خبر و دیدگاه

عوامل بی ثباتی و جنگ را چگونه می توان کاهش داد؟

OLYMPUS DIGITAL CAMERA
محمد اکرام اندیشمند

عوامل خارجی و داخلی بی ثباتی و جنگ در افغانستان طی چهل و یکسال از آغاز این بی ثباتی و جنگ تا اکنون(1395 – 1354) نه تنها از میان نرفته و حتی کاهش نیافته، بلکه بر عکس افزایش و گسترش داشته است:

  1. اختلاف و خصومت با پاکستان پس از این چهل و یکسال بی ثباتی و جنگی که پاکستان به عنوان عامل بسیار مهم و تاثیرگذار خارجی نقش دارد، هم چنان باقی است و نقش پاکستان در تداوم این بی ثباتی و جنگ هم چنان بسیار مهم و متبارز به نظر می رسد.   
  2. دخالت منطقه ای و بین المللی در جنگ افغانستان که یکی از عوامل جنگ شمرده می شود در تمام سال های بی ثباتی و جنگ، افزون تر، گسترده تر و عمیق تر شده است. در دهۀ هشتاد میلادی سدۀ بیستم تنها نیروی نظامی شوروی در افغانستان درگیر جنگ بود، اما ده سال بعد در دهۀ آغاز سدۀ بیست و یکم و تا حالا، نیروهای 45کشور دنیا به رهبری ایالات متحدۀ امریکا وارد جنگ افغانستا شدند.
  3. وابستگی و درماندگی دولت های افغانستان به کمک های نظامی و مالی کشورهای خارجی طی این چهار دهه جنگ که پیوسته توان وظرفیت دولت را در کاهش بی ثباتی و مهار جنگ به تحلیل می برد، بیشتر و عمیق تر گردیده است. دولت و حکومت افغانستان بیشتر از هر زمان و بیشتر از هر دولت دیگر و در ادامۀ این چهل دهه بی ثباتی و جنگ، وابسته به کمک خارجیان است و با درماندگی در این وابستگی دست و پا می زند.  
  4. نا کارآیی و فساد دولت که بدون تردید با بی ثباتی و جنگ رابطه و تاثیر متقابل دارد و همیشه به عنوان یکی از چالش ها و عوامل بی ثباتی و جنگ ارزیابی و شناخته می شود، قوس صعودی پیموده است. افغانستان پس از چهل و یکسال بی ثباتی و جنگ در میان سه کشوری دارای فاسد ترین دولت های جهان قرار دارد.
  5. اگر وجود و ترویج فرهنگ ستیزه جویی و جنگ و تداوم این فرهنگ به خصوص در باورها و ذهنیت های اجتماعی و عمومی در افغانستان یکی از عوامل بی ثباتی و جنگ باشد، که است، این فرهنگ طی این چهل و یک سال بی ثباتی و جنگ بگونۀ شگفت آور در جامعه گسترده و نهادینه شده است. چهل سال پیش، مدارس دینی افغانستان و عالمان دینی و امامان مساجد، مبلغ برده باری و عفو،  و واعظ همدلی و برادری در جامعه بودند و افکار و رفتار عقلایی منطبق با آموزه های امام ابوحنیفه و مذهب حنفی داشتند، اما طی این چهل و یکسال بی ثباتی و جنگ، جای مدارا و خرد گرایی مذهب امام ابوحنیفه را، خرد گریزی و خرد ستیزی نفرت پرور و تکفیر گرا گرفت و بسیاری از مدارس و مساجد به منبر آموزش و تبلیغ فرهنگ نفرت و خشونت تبدیل شدند.
  6. جدایی و گسست اجتماعی در محورهای مختلف قومی، قبیله ای، زبانی، مذهبی، سیاسی و حتی محلی و خانوادگی طی چهل و یک سال بی ثباتی و جنگ، چه در میان جامعۀ سیاسی و اهل سواد و تحصیل و چه در میان عوام و سطح عمومی جامعه بصورت فزاینده، گسترده و عمیق گردید. ما اکنون پس از چهل و یکسال بی ثباتی و جنگ بگونۀ شگفت آور و بسیار نگران کننده این تفرقه و گسست را که با نفرت و خصومت توام است، مشاهده می کنیم. به استثنای مجالس سرکاری و رسمی که در پایتخت و به ندرت در برخی ولایات، نمایش و تظاهری از شرکت گروه های مختلف قومی، مذهبی و زبانی را نشان می دهد، در هر جا و هر عرصۀ دیگر، مرز تفرقه و گسست خود نمایی می کند:

در موسسات آموزشی و تحصیلی، در نهادهای مدنی و اجتماعی، در گردهم آیی و همآیش های سیاسی و مذهبی، در تشکیل رسانه و شبکه های رسانه ای، در جغرافیای سکونت و زندگی پایتخت  و ….

