استقلال و امان الله خان
در این اواخر، شاهد برخی ارزیابی های مختلف از سالگرد استقلال کشور و شخص امان الله خان هستیم. عده یی او را تا مرز پرستش بالا می برند و گروهی هم او را به تازیانه نکوهش و سرزنش می بندند.
بیاید پیش از هر گونه پیشداوری، علل و عوامل اعلام استقلال را بررسی کنیم.
به سال 1947، یعنی از پایان جنگ جهانی دوم شمار بسیاری از کشور دربند مستقل شدند. بی تردید اگر افغانستان به سال 1919 اعلاماستقلال نمی کرد، 28سال بعد، پس ار رفتن انگلیس از نیمقاره هند همزمان با پاکستان مستقل می شد.
پرسشی که مطرح است، این است که آیا اعلام شتابزده استقلال در هنگامی که هند مستقل نبود، ترکیه و ایران دارای استقلال نیمبند بودند و شمار بسیاری از کشورهای دربند بودند، توجیه داشت یا نه؟
خوب، امان الله خان بنا به دلایلی اعلام استقلال کرد. نتیجه این شد که کشور در گود جنگ داخلی فرو برود و رودباری از خون به راه بیفتد. در فرجام خودش هم گریخت و کشور را در بحران و اغتشاش و شورش و جنگ و قحطی و گرسنگی رها کرد.
آن گاه انگلیس دوباره برگشت و حکومت دست نشانده نادریه را حاکم ساخت.
آیا بهتر نبود که در ۱۹۱۹ اعلام استقلال نمی شد و منتظر می نشستند تا کشور پس از جنگ جهانی دوم یعنی 28سال بعد به گونه طبیعی مستقل می شد؟
آیا اعلام استقلال ارزش این همه خونریزی و بربادی را داشت؟
حقیقت امر این است که امان الله و طرزی بنا به منافع شخصی خودشان کودتای تروریستی 1919 را به راه انداختند و با غضب پادشاهی و برای توجیه کشتن امیر حبیب الله و کنار زدن سردار نصرالله و تلف کردن حق سردار عنایت الله باید اعلام استقلال می کردند.
اما مهم ترین دلیل چیز دیگری بود: طرزی و امان الله خان نیک می دانستند که برنامه انگلیس رویکار آوردن نادر و بردارانش است. از این رو، تکیه بر انگلیس برای شان بسیار خطرناک بود. دیر یا زود انگلیس می توانست هر دو را کنار بگذارد و نادر و برادرانش را رویکار بیاورد.
از سوی دیگر ، هر دو نیک می دانستند که بدون کمک انگلیس دولت افغانستان نمی تواند بیش از سه ماه تاب بیاورد. چون کشور توان تمویل مصارف خود از منابع داخلی را نداشت.
از این رو، تنها راه برونرفت از تنگنا، روی آوردن به شوروی و برخوردار شدن از کمک های آن کشور بود. اما چون افغانستان استقلال خارجی نداشت، تنها راه برقراری مناسبات با شوروی, اعلام استقلال و سپس به رسمیت شناختن شوروی و برپایی مناسبات با آن کشور بود. آن ها درست همین کار کردند و در واقع با انگلیس اعلام جنگ دادند.
اما استقلال نوزادی بود که پیش از وقت با روش سیزارین به دنیا آمده بود و ناقص الخلقه بود. در نتیجه مصایب بسیاری برای کشور به بار آورد.
از این که بگذریم جنگ نامنهاد استقلال عمل کودکانه و نابخردانه یی بیش نبود. انگلیس بر کشور حمله نکرده و آن را اشغال نکرده بود. از این رو، روشن نیست که اعلام جنگ با انگلیس چه معنا داشت؟ آیا با هدف فتح دهلی بود؟ آیا می خواستند انگلیس را از هند برانند و یا می خواستند پیشاور و اتک و کشمیر را بگیرند؟ پاسخ یکسره منفی است.
بر عکس در پایان، کار با به رسمیت شناختن مفتضحانه خط دیورند پایان یافت.
پس برای چه اعلام جنگ داده بودند؟ برای این که خط دیورند را به رسمیت بشناسند؟
طرفه این که اکنون کسانی که بیش از همه ادعای خط دیورند را دارند، امان الله خان را قهرمان می دانند !
پرسشی است که هیچ کسی پاسخ آن را نمی داند.
هیچ استراتیژی و برنامه و پلانی در کار نبود.هیچگونه مشوره یی هم با مردم نشده و لویه جرگه برگزار نشده بود.
توازن قوا هم کاملا به زیان ما و به سود انگلیس بود.
اردوی ما تنها ده هزار سپاهی منظم داشت. سی هزار دیگر جنگجویان قبیله یی و مردمی بودند.
این در حالی بود که انگلیس در مرزهای ما سی هزار سپاهی مجهز با تفنگ های مدرن، توپخانه و مسلسل و آتشبار و زرهدارها و زرهپوش ها و طیارات جنگی داشت.
جنگ با شکست مفتضحانه امان الله خان در همه جبهه ها پایان یافت و هیچ دستاوردی نداشت. هنگامی که هواپیماهای انگلیسی آمدند و چند بمب در نزدیکی ارگ ریختند، امان الله خان از ترس این که بار دیگر ارگ بمب باری نشود، دستور متارکه داد.
کسی هم نبود بپرسد، که پس برای چه اعلام جنگ دادی؟
افسانه پیروزی نادر خان هم بسیار مسخره است. اصل قضیه این است که در یک تهانه انگلیسی ها در روستایی به نام تل که حتا اکنون نمی توان آن را به روی نقشه یافت، در اثر انفجار انبار مهمات سپاهیان انگلیسی سنگر را رها و عقب نشینی کردند. سپس شماری از جنگجویان قبیله یی که روشن نیست باشندگان هند بریتانیایی بودند یا از کشور ما برای تاراج این تهانه رفتند و آن را تاراج و سپس ترک گفتند.
اما دستگاه تبلیغی کشور گرفتن یک تهانه کوچک را با بررگنمایی همچون پیروزی عظیم تاریخی جا زده و آن را همچون ظفر و کامیابی و شکست انگلیس نمایاندند.
طرفه این که میناری را به نام استقلال ساختند که در دوره امان الله خان نام او به عنوان حصول کننده استقلال حک شده بود.
پسان ها در دوره نادر، نام امان الله را از میان برده، نام نادر خان را همچون محصل استقلال و ناجی کشور حک کردند.
این در حالی بود که نادر با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی انگلیس و به کمک لشکر 15000نفری جنگجویان قبیله یی وزیری و مسعود هند بریتانیایی به قدرت رسیده بود.
در یک سخن، از همان هنگام جشن هایی به نام استقلال و نجات گرفته می شد. در این حال نادریه نادر را قهرمان حصول استقلال می خواندند و نام امان الله خان چند دهه ناپدید بود.
اما پس از جمهوری داوود که برخی از بارماندگان دوره امانی دو باره رویکار آمدند و به ویژه پس از کودتای هفت ثور دو باره نام امان الله خان مطرح شد و لیسه نجات به نام امانی تغییر نام کرد.
این ها همه به کنار، در آن هنگام افعانستان توان سه ماه ادامه جنگ را نداشت. جنگ چه که بسنده بود، انگلیس سه ماه راه تنگی خیبر را ببندد. دیکر کابل و کل کشور با قحطی شدید رو به رو می شد. چون تیل، صابون گوگرد ، دارو و کاغذ و پارچه و بوت و جراب و تیغ ریشتراشی و شمع و …. و خلاصه همه چیز از هند می آمد و کشور هیچ تولیدی نداشت. یعنی اگر جنگ سه ماه دیگر ادامه می یافت، امان الله خان چاره یی جز متارکه و تسلیم شدن نداشت.
در یک سخن، من هیچگاهی به استقلال کشور باور نداشته ام و جشن گرفتن استقلال را آن هم در حالی که نیم کشور در آشغال طالب و پاکستان و شیوخ وهابی عرب و نیم دیگر آن در اشغال امریکا است، ار افتخارات کاذبی می شمارم که هیچ نیازی به آن نداریم.
برای پی بردن به رازهای پس پرده اعلام استقلال کذایی، نوشته مفصلی را در گذشته در همین برگه خدمت پیشکش نموده بودیم.