اشتباهات در ترجمه و تفسیر قرآن مجید
به نام خدای که به ما اصول تحقیقات را آموخت
قرآن مجید به استناد قرآن ، کتاب هدایت است و به زبان آیه و اما لسان عربی از جانب پروردگارعالمیان برای نسل بشر نازل شده است. از نگاه علم زبانشناسی میدانیم که آیه معانی مختلف دارد که عبارت اند از : راز ، نشانه ، رمز ، پدیده ، کنایه علامت ، و اشاره می باشد. موضوع دوم را که از قرآن آموختیم این است که قرآن یک کتاب مکمل است و می گوید: «الیوم اکملتُ لکُم دینکم» (سورۀ مائده آیۀ سوم) . یعنی (امروز این دین را برای شما تکمیل کردیم.) وقتی که قرآن خود تصریح میدارد که این کتاب مکمل است و برای نسل بشر است پس همه علوم بشری را احتوا باید بکند و اگر نکند مکمل بوده نه می تواند. موضوع سوم را که از قرآن آموختیم این است که قرآن مجید کتابِ علم است و همه موضوعات مصداق علمی دارد. چنانچه قرآن درین مورد میگوید : « و اَنَ اللهَ قدَ احاطَ بکُل شیٌ علماً» یعنی و بدانید که خداوند همه چیز را به اساس علم احاطه کرده است. (سوره طلاق آیۀ 12).
سوال حیاتی درفهم قرآن این است که چرا قرآن به شکل آیه نازل شده است. نزدیکترین جواب که ما میتوانیم ارائه کنیم این است که بدون شک قرآن کتابِ علم است و علم یک راز است که فهم و حقیقت جویی آن به دست انسان است . زیرا این انسان است که منحیث خلیفه خدا در روی زمین به ارادۀ خداوند باعث این همه پیشرفتهای علمی شده است . درین مورد که علم ایستادگی ندارد و به پیشرفت است ، قرآن بسیار موضوع را قشنگ مطرح میکند و می گوید
وَلَوۡ أَنَّمَا فِى ٱلۡأَرۡضِ مِن شَجَرَةٍ أَقۡلَـٰمٌ۬ وَٱلۡبَحۡرُ يَمُدُّهُ ۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦ سَبۡعَةأَبۡحُرٍ۬ مَّا نَفِدَتۡ كَلِمَـٰتُ ٱللَّهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ۬
و اگرآنچه درخت در زمین هست، قلم شود ، و دریا [چون مرکب باشد] سپس هفت دریا به آن مدد برساند ، کلمات الهی به پایان نرسد که خداوند پیروزمند فرزانه است ( سورۀ لقمان آیۀ بیست و هفتم).حالا میبینیم که در اثر پیشرفت علوم زندگانی انسان که به ارادۀ خداوند باعث این همه پیشرفت شده است و خداوند همه مطالب را به ما آموخت زیرا ما نه میدانستیم و قرآن میگوید
ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِى خَلَقَ (١) خَلَقَ ٱلۡإِنسَـٰنَ مِنۡ عَلَقٍ (٢) ٱقۡرَأۡ وَرَبُّكَ ٱلۡأَكۡرَمُ (٣) ٱلَّذِى عَلَّمَ بِٱلۡقَلَمِ (٤)عَلَّمَ ٱلۡإِنسَـٰنَ مَا لَمۡ يَعۡلَمۡ (٥)
تفسیر: بخوان به نام پروردگارت که آفریده است
که انسان را از علق(جسم زندۀ اتصال یافته) آفریده است
همان که با قلم [کتابت انسان را] را آموزش داد
به انسان چیزی را که نه میدانست آموخت (سورۀ علق از آیۀ اول تا پنجم). در آیات فوق میبینیم که این خداوند است که به ما آموخته است
آیه یک راز است و این چالش ماست که چگونه حقیقت این راز را یعنی حقیقت علم را دریابیم. در گذشته هم نوشتم که یک دلیل اینکه درتفسیر قرآن مجید اشتباهات زیاد است این است که انسان کوشش کرده است تا زبان آیه را به زبان عربی انسانی ترجمه و تفسیر کند بدون اینکه در صدد دریافت و حقیقت راز باشد . علم خود یک راز است و همین است که علوم دیگر ما را به حقیقت رازِ قرآن زیاد تر آشنا میکند و بالنتیجه ما نه تنها وسعت نظرعلمی قرآن را درک میکنیم عدالت خداوند را هم تحسین می کنیم .