این همه عوامل را چگونه می توان برطرف کرد و کاهش داد؟ قبل از همه، نقش و وجیبۀ دولت در کاهش و رفع این عوامل چیست؟ دولت و دولت مداران افغانستان چگونه و در چه زمانی قادر به انجام نقش و مسئولیت خود در این زمینه خواهند شد؟  

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. من به نظر آقای کمال موافق هستم که گفته است تا افغانستان صاحب یک دولت قانونی به انتخاب آزادانه خود مردم افغانستان نشود، وضع افغانستان بهتر نخواهد شود. انتخاب زمامدار مملکت به اساس انتخاب آزاد بدون تقلب و تطمیع و مداخله نقش اساسی و قاطع و تعین کننده در آبادی افغانستان و آرامی مردم آن دارد. بخاطر اینکه اگر زمامدار کشور آدم نیکو باشد کشور را بسوی نیکوًی رهنمون میشود. بدلیل اینکه تمام امکانات برای پیشرفت و آبادی کشور در دست زمامدار میباشد.
    و به این گفته کمال نیز موافق هستم که عبدالله نسبت به غنی واقعبینانه فکر میکند و مترقی تر میباشد. ما اینرا در لباس پوشی و عمل روزانه آنها بخوبی میتوانیم ببینیم. آقای غنی هم در لباس و هم در حج و اصول دینی تظاهر میکند. ولی عبدالله هرچه که هست همان میباشد.

  2. سروری کشوری کرده میتواند که اختیارش بدست خودش باشد. اما در افغانستان اختیار از دست خود مردم افغانستان گرفته شده است.وقتیکه اختیارت از دستت گرفته شود و افسار دار اختیارت به هر سمتی که کشور را برد میبرد. امریکا و اروپا بحیث قدرت های بیرونی با شعار دموکراسی و مردم سالاری وارد افغانستان شدند. ولی متأسفانه که در قدم اول ناقضین دموکراسی در افغانستان خود اروپا و امریکا گردید. مثل آفتاب روشن میباشد که بعد از دورۀ موقت در انتخابات اول آقای قانونی برنده انتخابات بود ولی امریکا و اروپا با مداخله بیشرمانه مرتکب عمل ضد دموکراتیک شدند و کرزی را بر سر مردم افغانستان تحمیل نمودند. در انتخابات دوم هم آقای عبدالله کاندید رقیب کرزی برنده بود ولی امریکا اساسات دموکراسی و انتخابات را زیر پا نمود و باز کرزی را بر مردم افغانستان تحویل نمود و در انتخابات اخیر رسوائی بحدی بالارفت که دامن همه بالا شد و لی این بار هم امریکا عمل ضد دموکراتیکی را مرتکب شد و اشرف غنی را بر مردم افغانستان تحمیل نمود. این خود گویای روشن این امر میباشد که سیاست بازان امریکا و اروپا خیانت بزرگی را به مردم خود و به مردم افغانستان مرتکب میشوند. سیاستمداران شیطان صفت امریکا به تعداد بیش از دوهزار از بهترین فرزندان امریکا را در افغانستان بقتل رساندند وهمین قسم رهبران نوکر صفت اروپا که در هر تصمیمی به پیشانی امریکا میبینند بهترین فرزندان خودرا در افغانستان بشهادت رساندند. من مطمئن هستم که روزی تاریخ بالای خیانت این سیاستبازان حساب خواهد کرد. امریکا و اروپا مردم افغانستان را مجال ندادند که زمام دار خودرا خود انتخاب نمایند و دموکراسی را در افغانستان نهادینه بسازند. بدون نهادینه شدن دموکراسی در افغانستان و بدون بوجود آمدن یک حکومت قانونی به انتخاب آزاد مردم، هرگز امکان سرفرازی و آبادی و سعادت مردم افغانستان میسر نمیشود و میسر نخواهد بود. امریکا و اروپا گویا اینکه مجاهدین و اسلامی ها از گروه مقاومت شمال روی کار نیایند دست به این خیانت و جنایت زدند. در حالیکه مردمان مقاومت مردمان ساده دل و طرفدار دموکراسی و مردمان ترقی پذیر و قانون پذیر بودند. مثلا” شما قانونی را با کرزی مقایسه نمائید معلومدار قانونی نسبت به کرزی خوب می اندیشد و طرفدار ترقی و دموکرسی میباشد. و همین حالا مقایسه نمائید آقای غنی را که باخانم خارجی خود عمری در امریکا سپری نموده من معتقدم که عبدالله نسبت به او به دموکراسی و تکیه بقدرت مردمی معتقد میباشد ولو که او در کوه و در سنگر بوده است. حالا در صورتیکه اختیار بدست امریکا باشد و امریکا نخواهد که در افغانستان دموکراسی و مردم سالاری برقرار شود حال ازین هم بدتر بوده و بدتر خواهد شود. در احترام به رای و انتخاب آزاد مردم شما فرض نمائید که یکبار مردم غلط کردند و زمامداری بدی را انتخاب نمودندو لی در آینده آنرا انتخاب نخواهند کرد. وبالفرض در دور دوم هم زمامدار بدی روی کار آمد ولی اساسات نظام دموکراسی حتما” در دور سوم کاررا طبق موازین دموکراسی و طور درست انجام خواهند داد. آنوقت خواهد بود که دروازه خوشبختی بر روی مردم باز خواهد شود. ولی ازین رئیس جمهوری که ولسوالرا هم خود مقرر مینماید هرگز توقع بهبود کار را بردن خیلی ساده دلی و ابلهی خواهد باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا