردهاند، در حالیکه در مقابل افراد بیسواد و بیدانش و گاه بیفرهنگ، که از نعمت دانش و تحلیل بیبهرهاند، بر دری نامیدن زبان تأکید میکنند. طبیعتاً صایب آن است که سخن اهل علم در این زمینه شنیده شود و از سخنان جهال پرهیز گردد…
روبرداشت از تاربرگ محترم
سید مسعود حسینی