بازی با دُم مار؛ تقابل ارگ و جمعیت اسلامی
جمعیت اسلامی افغانستان در پرتگاهِ تکامل بقایایی حضورش در قدرت سیاسی که توسط خود شان رقم خورده بود، قرار دارد. تقابل ارگ با این جریان چندان تصادفی نیست، بلکه سناریویی از پیش تعیین شده ای است که ریشه در تعاملات کلان بین المللی و ذهنیت عقده گشایانه عناصر و بقایایی نجیبیزم دارد. این تقابل معلول چند عامل محوری و کلیدی است:
۱. عامل بین المللی
سیاست و سامانه های سیاسی کشور های توسعه نیافته و درگیر جنگ، متغیر وابسته از قدرت های بزرگ و جهت گیری سیاست خارجی آنهاست. با تاسف، تاریخ سیاسی کشور ما پس از ۱۷۴۷ میلادی به استثنایی حکومت داری احمد شاه درانی، معمولاً در نوسانات قیمومیت قدرت های بزرگ جهانی و کشور های منطقه بوده است. دیگران برای خطوط زرد و قرمز در سامانهِ حکومتداری ما تعیین کرده اند. در شرایطِ کنونی هم، تقابل قدرت های بزرگ در کشور زمینه رفتن و آمدن گروه های سیاسی و افراد سیاسی در قدرت را تعیین می کند. خواست برخی کشور های چون انگلیس و آمریکا، زمینه رفتن جمعیت اسلامی و افرادی پر نفوذ این جریان سیاسی نظیر عطا محمد نور از قدرت سیاسی است. تصور که برای آمریکا داده شده، این است که گویا جمعیت اسلامی به عنوان حزبی مقتدر تاجیکان و یا فارسی زبانان که پیشینه گرفتن قدرت و مدیریت آن را دارند، ممکن است با حضور متداوم شان در قدرت سیاسی زمینه همگرایی فارسی زبانان جهان را شکل دهند و این همگرایی ممکن است به اتحاد کشور های فارسی زبان که بیشترین منفعت آن را روسیه و ایران می برد، منجر شود.
۲. اشتباهات سیاسی کارگزاران جمعیت اسلامی:
در ۱۷ سال اخیر، کار گزاران جمعیت اسلامی پی در پی مرتکب اشتباهات سیاسی شدند. مثلا برای گرفتن کرسی موقت سیاسی و یا پول و امکانات مادی به ارزش های اساسی جمعیت که هرم اقتدار بود خیانت کردند. همین که به قدرت رسیدند، رابطه های محکم مردمی خویش را از دست دادند. و طرفداران شان را از پشتِ دروازه های بسته دفاتر لوکس، ناجوان مردانه جواب رد دادند. آغوشته شدن برخی از آنها به فساد های مالی و اخلاقی، مردم را از آنها دور ساخت و رقیبان شان قوت یافتند.
۳. ذهنیت برتری طلبی قومی ارگ نشینان:
ارگ نشینان امروز بسیار ناوقت متولد شده اند، این ها می باید در قرن نوزدهم؛ دورهِ ناسیونالزم یا فاشیزم بدنیا می آمدند. اما این گروه با تفکر برتری طلبی قومی قرن نوزدهمی زندگی سیاسی کشور چند قومی قرن ۲۱ عصر جهانی شدن و مردم سالاری را مدیریت می کنند.
القصه اینکه سود این تقابل به کی ها می رسد؟
سود این تقابل متوجه چند گروهی ذیل خواهد بود.
۱. در این تقابل، بیشترین سود متوجه حزب اسلامی حکمتیار است که پرتِ کردن جمعیت اسلامی جایگاهی آن را با محوریت ایدئولوژیک بودن آن می گیرد.
۲. در این تقابل، در صورتی که غنی برنده شود، بُرد وی در انتخابات بیشتر شده و وی در میان بخشی از مردم کشور تبدیل به بابا می شود.
۳. در این تقابل، گروه های که بقایایی حزب دموکراتیک خلقِ که در کشور های آمریکایی، انگلیسی و اروپایی بوده اند سود خواهند کرد.
و اگر این تقابل اتفاق بیافتد، چند گپ صورت می گیرد؛
۱. با عملی شدن تقابل جنگ های داخلی بعید نیست که آغاز نشود.
۲. آغاز جنگ های نیابتی روسیه و آمریکا، ایران و عربستان سعودی و آمریکا، پاکستان و هند همچنان بیشتر و بیشتر می شود.
۳. تجزیهِ کشور .
اما چه باید کرد؟
الف: ذهنیت اشتباهی که درخور قدرت های بزرگ داده شده است را با لابی گری اصلاح کرد.
ب: به جای معطوف شدن به منافع کوتاه مدت و زودگذر، به منافع راهبردی توجه کنید. اختلاف های درونی را کنار می باید زد.
ج: ایجاد شبکه های تهدید کننده.