نامه به روشنفکران دینی
نامه دهم
تا بینیم قلزمی در قطرهی آفتابی درج اندر ذرهی
……………….
اندر دلِ هر ذره تابان شده خورشیدی در باطنِ هر قطره صد جوی روان ای جان
آنچه عرفا فرموده اند جواب به سوالات در مورد هستی و زندگی است. از جمله اینکه انسان کیست ؟ عالم از کجا آمده و انسان به کجا خواهد رفت ؟ در نامه های گذشته در مورد خلقت هستی و خلقت بشر یعنی تئوری انفجار بزرگ و تئوری تکامل از نظر مولانای بلخ و بیدل دهلوی پرداختم. به خوبی مشاهده شد که نظر آن عزیزان دقیقا با علم امروز سازگار است. اگرچه بخاطر سست اندیشی و تعصب اصحاب علم و فلسفه اسلامی این نظریات به نام های علمای غربی ثبت شده اند. یک مسئله دیگر که در قران و کتب بنی اسرائیل چیزی در مورد آن گفته نشده اتم است. اتم در یونانی کوچکترین ذره یا واحد تشکیل دهنده ماده و غیر قابل تجزیه را گویند. فارسی زبانان قبل از یونانی ها به این مسئله برداخته بودند و آنرا ذره میگفتند. تمام فلاسفه یونانی چون فیثاغورس. دموکرت و افلاتون و فلاسفه و عرفای هندی به این باور بودند که ذره یا اتم غیر قابل تجزیه است. مولانای بلخ اولین کسی بود که در مورد شکافتن دل اتم و انرژی داخل آن صحبت کرد و آنرا به انرژی آفتاب تشبه کرد. کسانی که به آثار مولانا آشنای دارند این را خوب میدانند.
البته آنها اندیشه را به صورت کلی به زمین می آورند. بعد کار علم و فلسفه است که آنها را امتداد دهند.
علم متکی بر تجربه علمی است وآن عبارت است از قوانینی که از طریق آزمایش و مشاهده بدست آمده باشد. علم در مورد خلقت نخستین میگوید ماده فوق العاده کم حجمی با تراکم وحرارت خیلی زیاد در ابعاد خیلی کوچک موجود بود که برای ساختن تمام کائنات کفایت میکرد. اما اینکه این ماده نخستین از کجا و از کدام مبدا به وجود آمده است یا اینکه این نظم ظاهرا بی نظم چطور توانسته موجودات هوشمندی مثل انسان را بسازد.جواب اینجاست که باید به دین فلسفه و عرفان مراجعه کنیم.
فلسفه شناسایی عقلانی است از راه مطالعه افکار و بدیده ها. فلسفه به بنیادی ترین عقاید و مفاهیم میبردازد و تحلیل معانی میکند. در حقیقت عرفا هم فیلسوف هستند آنها نه با کلمات خشک استدلالی بلکه به زبان زیبای شعر که در دل انسان چنگ میزند مطالب را بیان کرده اند.از جمله میتوان به مولانای بلخ، بیدل دهلوی و عمر خیام اشاره کرد. در فلسفه وحی نیز باید به محک منطق و استدلال آزموده شود. باید توجه داشت که داشته های علمی قران را میشود از نقطه نظر علمی مورد ارزیابی قرار داد. پیشرفت علوم سطحِ خِرد و عقلانیت انسان را افزایش داده است و به ارتقای منطق بشر منجر شده است. اینجا به مقوله هستی میبردازیم که به موجودات زمانی و مکانی معین اشاره دارد. چون هستی از خلقت به وجود آمده است. تمرکز ما روی خلقت خواهد بود. به این منظور سری بزنیم به قران ببینیم در مورد خلقت چه نظر دارد.
سوره فصلت آیات 9-10- ،11
ای رسول به مشرکان بگو که شما به خدا که زمین را در دو روز آفرید کافر میشوید. بر او مثل و مانند قرار میدهید. او خدای جهانیان است و او بر روی زمین کوه ها برافراشت و انواع برکات در دو روز قرار داد و رزق اهل زمین را در چهار روز مقدر و معین فرمود و روزِی طلبان را یکسان در کسب روزِی گردانید و آنگاه به خلقت آسمانها توجه کامل فرمود که آسمانها دودی بود…
این آیات از کتاب مقدس یهودیان بخش اول که بنام کتاب آفرینش است وارد قران شده است. البته آنجا کار آفرینش مفصل تر و واضح تر بیان شده است(دوستان میتوانند به کتاب مراجعه کنند) مشکل اینجاست که در هردو کتاب خدا اول زمین را می آفریند بعد به آسمانها میبردازد. در حالیکه علم به ما میگوید که اول آسمانها خلق شدند بعد زمین خلق شد. مفهوم این آیات از آنجا ناشی میشود که در قرون وسطی زمین را مرکز کائنات میدانستند. به این جهت میگوید اول خدا زمین را با روزی مخلوق خلق کرد بعد به آسمانها پرداخت و آنها دودی بودند. اگر هدف از دود ابر های هیدروجن و هلیوم باشد. آنها یک ملیارد سال بعد از خلقت اولیه به وجود آمدند.بعد کهکشان ها و سیارات و بعد زمین و ما به وجود آمدیم نه اینکه زمین و رزق خلق شد بعد آسمانها خلق شدند. بخاطر درک بهتر مسئله باید به کتاب یهودی ها مراجعه کنیم. در کتاب پیدایش بخش اول میگوید خدا زمین را در شش روز خلق کرد بعد روز دوم خلقت را چنین بیان میکند: توده های بخار از هم جدا شدند تا آسمان در بالا و اقیانوسها در بایین تشکیل گردند. خدا توده های بخار را از آب های بایین جدا کرد و آسمان را به وجود آورد. اینجا به وضوح معلوم است که هدف خلقت زمین است نه خلقت اولیه. در بعضی آیات هم اشاره به جمع زمین و آسمان شده است و اینکه خدا آنها را از هم جدا کرد به این فرق که در کتاب بنی اسرائیل از بخار و در قران به دود اشاره شده است. بعضی ها کوشش کرده اند که این آیات را به تئوری انبساط جهان ربط دهند وقتی قران از زمین و آسمان حرف میزند هدفش نه تئوری تورم فضا یا انفجار بزرگ بلکه همین زمین خاکی و آسمان آبی است. برای درک بهتر این موضوع باید به کتب بنی اسرائیل سر بزنید. به این دلیل که ترتیب گسترش جهان برعکس آنچه در کتاب های آسمانی آمده میباشد. همچنان نظر ناظر زمینی در این کتاب ها مشهود است.
در قران آیات زیادی در مورد خلقت آسمانها آمده است مثلا خداوند آسمانها را بدون هیچ ستونی که آنرا ببینید خلق کرد. یا همانا خداوند زمین و آسمانها را نگه میدارد تا نیفتند.
امروز علم ثبوت کرده است که رنگ آبی که ما آسمان میگوییم ناشی از برهم کنش نور با مالیکول های گازی که در جو زمین اند ایجاد شده است.و اینکه آن بر سر کسی افتد در ذهن انسان نورمال نمیگنجد.
همچنان در آیات متعدد قران به هفت آسمان اشاره شده است که آن هم غیر علمی ثبوت شده است. بعضی ها گفته اند که اینها همان لایه های جو زمین اند. باز هم کوشش نا موفق چون جو زمین بنج لایه دارد نه هفت لایه.
همچنان در قران هر جا به شب و روز یا کوتاه شدن شب و روز اشاره شده است. صحبت از حرکت ماه و خورشید در میان است. در حالیکه امروز همه میدانند که این امور مربوط میشوند به حرکت وضعی و انتقالی زمین نه ماه و خورشید. باید خدمت دوستان یاد آور شد که در هیچ جای از قران حرفی از حرکت انتقالی یا وضعی یا کروی بودن زمین وجود ندارد. چون درقرون وسطی زمین را ثابت میدانستند. آنها فکر میکردند که ماه و خورشید و دیگر اجرام فضایی بدور زمین میگردند. در کشور های عقب مانده بعضی ها تا همین امروز چنین فکر میکنند.
حالا برویم نظرقران را در مورد خلقت بشر جویا شویم.
سوره سجده آیات 7-8 . آن خدای که هر چیز را به نیکوترین وجه خلقت کرد و آدمیان را نخست از خاک بیافرید .آنگاه خلقت نوع بشر را از آب بی قدر (منی) مقرر کرد.
سوره الطارق آیات 6-7 از آب نطفه جهنده خلق گردیده است. که از میان پشت و سینه ها خارج میشود.
سوره حجر آیه 26 و همانا انسان را از گل و لای کهنه و متغییر بیافریدیم.
سوره الانبیا آیه 30
و از آب هر چیز زنده را آفریدیم..
طوری که دیده میشود در قران دو مرحله برای خلقت انسان در نظر است. یکی خلقت اولیه که اشاره به آب. خاک یا گل دارد.یکی امتداد نسل انسان که اشاره به آب منی دارد. حالا برویم سراغ علم ببینیم نظر علم در این مورد چیست.
مطابق نظر دانشمندان بدن ما از ترکیبات آلی ساخته شده است که توسط گیاهان از هوا گرفته میشوند. بعد از طریق گیاهان و حیوانات به ما وارد میشوند. و این تقریبا بیشتر از نود و نه فیصد بدن ما را تشکیل میدهد.به نظر دانشمندان بدن ما بیشتر از هواساخته شده است نه از خاک. حتی غذای انسان از خاک ساخته نشده بلکه در خاک رشد میکند. همچنان در پیدایش حیات اولیه رول خاک هیچ است و آب فقط رول حفاظت از حیات اولیه را داشته است.و جنین انسان از اسید های امینه از بروتیین به وجود آمده است. همچنان باید یاد آور شد که منی هم آب بیقدر نیست بلکه با اسپرم که یکی ازعجیب ترین فرایند ها در بدن انسان است از بدن خارج میشود.اینجا لازم است یاد آور شد که اسپرم سازی در بیضه ها صورت میگیرد نه در پشت. اینجا غده پروستات نیز رول مهم دارد. آنها در زیر و عقب مثانه قرار دارند.و هورمون های چون تستوترون هم رول دارند که نود و پنج در صد شان در بیضه ها تولید میشوند.و پنج در صد دیگر در غدد فوق کلیه تولید میشوند.
