خبر و دیدگاه
اما واگر های سفر نخست وزیر پاکستان
بخش دوم
پاکستان با 180 میلیون جمعیت ششمین کشور پرنفوس جهان و دومین کشور پر جمعیت در میان کشورهای اسلامی است. رشد نفوس در پاکستان معضلی است که بحران های فراگیر اقتصادی واجتماعی را به دنبال دارد. این کشور شدیدا به آب نیاز دارد ومنابع آبهای آن بیشتر در افغانستان وهند است. یکی از عوامل تداوم جنگ در افغانستان، استفاده رایگان از آبهای افغانستان توسط پاکستان است. پاکستان برای انکشاف طبیعی اقتصادی اش به مواد خام نیاز دارد که در پاکستان وجود ندارد. برای سلطه بر منابع دست نخورده به شمول مواد خام برای رفع نیازمندی های هسته ی اش از طریق جنگ واز کار انداختن همه نهاد های ملی در افغانستان است. دسترسی رایگان به منابع طبیعی افغانستان یکی دیگر از عوامل تدا وم جنگ پاکستان در افغانستان است، تا چیزی به نام حکومت در این سرزمین شکل نگیرد و با استفاده از بحران وعدم ثبات سیاسی بخش مهم ثروتهای افغانستان را به یغما ببرد. پاکستان برای صدور کالا های تولیدی خویش ودسترسی به انرژی و گاز ونفت ارزان تلاش دارد از طریق افغانستان به آسیای میانه وصل شود. با ایجاد حاکمیت مزدورش در کابل، میتوانداز گمرگات، تسهیلات ترانزیتی، شاهراه ها وخطوط مواصلاتی افغانستان به طور رایگان استفاده کند. بنابران پاکستان برخلاف ادعای تعدادی از دوستان که خواهان موازنه بین هند وپاکستان در سیاست خارجی افغانستان اند، هیچگاهی طرفدار ایجاد یک حکومت مستقل، بیطرف، دارای حاکمیت ملی وممثل اراده سیاسی آزاد شهروندان افغانستان که از منافع ملی کشور حمایت کند، نیست. ارتش پاکستان از حاکمیتی پشتبانی میکند، که از اسلام سیاسی وجهادی برای بی ثباتی هند به دستور پاکستان حمایت کند ونقش پادوی افغانی اش را به عهده بگیرد.
تداوم جنگ تا ایجاد یک اداره ی تحت کنترول پاکستان مانند طالبان در کابل در این چهار دهه به سود پاکستان بوده است. نظامیان پاکستان توانستند با استفاده از پوشش جنگ در افغانستان برنامه ی هسته یی شان را بدون هر گونه موانع، نظارت وکنترول بین المللی و آژانس انرژی اتمی جهانی به پیش ببرند وامروز پاکستان نتنها صاحب سلاح هسته یی است، بلکه تکنالوژی آن را به بسیاری از کشور ها به بهای گزاف فروخته است ، که معامله پاکستان با لیبیا در زمان قذافی یکی از آنها بود، که افشا شد و اما برای نظامیان پاکستان هیچ هزینه ای به دنبال نداشت چون امریکا از جرم سنگین شریک تروریزمش چشم پوشید.
تا جائیکه روشن است، نخبگان تاجیک، محور اصلی قدرت در پاکستان را نادیده می گیرند و به ظواهر مساله حکومت ملکی ودموکراسی پاکستانی توجه کرده اند. از سال 1958 بدینسو در پاکستان با ظاهر ساختار فدرالی واکت وادای های دموکراتیک، دکتاتورهای نظامی حکومت میکنند. گاهی خود جنرالان مانند ایوبخان، یحی خان، ضیا ومشرف در راس همه امور بودند و زمانی هم گماشتگان شان را در پرده حکومت ملکی هدایت ورهبری کرده اند وحکومت های ملکی بازیچه ای در دست نظامیان پاکستان بوده اند. تهدید از سوی هند و داشتن مساله ارضی با افغانستان وهند، همواره دست نظامیان وآی.اس. ای را به گونه برتر در سیاست پاکستان به ویژه سیاست خارجی حفظ کرده است. همه امور در رابطه با جنگ وصلح افغانستان در دست ارتش و آی.اس.آی. است. زمانی که حکومتهای ملکی اندکی اعلام استقلال کرده، با کودتا بر انداخته شده اند. بی صلاحیتی عمران خان را از اینجا میتوان نتیجه گرفت که نظامیان پاکستان با آمدن اودر یک روز بالاتر از صد تن را در افغانستان کشتند، در مرز تاجیکستان قتل عام به راه انداخته شد وکابل موشک باران باشد. این در واقع پیامی به حکومت و ابسته غنی است، که اگر با برنامه صلح امریکایی ـ پاکستانی مخالفت کند، آی.اس.آی. بر وضع مسلط است و میتواند هرکه را بخواهد از صحنه حذف کند.
