راه منطقی حل مشکل افغانستان چیست؟
به نظر نمی رسد که رها کردن کشور از شر طالبان یک مقصد منطقی باشد. تقسیم کشور ممکن بهترین گزینه بعدی باشد.
منبع : دی بل وارک
نویسنده: ساشاکسام
مترجم : سید جمال اخگر
یکی از بلندپروازانه ترین اهداف سیاست خارجی دولت ترامپ ، رسیدن به یک راه حل برای ختم جنگ افغانستان بود.
با وجود ادامه حملات شورشیان از زمان امضای توافقنامه صلح مقدماتی در 29 فبروری سال 2020 ، خوش بینی برای توافق صلح با طالبان میان تعداد قابل توجهی از رهبران سیاسی و نظامی افغان و بین المللی ، تحلیلگران و دانشمندان و مردم افغانستان افزایش یافته است.این خوش بینی با امضای توافق نامه روی کار شیوه پیشبرد مذاکرات در ۲ دسامبر بیشتر شد.
این خوش بینی ناشی از روایتی است که در آن طالبان به عنوان گروه خسته از جنگ که پیروزی شان از راه نظامی ممکن نیست، توصیف شده اند که همین روحیه پایین آنها باعث نرم شدن موقف شان برای کاهش خشونت و رفتن بسوی راه حل سیاسی شده است.
به گفته معاون سابق رئیس جمهور افغانستان برای این که طالبان به روی میز مذاکره حاضر شوند کارهای زیادی انجام شده است.
این پیشرفت نشانه ای از دست یابی دولت ترامپ به موفقیت می باشد به این مفهوم که ایالات متحده توانست شریک مذاکره کننده فاقد روحیه را با استفاده از فشار موثرنظامی به میز مذاکره بکشاند.
در راستای این روایت ، حملات تروریستی مداوم طالبان که نظامیان و غیرنظامیان را در سراسر افغانستان هدف قرار می دهد ، برای بدست آوردن امتیاز بیشتر در میز مذاکره و انتقاد از ادامه حضور نیروهای حمایت قاطع توجیه می شود.
اگرچه این روایت مورد پذیرش و استقبال مخاطبین قرار می گیرد اما ناسازگاری و غیر منطقی بودن آن را نیز ارایه می کند.
در واقع ، دولت ترامپ طالبان را روی میز مذاکره آورد ، و این به عنوان یک دست آورد مورد تحسین قرار گرفت علیرغم این واقعیت که فرصت مذاکرات صرفاً به دلیل پذیرفتن خواسته های گروه شورشی برای مذاکرات مستقیم با ایالات متحده از سوی دولت ترامپ در حال که دولت افغانستان را مستثنی قرار داده بود بوجود آمده است.
دولت های قبلی آمریکا این خواسته های طالبان را نپذیرفتند ، اما دولت ترامپ ظاهراً به منظور تسهیل روند عقب نشینی سریع سربازان به این خواسته طالبان لبیک گفته است.
گفته می شود که خوش بینی طالبان با توجه به این که پیروز شدن از راه نظامی احتمال اندک دارد و در حضور نیروهای حمایت قاطع بی جا و بی دلیل است.
در اگست 2017 ، وزیر خارجه آمریکا ، ریکس تیلرسن اظهار داشت :” تمام فشار های که بالای طالبان اعمال گردید به این منظور بود که آنها درک کنند که در میدان جنگ برنده نمی شوند ” این فشار های نظامی بخاطر ایجاد شد تا طالبان را مشتاق رسیدن به یک راه حل سیاسی از طریق گفتگو نماید ،با این مفهوم که طالبان و ایالات متحده به طور مساوی روی مذاکرات به عنوان وسیله برای عبور از بن بست در میدان جنگ ، سرمایه گذاری کرده اند.
طالبان اکنون نسبت به سال 2001 ، قلمرو بیشتری را در کنترول دارند ، و به نظر می رسد که با دست آورد های شان در میدان جنگ و عقب نشینی مداوم نیروای آمریکایی ، انرژی گرفت اند. یک فرمانده ارشد طالبان در ولایت هلمند گفت ” مبارزه 17 ساله و قربانی دادن هزاران نفر از مردم ما سر انجام به ثمر رسید ” ” ما به کل جهان ثابت کردیم که ابر قدرت خود خوانده جهان را شکست دادیم “.