بعد ازین مقدمه و قبل ازینکه به اصل موضوع بپردازیم میخواهم سپاس فراوان به دانشمند گرانپایۀ فرمکولوژی و نباتات طبی افغانستان جناب پوهاند پروفیسور ایمریت محمد شفیق یونس گویم که اولین عالم ساینس افغان است که اشتباهات که در تفسیر و ترجمۀ نباتات در قرآن صورت گرفته است بر ملا ساخت و از روی تحقیقات جدید اصل معنی نبات را که در قرآن خداوند تذکر داده است ، به ما بیان داشت. خواه مخواه رسالۀ پروفیسور محمد شفیق یونس به مخالفت مذهبیون افغانستان واقع شد زیرا اعتقاد آنها این است که گیاه شناس نباید در قرآن تتبع کند و کار عالم ساینس مداخله در قرآن نیست که این موضوعات را در مقاله «علم و علمیت اسلامی در جهان امروز» تشریح کردیم و گفتیم که این طرز تفکر مغایر توحید است. علوم ساینس و تکنالوژی و تحقیقات که زیر عینک میکروسکوپ صورت گرفت جهان انسانی را تغییر داد. امروز کشف آلات و ابزار در ساحه ساینس و پیشرفت علوم در همه ساحات، فهم قرآن را برای ما سهل تر و دلچسپ تر ساخته است و حتی ما را به اسلام نزدیکتر ساخته است. اما افسوس این است که آنانیکه به نام عالم دین شناخته شدهاند نه تنها دست به تحقیق نه میزنند ، و برای اینکه موقف اجتماعی و سیاسی شان صدمه نبیند، تحقیقات جدید را هم انکار میکنند زیرا اشتباهات خود شان بر ملا میشود و بدین ترتیب میخواهند مردم با همان اشتباهات گذشته زندگی کنند و کوردل باقی مانند. یک دلیل عمدۀ پسمانی مسلمانان همین است که دانشمندان اسلامی همیشه به متون قدیم رجوع میکنند به جای اینکه مانند غربیان که اساساً تحقیق واصول علمی را از مسلمانان آموختند ، دوباره تحقیق کنند. بلی! مسلمانان به اساس قرآن اصول تحقیقات علمی را که عبارت است از عِلم الیقین ، عَین الیقین و حَق الیقین باشد (سورۀ التکاثر) ، به جهانیان معرفی کردند. امروز نه تنها در عرصۀ ساینس بلکه باستانشناسی و حفریات، ما تاریخ اسلام را بهتر می شناسیم. در اثر مطالعات زبانشناسی و علم ایتیمولوژی یعنی لغت شناسی ، ما آیاتِ قرآن را بهتر میشناسیم. در اثر تحقیقات علمی علم حیه و یا بیولوژی، ما به راز خلقت بهتر آشنایی حاصل کردیم
در مورد بازنگری در تفسیرو ترجمۀ قرآن مجید ، تحقیقات دامنه دار باید روی دست گرفته شود. فهرست و مطالبِ که خدمت شما تقدیم میشود ، نا مکمل است و دانشمندان گرامی باید این تحقیقات را دوام دهند تا نسل آینده بتواند دین و دنیا را یکی بیند و منحیث یک مسلمان علمی عرض اندام کند. میرویم سراغ بررسی آیات مبارکه .
اول: «ولاالضالین». سورۀ فاتحه آیۀ هفتم
معنی این آیه «گمراهان» است و اما تفسیر این آیه را مفسرین اکثراً یهود و نصاری را گفته اند. یعنی که تنها اهل کتاب گمراه است که درست نیست.
تفسیر درست این است ،هر کسی که به توحید اعتقاد ندارد یعنی خداوند یکی است ، جهان هستی یکی است ، انسان یکی است و علم یکی است و منشاء همه ذات اقدس الهی است اعتقاد نداشته باشد گمراه است
در زبان عربی انسانی یک لغت چندین معنی دارد. در عین زمان چون قرآن قسمیکه در بالا گفتیم به آیه است لذا باید محتاط بود تا رمز آیه دانسته شود . در سورۀ بقره آیۀ 106
مَا نَنسَخۡ مِنۡ ءَايَةٍ أَوۡ نُنسِهَا
آیۀ فوق چنین ترجمه شده است: اگر نسخ میکنیم از آیتی یا فراموش میگردانیم (تفسیر کابلی) و
آنچه از آیتی را نسخ کنیم یا فراموشش سازیم. (ترجمۀ استاد عبدالستار سیرت) و همچنان
در ترجمه آقای استاد راشد سلجوقی (در سایههای قرآن) میخوانیم
ما هرآیهای را که منسوخ میکنیم یا آنرا به فراموشی می سپاریم»
دیده میشود که توجه عمیق در آیۀ قرآن صورت نگرفته است و خداو.ند را العیاذ بالله فراموشکار خطاب کرده اند. آیا خداوند فراموش می کند؟ اصل معنی این آیۀ چنین است «هر آیهای را که نسخ کنیم یا به تعویق اندازیم». و یا «فروگذاریم». درین بخش تفسیر نمونه و تفسیر خرمشاهی حق به جانب هستند و درست تفسیر کرده اند. آیۀ «نُسِها» فراموشی معنی نه میدهد
سورۀ نساء آیۀ 34. تفسیر غلط این آیه توسط دانشمندان شیعه و سنی باعث بدبختی زنان مسلمان در طول تاریخ شده است. تفسیر این آیه از عدالت خداوندی و اخلاق اسلامی به دور است . اول در شروع آیه «الرجالُ قوامُون علی النسا». این آیه چنین تفسیر شده است : مردان باید بر زنان مسلط باشند (تفسیر خرمشاهی )، مردان مسلط اند بر زنان (تفسیر کابلی ) ،مردان بر زنان حمایت و سر پرستی دارند(استاد عبدالستار سیرت ) ، مردان سرپرست زنان اند (استاد راشد سلجوقی)، مردان سرپرست و نگهبان زنانند(تفسیر نمونه). اول شما میبینید که در همه تفاسیراز نگاه صرف و نحو فارسی و استفاده لغت، ثبات در ترجمه وجود ندارد. دوم اکثراً قوامون را سرپرست ترجمه کردهاند. خوب توجه کنید که مشکل در کجاست. در زبان عربی از نگاه علم ایتومولوژی یا لغت شناسی آیۀ«قوام» ،( به فارسی دری مینویسم تا همه دقیق بدانند) با (زبر و پیش و زیر) نوشته میشود وسه معنی متفاوت دارد. (القَوام با زبر) یعنی قامت و بلندی ، راستی و عدل معنی میدهد.(القُوام با پیش) ، یک نوع بیماری است که دست و پای را میگیرد.( القِوام با زیر) یعنی آنچه بدان قایم و پا بر جا باشد، نظام کار ، آن مقدار طعام که برای انسان پسنده باشد و (القِوامه) یعنی سرپرستی و قیمومیت. آیۀ قرآن مجید با «زبر» است نه با «زیر» و القَوام یعنی راستی و عدل معنی میدهد. همچنان آیۀ آغاز آیۀ 34 در رابطه با خانواده است. “رجل “ در عربی «مرد» و هم «شوهر» معنی میدهد. و امتداد آیه همه موضوعات نفقه و اطاعت زن است که در رابطه با روابط زن وشوهر میشود. همه مردان اجتماع متکفل نفقه زنان نیستند مگر شوهران. پس تفسیر درست آیه چنین است: شوهران با زنان به راستی و عدل رفتار کنند. شوهران ، مردان ترجمه شده است و قَوام، سرپرست. زن که تنها باشد خودش سرپرست خود است نه یک مرد نا محرم. در همین آیه، آیۀ «واضرِبُوهُن» هم غلط ترجمه و تفسیر شده است که دانشمندان شیعه و سنی به شمول مترجمین افغانستان که نام های شان در بالا ذکر یافت (زدن) ترجمه کردهاند و بعضی برای اینکه عدالتخواه باشند نوشتهاند که (به آهستگی و به قصد تآدیب) بزنید. تفسیرو ترجمه ناقص و زن ستیز این آیه نه تنها باعث تبعیض بر علیه زنان شده است ، حس عدالتخواهی را در وجود بانوان کشته است. تفسیر این آیه با آیات دیگرقرآن مجید در تناقض است. در سورۀ بقره آیۀ 187 میخوانیم که «هُنَ لِباسُ لکُم و انتُم لِباسُ لهُن» یعنی آنان (زنان) لباس شما و شما (مردان) لباس آنانید. مقصد از لباس درین آیه عزت و آبرو، حمایه و پشتیبانی ، همدلی وهم رازی و یگانگی زن و شوهر را نشان میدهد. این آیه میرساند که زن و شوهر در حریم خانواده یکسان هستند و تنها نظر به ایجابات زمانی و مکانی مسئولیت های شان تفاوت می کند. و قتیکه زن و مرد لباس هم باشند چطور امکان دارد که مرد باید زن را بزند؟ زن چه کمبودی دارد؟ وسوال این است که چرا باید مرد بزند؟. آیۀ اول سورۀ نساء به ما میگوید که زن و مرد از «نفس واحد» خلق شده است. یعنی که در خلقت انسان دو رویی و دو رنگی نیست. این دو آیه با تفسیر «زدن» در تناقض است. یک آیۀ دیگر کار ما را مطلق حل میکند. در سورۀ نحل آیۀ هشتاد میخوانیم «واللهُ جَعَلَ لکمُ مِن بیُوُتِکُم سَکنا». یعنی( و خداوند از خانههای تان برای شما مایۀ آرامش پدید آورد). چطور امکان دارد که از یک طرف خداوند بگوید که خانه را برای آرامش ما پدید آورده باشد و از جانب دیگر مرد را به زدن تشویق کرده باشد؟. گُل سخن درین جاست که در آیۀ 34 سورۀ نساء قبل از «اضرِبُوهُن» آیۀ «نُشُوزَهُن» آمده است. در کتاب «حیله های شرعی ناسازگار با فلسفۀ فقه» اثر محمد عبدالوهاب بحیری ، ترجمۀ حسین صابری صفحه 80 سال چاپ 1376 هجری خورشیدی میخوانیم که «نُشُوز در لغت به معنای بلند شدن و برخاستن است و در شرع نیز به معنای سر پیچی هر یک از زن و مرد از وظایف متقابل و بیرون شدن از دایرۀ اطاعت و فرمانبری همدیگر….. به هر روی نشوز هم از سوی مرد ممکن است و هم از سوی زن و بدین اعتبار مرد را ناشز و زن را ناشزه گویند». از دید عدالت اسلامی، زن وقتی از مرد اطاعت میکند که مرد اطاعت خدا را کند و اگر مرد از اطاعت خدا برآمد ، اطاعت زن از مرد واجب نیست و میتواند جدا شود. این عدالت خداوند است بر بندگان. حالت شاز آن حالت است که مرد و یا زن مطلقاً قرآن و محمد (ص) واسلام را انکار کند و از دائرۀ اسلام خارج شود. وقتی همچو حالت پیش میآید ، خواه از جانب مرد باشد و یا خواه از جانب زن باشد که خُلع گفته میشود، طلاق جاری میشود . به هر حال تفسیر و ترجمۀ «زدن» در اصل «جدا شدن» است نه «زدن» که اگر زن و یا مرد از دائره اسلام خارج میشوند بهتر است از همدیگر جدا شوند زیرا با اصل نکاح با هم زوج شده اند. نکاح ، پیمان ، معائده و قرار داد معنی میدهد. یعنی زن و مرد به اساس قانون خانوادگی شریعت اسلام با هم عقد کردهاند و اولین شرط نفقه برای زن از جانب مرد مُحبت است نه غذا و لباس. رازق خداوند است و شوهر تنها یک وسیله است و مهمتر اینکه نفقه یک امتیاز نیست بلکه یک مسئولیت است. و مسئولیت مرد، حقوق مدنی زن نه کم میکند و نه زن را بردۀ مرد می سازد. در اسلام نکاح سنت است و اما طلاق فرض است . همچنان ، آیۀ «زدن» از جانب رسول کریم (ص) تفسیر شده است که میفرماید «زنان تانرا مانند دورۀ جاهلیت نزنید». توهین ، اهانت و به حرمتی به زن خلاف دساتیر والای قرآن و اخلاق پیشوای اسلام است . اگر ما قبول کنیم که زدن زن در قرآن اجازه داده شده است ، نه تنها ما مغایر قرآن که در آیات فوق تذکر یافت عمل کردیم پس دهشت و وحشت را قرآن در داخل خانه اجازه داده است در حالیکه چنین نیست و قرآن به انسان کرامت داده است و میگوید «و لقد کرمنا بنی آدم». ما به بنی آدم کرامت دادیم. کرامت بنی آدم در تقوی و اخلاق اوست و از همین جا است که پیامبر (ص) گفت «من برای تکامل مکارم اخلاق آمده ام». آیات متعدد است که بدون در نظرداشت اصل لغت شناسی ، عدالت اسلامی که زن و مرد از نگاه مدنی با هم برابرند ، وعدم توجه بر اصول مکارم اخلاق بر علیه زنان تفسیر شده است.