با این همه سیاستهای روشن وآفتابی پاکستان در حمایت از جابجایی یک حکومت قومی برخاسته از اسلام سیاسی وجهادی، عده ی حالا به هردلیل در پی توجیه عملکرد نظامیان پاکستان برامده اند. نظامیان پاکستان همواره بر دو محور در راستای تحقق سیاست شان در افغانستان تکیه کرده اند : حمایت از اسلام سیاسی و جهاد گری و آنهم استفاده ابزاری از سازمانهای اسلام سیاسی جامعه برادر پشتون و ایجاد یک حاکمیت سیاسی دست نشانده ی قومی در کابل. چرا نظامیان بر اسلام گرایی جامعه پشتون تمرکز کرده اند؟ برای اینکه پاکستان بتواند ملی گرایی جامعه پشتون را در دو سوی مرز با اسلام گرایی سیاسی و جهاد گری اسلامی خاموش بسازد، تا هرگونه صدای تجزیه بلوچها وپشتونهارا از میان بردارد وراهش اینست که شعار امت محور بدهد و اسلام گراهای سیاسی وجهادی پشتون را در دو سوی خط دیورند مسلط کند و برای حضور پر رنگ سیاسی آنان دست به هر اقدامی بزند. طوریکه همه میدانیم ومیدانند، آی.اس.آی. با همین افزار ناسیونالیست های پشتون را در هردو سوی مرز چنان تضعیف کرده، که به جز پرخاش های بسیار کمرنگ افراد وحلقه های اجیر شده به زور پول وزارت اقوام و قبایل و اداره امنیت ملی افغانستان، صدایی از آنها برنمیخیزد. پاکستان از این اسلام گرایی سیاسی وجهاد گری نتنها در برابر افغانستان، بلکه در برابر هند نیز استفاده ی حد اکثری میکند. نظامیان پاکستان از دو افزار برای ایجاد یک حکومت تابع شان در کابل و به دست آوردن همه کشمیر سرمایه گذاری کرده اند: تروزیرم برخاسته از اسلام سیاسی وجهادی و انکشاف سلاح هسته ی؛ زیرا هندبا بیش از 150 ملیون جمعیت مسلمان میتواند همواره مورد هجوم گروه های تروریستی برخاسته از اسلام سیاسی قرار گیرد. بیش از صد گروپ تروریستی را آی.اس.آی. برای هند و افغانستان در چنته دارد، که بتواند از آنها استفاده کند.
مساله دوم، حمایت از یک حاکمیت وابسته ی پشتون در کابل به این مساله برمیگردد، که کتله بزرگ پشتونها در پاکستان زندگی میکند و از طریق آنها پاکستان با افغانستان روابط همزبانی، فرهنگی وتاریخی دارد. از همین رو رهبران آی.اس.آی. برای کار در افغانستان بیشتر از پشتونهای پاکستان گماشته میشوند. حمایت پاکستان از گلبدین حکمتیار و طالبان برای قبضه بر قدرت در کابل در تمام دوران جنگ چهار دهه پسین چنان آشکار است، که نیاز به سند ومدرک نیست. دوستان تاجیک ما چگونه میتوانند مورد حمایت پاکستان قرار بگیرند؟ راهکار های این سیاست چیست؟ از کدام افزار بر این روابط تاثیر میگذارند؟ کسی هنوز در مورد دلایل این مساله لب به سخن نگشوده است، به جز درامه ی دیورند. این کاملا درست است که تاجیکان در دشمنی با پاکستان چی که با هیچ دولتی کدام منافع ندارند و اما این مساله نیز روشن است، که پاکستان دنبال منافع خودش است و نه ارضای خاطر تاجیکها ویا کدام قوم دیگر. نظامیان پاکستان نه اینکه دنبال دیورند نیستند، بلکه خواهان ادغام افغانستان در پاکستان بزرگ بوده اند و پیش کشیدن حکمتیار و طالبان به عنوان نیروهای نیابتی جنگی شان معطوف به این امر است. برخلاف ادعای بی بنیاد دوستان تاجیک ما، نه اینکه سیاست پاکستان تغییری نکرده است، بلکه بر شدت وحِدت سیاست تجاوز گرانه آن افزوده شده است. چون حال قیم بلا منازع صلح و حکومت سازی پاکستان است. دم زدن از تغییر سیاست تنها میتواند جیب های خالی را پر کند. پاکستان کشور اصلی است که با حمایت از یک قوم تنش های اجتماعی را تا سطح جنگ قومی بالا کشیده است و مردم را به جای اندیشدن به سرنوشت ملی شان در تنشهای قومی وتباری درگیر کرده است.
پاد زهر مقابله با سیاستهای استعماری پاکستان اتحاد ملی است، که در محور یک پروژه دولت ـ ملت شکل بگیرد و بنای آن بر دموکراسی، نامتمرکز شدن ساختار قدرت سیاسی، مشارکت عادلانه ی سیاسی تمام شهروندان کشور و باز شدن راه های دموکراتیک برای انتخاب هویت جمعی ملی، نمادهای ملی، تاریخ، فرهنگ وارزشهای مشترک گذاشته شود. به این صورت مردم میتوانند هم از کشور شان دفاع کنند، هم آزادی واستقلال کشور را پاس بدارند وهم به صلح عادلانه ی توام با آزادی برسند. توجیه سیاست های تجاوز گرانه ی پاکستان به بهانه مرز دیورند یا از سر نا آگاهی است و یا از اثر وابستگی. بدون مداخله پاکستان همان که ویلیام کیسی رئیس اسبق سیا گفته بود: « بدون جنرال ضیا نه جنگی را امریکا علیه شوروی اغاز کرده میتوانست ونه امکان پیروزی در آن وجود داشت… » مصداق اصلی جنگ وصلح در کشور است. پایان