بدست آوردن هر نوع امتیاز از طالبان کار دشوار است ، یک وزیر اسبق رژیم طالبان گفت ” طالبان اکنون دست بالا دارند و ما می دانیم که چگونه این وضعیت را به سود طالبان برگردانیم ”
قابل ذکر است که پیروزی نظامی برای طالبان امر ضروری نیست ، یعنی پیروزی نظامی شرط لازم برای غلبه طالبان دراین جنگ نیست.
با توجه به این که طالبان در کشور خود فعالیت می کنند ، ادامه خشونت و شورش آنها به عنوان یک هدف به شمار می رود .طالبان نیاز به پیروزی ندارند . آنها فقط برای ایجاد مزاحمت تا زمانی که نیروهای ائتلاف به خانه برگردند به خشونت های شان ادامه می دهند . طالبان دوست دارند در مورد نیروهای ائتلاف بگویند :” آنها ساعت دارند ولی ما زمان را در اختیار داریم ” یکی از فرماندهان ارشد طالبان به خبرگزاری فرانسه گفت ” ما برای نسل ها جنگیده ایم ، از جنگ هراس نداریم ، ما تازه نفس هستیم و تا آخرین رمق به جنگ ادامه می دهیم “درین زمینه ، فکر کردن در مورد این که حملات جاری شورشیان برای اعمال فشار باشد تا در مذاکرات امتیاز بیشتر بدست بیاورند چندان منطقی نیست .
طالبان در حال حاضر به اندازه کافی وسیله برای فشار دارند، آنها زمان را در دست دارند .
خشونت های جاری به نظر می رسد که انعطاف پذیر باشد.اگر نتوانیم تشخیص دهیم که با آنها در حال جنگی هستیم که آن را مقدس می دانند ، عزم طالبان را دست کم می گیریم.این یک مبارزه سیاسی نیست. طالبان اهداف مذهبی را در حوزه سیاسی دنبال می کنند.ما نباید انتظار داشته باشیم که طالبان در عقاید مذهبی خود سازش کنند. سازش بدعت است؛ ایمان مطلق لازم است:
هیچ دلیلی وجود ندارد که طالبان با تشکیل یک ائتلاف با دولت افغانستان که مورد حمایت ایالات متحده قرار دارد و آن را ” دست نشانده ” نیروهای متجاوز ” کافر” می داند ، موافقت کنند.
در حالی که طالبان تمایل خود را برای مشارکت در گفتگوها یا رایزنی ها با بخشی از جامعه افغانستان ، از جمله مقامات دولت افغانستان نشان داده اند ، نباید انتظار داشت که چنین گفتگوهایی توافقنامه لازم الاجرا بین طالبان و دولت افغانستان را در شرایط فعلی ارائه دهد.
امضای توافق نامه کار شیوه پیشبرد مذاکرات در 2 دسامبر پس از جلسات نمایندگان حکومت و طالبان در قطر بزرگترین موفقیت اعلام شد. با این حال این توافق به شرطی حاصل شد که ” نام رسمی دولت جمهوری افغانستان” به خواست مذاکره کننده گان طالبان درین روند ذکر نشود. طالبان مقصد خود را نشان داده اند ، هدف آنها در دست گرفتن کنترل قدرت است:
یکی از اعضای ارشد تیم مذاکره کننده طالبان” گفت : “نظام فعلی افغانستان کاملاً فاسد و ناتوان است” ، پیشنهاد می کند که تشکیل ائتلاف با “کشتی غرق شده” دولت رییس جمهور غنی “طالبان را نیز غرق می کند”. وی گفت: “اکنون نوبت طالبان است.” افغانستان را به مدت سه تا پنج سال به طالبان تحویل دهید.
” طالبان با جامعه جهانی ، به ویژه ایالات متحده همکاری خواهند کرد. ما ثابت خواهیم کرد که طالبان چنان که دشمن سختی بودند ، در آینده یک شریک قابل اعتماد نیزخواهند بود. ”
تعهد طالبان به امتیازات حاصل از یک توافق صلح نیز به تدریج کمرنگ می شود زیرا این سازمان جریان های درآمد موجود را استفاده بهینه می کند .
براساس یک گزارش محرمانه به سفارش ناتو که توسط رادیو آزادی تهیه شد، توان مالی در حال رشد طالبان می تواند این گروه شورشی را در برابر فشارهای جامعه جهانی برای مذاکره در مورد نقش آنها در افغانستان پس از جنگ مصون نگه دارد.
گزارش هشدار می دهد که طالبان “به استقلالیت مالی و نظامی” دست یافته اند ، یا نزدیک به رسیدن به آن است “، سناریویی که می تواند به این گروه افراطی سنی اجازه دهد از تعهدات اصلی خود که تحت برنامه صلح با واسطه آمریكا با هدف پایان دادن به جنگ 19 ساله انجام داده است ، دست بردارد.
به همین ترتیب ، استفاده از نیروی نظامی در ارائه راهی برای پایداری صلح و ثبات کوتاه آمده است.
پیروزی نظامی قاطعی برای ائتلاف در نظر گرفته نشده است و طالبان با حمایت آشکار مردمی در ایالات متحده برای عقب نشینی نیروها جسارت یافته اند.
سهیل شاهین ، سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر ، از سخنان رئیس جمهور ترامپ که در راهپیمایی مینیاپولیس در 10 اکتوبر 2019 اظهار داشت استقبال کرد:
شاهین گفت “ترامپ یک بار دیگر قول عقب نشینی نیروهای امریکایی از افغانستان را داد” و افزود که “این بدان معنی است که پایان دادن به اشغال افغانستان انتخاب مردم آمریکا است.”
ترامپ در اجتماع روز پنجشنبه گفت که سربازان آمریکایی تقریباً 19 سال در افغانستان بوده اند و “وقت آن است که آنها را به خانه بیاوریم.” حاضرین برای تشویق وی به پا برخواستند.
اگرچه توافق صلح فبروری 2020 مشخص می کند که همه نیروهای ائتلاف تا ماه می 2021 افغانستان را ترک می کنند ، اما اعلامیه ای که در 17 نوامبر توسط آخرین وزیر دفاع رئیس جمهور ترامپ ، کریس میلر ، مبنی بر اینکه ایالات متحده تعداد سربازان خود را از 4500 به 2500 کاهش می دهد با نا رضایتی روبرو شد زیرا این اعلامیه به شرایط مربوط اشاره نکرده بود. دگروال داگلاس مک گریگور در 11 نوامبر به عنوان مشاور ارشد میلر پیشنهاد کرد که عقب نشینی عجولانه قریب الوقوع مبتنی بر شرایط نخواهد بود.
انتظار می رود که رئیس جمهور بایدن با پیگیری برنامه ریزی شده ترامپ برای عقب نشینی نیروهای خود ، تنها واحد کوچک برای پشتیبانی از اقدامات ضد تروریسم را حفظ کند .
در همین حال ، طالبان اعلام کرده اند که در صورت باقی ماندن نیروهای خارجی ، توافقنامه 29 فبروری از جانب آنها باطل اعلام می شود.
یک راه حل قاطع برای منازعه که بتواند دستاوردهای نوزده سال گذشته را حفظ کند ، نیاز به خلاقیت دارد .
در سال 2011 ، رابرت بلک ویل ، معاون سابق مشاور امنیت ملی ، استدلال کرد که اساساً پایگاه های طالبان را در جنوب و شرق کشور به آنها واگذار کند تا بر تقویت مناطق شمال و غرب تحت کنترول غیر طالبان از جمله کابل تمرکز کند.
با توجه به اینکه موانع پیروزی در افغانستان از زمان پیشنهاد بلک ویل کمی تغییر کرده است ، زمان آن است که مجدداً این احتمال را بررسی کنیم.
بر خلاف تشکیل دولت ائتلافی که هم دولت افغانستان و طالبان را هم شامل می شود ، ایجاد یک منطقه نیمه مختار طالبان می تواند راه مناسبی به جلو را فراهم کند.
میتوان از طریق بررسی مطالعات موردی مانند ، زنگبار ، یک منطقه نیمه مختار ، و هنگ کنگ یک منطقه ویژه اداری ، یک مدل سفارشی برای خودمختاری و قانونی بودن استقلال طالبان ایجاد کرد.
نیروهای ملی افغانستان و نیروهای ایئتلاف که باقی می مانند ، می توانند بر یک ماموریت دفاعی ، صلح و بازسازی در بخشهای غیر طالبان کشور تمرکز کنند.
چنین راه حل پیروزی قاطعی را که طی دو دهه ائتلاف نتوانست بدست بیاورد ، فراهم نیم کند ، اما این می تواند به ایالات متحده و متحدانش اجازه دهد تا سرانجام مسئله افغانستان را حل کنند و روی چالش های دیگر تمرکز کنند.