سورۀ بقره آیه 228. “وللرجال علیهنَ درجه “ یعنی مردان را بر آنان به میزانی بر تری است (خرمشاهی).. و مردان را بر زنان فضیلت است(تفسیر کابلی).. مردان را بر زنان بر تری است(استاد عبدالستار سیرت)و مردان بر زنان درجه[امتیازی]دارند).(استاد راشد سلجوقی در سایههای قرآن).. و مردان بر آنان بر تری دارند(تفسیر نمونه). میبینید که در ترجمه و تفسیر ثبات وجود ندارد. از لغات مانند برتری، فضیلت، امتیاز استفاده به عمل آمده است. تفاسیر مختلف در مورد وجود دارد. ما به اصل آیه کار داریم که آیا واقعاً مردان بر زنان «فضیلت» ، «برتری» و «امتیاز» دارند؟ تفاسیر گوناگون فرد مؤمن را زیاد تر سر در گم میکند. یکی نوشته است به خاطر عدۀ زن در زمان طلاق است. یکی نوشته است به خاطر نفقه است و یکی نوشته که مرد با زن تفاوت جسمی و روحی دارد. این تفاسیر هیچکدام درست نیست . اول «درجه» معانی مختلف دارد مانند عالی ، بلند تر، افضل ، مقیاس و اندازه. مرد از زن هیچگونه فضلیت و امتیاز و بر تری ندارد زیرا مرد و زن از نفس واحد خلق شده است و اما مردان یک اندازه بالاتر است. این درجه چه باید باشد؟ دوم، «درجه» در آیه یک انگاشت اقتصادی و فضیلتی ، امتیازی و عِده ای نیست. درجه در آیه یک انگاشت ریاضی است. واژههای مانند اندازه ، مقدار ، درجه و میزان همه انگاشت های ریاضی است . اینجا موضوع خلقت انسان مطرح است که در خلقت، مرد یک اندازه بلند تر است از زن؛ زیرا خداوند زن و مرد را نه تنها از نفس واحد آفریده است بلکه در دیگر آیات مشعر است که در خلقت هم یگانگی وجود دارد. در قرآن وقتی که ما به آیات انسان و الناس بر میخوریم هر دو زن و مرد را افاده میکند. قرآن در سورۀ القیامه آیه های37 ، 38 و 39 جفت مرد و زن را از یک نطفه به وجود آورده است. و مرد و زن را از خاک آفرید (سوره های هود آیۀ 61 و حج آیۀ 5 دیده شود). این سخنان غیر علمی که عاطفه زن با مرد تفاوت دارد ، نا سازگار با متن قرآن است که درین هزار سال برای ما گفتهاند .. مطالعات مغز شناسی نشان میدهد که حجم مغز مرد یک اندازه از زن بزرگتر است و اما در ذکاوت هر دو یکی است و این به خاطر است که جسم مرد نسبت به زن بزرگتر است و اما از دید قرآن در روابط زناشویی با هم زوج هستند. کلمه زوج برای نباتات هم استعمال شده است و این درست است زیرا جهان هستی که مرد و زن در آن شامل است ، یک جهانِ طبیعی است. مردان هیچگونه فضیلت و برتری و امتیاز بر زنان ندارند زیرا قرآن زن و مرد را از نگاه تقوی می شناسد. همچنان مسایل عِده و طلاق و نفقه هم نه میتواند دلایل موجه باشد زیرا میشود که زن ازدواج نکند پس نفقه بی مفهوم است. و در کهنسالی، عدۀ زن هم تمام میشود و درینصورت تفسیر آیه بی مفهوم است. وقتی که زن نکاح نکند ،عدۀ طلاق قطعاً مطرح نیست. مسایل روحی و روانی و عاطفه هم، مطالعات روانشناسی به ما میگوید که مربوط است به طرز آموزش و پرورش در کودکی ، شرایط اقتصادی خانواده ، روابط سالم خانوادگی ، شرایط محیط زیست و حتی ژینیتک یا نسل شناسی. امروز ما نه میتوانیم بگوئیم که یک زن نسبت به مرد با عاطفه تر است و یا صلۀ رحم زن نسبت به مرد بالاتراست به خاطر مادر بودن او. مرد و زن از دید قرآن از نفس واحد خلق شده است و هر دو عاطفۀ انسانی دارد. در قرآن ما میخوانیم که به زنان حکم میکند که کودکان خود را نکشند. این ثبوت محکم است که زنان میتوانند بی عاطفه باشند. قرآن در سورِ نحل آیۀ 12 میگوید: يَـٰٓأَيُّہَا ٱلنَّبِىُّ إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُؤۡمِنَـٰتُ يُبَايِعۡنَكَ عَلَىٰٓ أَن لَّا يُشۡرِكۡنَ بِٱللَّهِ شَيۡـًٔ۬ا وَلَا يَسۡرِقۡنَ وَلَا يَزۡنِينَ وَلَا يَقۡتُلۡنَ أَوۡلَـٰدَهُنَّ وَلَا يَأۡتِينَ بِبُهۡتَـٰنٍ۬ يَفۡتَرِينَهُ ۥ بَيۡنَ أَيۡدِيہِنَّ وَأَرۡجُلِهِنَّ وَلَا يَعۡصِينَكَ فِى مَعۡرُوفٍ۬ۙ فَبَايِعۡهُنَّ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُنَّ ٱللَّهَۖ إِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٌ۬ رَّحِيمٌ۬
ای پیامبر چون زنان مؤمن به نزد تو آمدند که با تو بیعت کنند که برای خداوند شریکی نیاورند و دزدی نکنند و فرزندانشان را نکشند و فرزندی را از راه بهتان به دست نیاورند که نسبت آن را به دست و پای خویش دهند ، و در کار خیری از تو نافرمانی نکنند ، پس با آنان بیعت کن و برایشان از خداوند آمرزش بخواه ، چرا که خداوند آمرزگار مهربان است
در آیۀ فوق میبینیم که اگر عاطفۀ زنان از مردان متفاوت میبود ، قرآن همچو تذکری نه میداد و باید زنان به پیامبر تعهد میکردند که کودکان خود را نکشند. پس اینکه درین هزار سال به ما گفته شده است که زن نسبت به مرد با عاطفه تر است و دل نازکتر است و یا احساسات رقیق دارد یک موضوع غیر علمی و غیر قرآنی است. احساس رقیق ، دل نازکی ، دلسوزی و ترحم و حس انسانی جنسیت نه می شناسد. در عین زمان، ما این مطلب را از مطالعات روانشناسی میدانیم که ، ساختمان مغزتشکل آن طوری است که اگر یک موضوع بار بار به ما گفته شود همان موضوع در مغز ما ثبت (راجستر) میشود و بالاخره همان را قبول میکنیم و فکر میکنیم که درست است. گُل سخن موضوع کُلی در خلقت است که امروز ساینس به اثبات رسانده که مغز مرد از نگاه جسمی یک اندازه (درجه) کلانتر است و اما از نگاه ذکاوت یکی است. در غیر آن عدالت خداوندی زیر سؤال میرفت مونث و مذکر از پدیدههای خلقت است که به نظام هستی توازن و تعادل میبخشد و برای تکامل خلق شده اند. در طبیعت و جهان علم فزیک ، ما مثبت و منفی داریم. درمسایل فزیکی مانند باتری موتر(ماشین) ما مثبت و منفی داریم که اگر همانطور نباشد جرقه تولید نه میکند
سوره نحل آیه 66. درین آیه ، آیۀ «فرث» سِرگین ترجمه شده است . همه مفسرین همین اشتباه را کردند به جز از تفسیر نمونه که در آن درست ترجمه و تفسیر شده است. آیه چنین است
مِنۢ بَيۡنِ فَرۡثٍ۬ وَدَمٍ۬ لَّبَنًا خَالِصً۬ا سَآٮِٕغً۬ا لِّلشَّـٰرِبِينَ
از میان سِرگین و خون شیری پاک به شما می نوشانیم(خرمشاهی). ، از میان سِرگین و خون(تفسیر کابلی) ، از میان سِرگین و خون(استاد راشد سلجوقی ، در سایههای قرآن). و از میان غذا های هضم شده و خون(تفسیر نمونه).. مطالعات جدید ساینس به ما میرساند که «فرث» سِرگین نیست بلکه تعامل است که در اثر جهاز هاضمه شیر تولید میشود. تنها تفسیری که درین مورد دقیق و درست تفسیر شده است ، تفسیر نمونه است
امروز مطالعات علم امبریولوژی یا علم نطفه شناسی به ما میگوید که «علق» (سوره علق آیۀ 2) خون بسته و خون لخته و خون یخ زده معنی نه میدهد زیرا خون بسته یک جسم مرده است و از جسم مرده کاری ساخته نیست. «علق» یک جسم زندۀ چسپیده و یا اتصال یافته است و «جوک» هم میتواند یک ترجمۀ درست باشد
تحقیقات دانشمند گرانپایۀ افغانستان جناب پروفیسور محمد شفیق یونس در بخش نباتات چندین نبات که در قرآن یاد شده است ، اصل معنی آنرا برای اهل علم و معرفت روشن ساخت که درین جا مختصراً خدمت شما تقدیم می کنیم. برای مطالعات مفصل نباتات لطفاً به رسالۀ «اشتباهات در ترجمه و تفسیر نام گیاهان مذکور در قرآن مجید» اثر پروفیسور یونس مراجعه کنید
نباتات که در قرآن مجید تذکار یافته است ، چون علم تحقیقات دررشتۀ گیاه شناسی و نباتات مانند امروز پیشرفته نبود و آلۀ میکروسکوپ وجود نداشت ، سفر ها برای شناخت گیاه شناسی محدود بود یک عده زیاد نباتات ترجمۀ درست نشده است. در سورۀ بقره ،”بقلِها و قِثآئهِا و فُومِها» یعنی ( سبزیجات و تره و بادرنگ و گندم) (سورۀ بقره آیۀ 61). ترجمه شده است( استاد سیرت 1376، تفسیر کابلی 1362، ترجمۀ استاد محمد راشد سلجوقی1383 ، شاه ولی الله محدث دهلوی 1984 و سید عاشق حسینی 2003 دیده شود). سه نبات فوق الذکر از نگاه تحقیقات جدید نبات شناسی و گیاه شناسی غلط ترجمه شده است. از نگاه علم تحقیقات در نبات شناسی و گیاه شناسی،اصل معنی سه نبات فوق الذکر این است: بَقِلها= باقلی ، قثائها=فاصولیا ، و فُومِها=سیر میباشد
قضباً و اباً(سوره عبس آیات 28 و 31) قضباً بعضی جا ها سیب گفته شده است و بعضی جا ها سبزی.(تفسیر کابلی ،سلجوقی،مهدی فولادوند ،و پروفیسور حمیدالله از کشور فرانسه) . کلمۀ اباً چراگاه هم ترجمه شده است. اساسآ قضباً ، رشقه است و اباً علوفه می باشد
سدرة المنتهی(سورۀ نجم آیۀ 14). در تحقیقات جدید این آیه میخوانیم که اکثراً این نبات را ترجمه نکرده اند و یا اگر ترجمه کردهاند به اشتباه رفتهاند مانند پروفیسور حمیدالله از کشور فرانسه که عناب ترجمه کرده است. مطالعات گیاه شناسی نشان میدهد که این نبات باید همان لوتس که گلهای بنفش دارد باشد نه چیز دیگری
ضَریع (سوره الغاشیه آیۀ 6). این نبات اساساً یک نبات بحری است در تراجم فارسی ، انگلیسی و فرانسوی «خار خشک»” ، «گیاه خار دار» و یا «درخت آتشین» ترجمه شده است. این نبات را در افغانستان «جامنک بقه» و در ایران «”جُلبَک» یاد میکنند. این گیاه نه خار دارد و نه خشک است و آبدار میباشد
نتیجه
قسمیکه اشاره کردیم قرآن مجید کتاب هدایت و کتاب علم است. علم قرآن همه موضوعات انسانی را احاطه دارد. قرآن انسان را به آموختن علم دعوت میکند تا منحیث خلیفۀ روی زمین مسئولیت خود را با علم بشناسد و از طریق علم به معراج برسد. قرآن اساسات تحقیفات در سورۀ التکاثر بنیان مینهد تا انسان متوجه شود که از راه حقیقت علم (علم الیقین) و تجربههای علمی (عین الیقین) میتواند به حقیقت خلقت (حق الیقین) برسد. من امید وارم این تحیقیق یک شروع باشد تا ما در آینده بتوانیم با تحقیقات مثمر قرآن و حکمت قرآن را در قرن بیست و یکم بهتر بشناسیم
مورخ 14 سپتامبر 2016 میلادی
Posted by on August 14, 2012 at 1:30 pm Hello Donna and DaviW,dhat a cute couple I would just LOVE to join you guys on a hangout and get to know you better. I feel that I’ve got to know you some already and what a great idea you had here.I will pop over your facebook page and let me know what the next step will be Sylviane Nuccio recently posted..
قابل ذکر است که ترجمه درست بنظر جناب نویسنده همین است که کاستی های قرآن را بپوشاند. در حالیکه مفسرین مثلاً تفسیر کابلی هر آنچه در زمانش معنی میداد همان را درج و معنی کرده است. واضح است که قرآن در زمان جاهلیت عرب و برای مردم عربستان و اطراف آن طرح ریزی شده است. که برای امروز و جهان امروز سر سازگاری نمیتواند داشته باشد. مثلاً در قر آن آمده که نوح پیغمبر ۹۲۰ سال عمر کرده است. این خو نمیتواند غلط ترجمه شود. نهصدو بیست همان نهصدوبیست میباشد. که هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ منطق نهصدو بیست سال عمر درست نمیباشد. ما میدانیم که در قدیم عمر آدمان به دلیل نبود غذا و دوای لازم خیلی کم از امروز بود. خلاصه که قرآن یک کتاب زمان یکهزارو چار صدسال پیش میباشد، و بدرد زمان امروز نمیخورد و با پیشرفتهای علمی و علم سر سازش ندارد.در جهان امروز علم در تمام شعبات و شاخه های خویش به پیشرفت های زیادی نایل شده است. که در اینصورت مراجعه به قر آن نه تنها اینکه ضرور نمیباشد بلکه مشکل افزا نیز میباشد. بهتر است قر آن با احترام زیاد فقط در طاق خانه نگه داری شود.
من “اضرِبُوهُن» رایکی از معجزات قر آن بحساب می آورم. زدن معنی زدن فزیکی در پیشبرد امور خوانواده و تربیه اطفال و غیره را معنی نمیدهد. این زدن شامل فانتزی های سکس برای لذت بردن میباشد. البته در این فانتزی زن و مرد هردو لذت میبرند. البته این عام بوده نمیتواند و فقط بکسانی میباشد که از chastise یا فانتزی بستن و زدن هردو لذت میبرند. این شامل حکمت الاهی میباشد که حتی لذت بردن یک تعداد مردمی راکه از زدن لذت میبرند بر آورده میسازد.
من سیاست و نظر اسلام را در برابر زنان میپذیرم. یقینا” که زنان نسبت به مردان ضعیف اند. همین ضعف بدن آنها نیز در ضعف دماغی ایشان تا ثیر انداخته است. به همین دلیل است که پست های کلیدی رهبری همیشه در دست مردها بوده است: مثلا” شما مثال آورده میتوانید که یک زن پیغامبر بوده باشد. یا یک زن پاپ رهبر کاتولیک های جهان شده باشد. و یا یک زن در اسلام مولوی شده باشد. همه اینها نشان میدهد که مرد superior و زن inferior میباشد. اینکه اسلام زن را خدمتگار مردان و برای ارضای خواهشات شهوانی انسان و تربیه اطفال و امور خانداری معرفی کرده است کار درستی نموده است. زنان خود خواه و نا فرمان باید تحدید شوند بخاطر اینکه زنان حد و اندازه صلاحیت خودرا نمیداند. خصوصا” وقتیکه زنم بالایم ظلم مینماید من به حقانیت موضعگیری دین اسلام در مورد زنان خوب باورمند میشوم.
خداوند توانا شما استاد بزرگوار را توان و قدرت بیشتر عطا فرماید تا در این کاوش ها و تحقیقات علمی تان پیرامون معنی درست قرآن کریم موفق و سر بلند بدر آئید تا مسلمانان حق بین را از وسوسه و تشویش در معنی قرآن پاک برهانید.