هم اکنون شعر مشهور مولانای بلخ که شما با آن آشنایید به ذهنم آمد که میگوید نه بری ام نه بحری ام در حقیقت خلقت از آب و خاک را رد میکند.
قران همچنان در مورد تکامل نطفه نظر خود را دارد.
سوره مومنون آیه 14
آنگاه نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و باز آنگوشت را استخوان ساختیم بعد بر استخوان ها گوشت پوشاندیم…..
طوری که دیده میشود قران میگوید آن گوشت را استخوان ساختیم و بعد بر استخوان گوشت بوشانیدیم. اما علم به این نظر نیست که گوشت و استخوان دو مرحله باشد بلکه هم زمان رشد میکنند. سلول های ساخت گوشت.بوست. واستخوان وعصب در روز های نخستین وجود دارند. بعد همزمان رشد میکنند.امروز هرکس میتواند تقسیم بندی دقیق مراحل رشد جنین را مطالعه کند و حقیقت را از شروع تا ختم بداند.این بود مقایسه نظریات دین و علم در مورد خلقت که برای شناخت درست لازمی است. نظر عرفا را در این مورد قبلا در نوشته های قبلی متذکر شدیم. اینجا از آوردن دوباره صرف نظر میکنیم. اینجا همینقدر کافیست بگوییم که نظر آنها دقیقا با علم سازگار است.
مسئله دیگر صلح کل یا پلورالیزم است که عرفا از صد ها سال به این طرف به آن پرداخته اند و آنرا برای خوشبختی انسان لازم دانسته اند. فلسفه و مسیحیت امروز متوجه این مسئله شده اند ولی دین اسلام تا امروز با آن سازگار نیست.حالا ببینیم صلح کل یا پلورالیزم دینی چیست. البته صلح کل تمام جنبه های پلورالیزم را میپوشاند که بیان تمام آنها در حوصله این نوشته نیست. اینجا فقط به پلورالیزم دینی میبردازم.
صلح کل:عرفا به تمام عقیده ها احترام دارند و تمام مراحل اندیشه را چه دینی و چه فلسفی را نردبانی برای لقا خداوند میدانند. اختلاف ادیان و مذاهب را در رنگ و صورت میدانند. ادیان و فلسفه ها را نردبانی برای رسیدن به آن ذات واحد میدانند ولی همینکه انسان به مقصد رسید دیگر نردبانی در کار نیست. صوفی پخته کسی است که نظر به این ندارد که انسان پیرو کدام دین یا مذهب یا فلسفه است. یا صورت عبادت او چیست.؟زیرا به عقیده عارف مسجد واقعی قلب انسان است.و قلب منبع ادراک را گویند.آنجاست که عقل انسان از عقل کل بهرهمند میشود.اگر قلب باک نباشد.واردات از عقل کل محدود یا قطع میشود.و ذهن دست به کار میشود.اینجاست که تقسیم بندی بین من و تو به وجود میاید.و نفس اماره بیداد میکند به این خاطر انسان پر از آز و نیاز میشود. به این لحاظ عارف باید همیشه قلب را صیقل کند واصل وحدت وجود را فرا گیرد تا از سینه اش نعره اناالحق بیرون آید.در اینصورت عارف را کامل و اکمل گویند که به آن بعدا خواهم برداخت.
صفای دل نپسندد غبار آرایش به دست آیینه رنگ حنا چه میجوی
چنانچه در بالا آمد عرفا تنوع در افکار و اندیشه های متعدد را میپزیرند و با آنها مشکل ندارند و این چیزی است که انسان امروز شدیدا به آن نیاز دارد.پس از مقایسه علم. دین. فلسفه. و عرفان به این نتیجه رسیدم که راه حل مشکل بشر را فقط اولیای خداوند دانسته اند و آنرا به مردم بیشنهاد کرده اند.
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم ترا کی گشته ای نهفته که پیدا کنم ترا
با صد هزار جلوه بیرون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم ترا
این است خلاصه شناخت حقیقت از نظر عارف.
در آخر باید یاد آور شد که هدف من از این نوشته ها اهانت به هیچ کسی نیست. بلکه هدف من به کمک شما جلوگیری از فروباشی یک فرهنگ بزرگ است. فرهنگی که زاده بزرگترین امپراتوری تاریخ جهان است از هند تا یونان و شمال افریقا. و آن فرهنگ فارسی زبانان است.که انسانیت را به انسان به ارمغان آورد و امروز دارد تحت تحاجم فرهنگی اعراب و قدرت های نوظهور از بین میرود.یادش بخیر.
امید این امانت به مستحق برسد. 3-9-2018
ReplyForward
|