نقش مثبت ومنفی حکمتیار در اوضاع کنونی
درین نوشته به نقش واثر حکمتیار منحیث یکی از عناصر صلح با دولت جمهوری اسلامی در اوضاع واحوال کنونی وآینده کشور بحث میکنیم. ازینکه در ارتباط به گذشته هم من وهم بسیاری از هموطنان چیز های نوشته اند درین نوشته بطور فشرده به ما هیت احزاب که حزب اسلامی حکمتیار نیز از آن جمله است تماس میگریم وبعد دور نمائی تشریف آوری شانرا در کابل وتحولات احتمالی آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت.
نخست باید عرض کنم که نسبت اوضاع وشرائط خاص کشور احزاب جهادی بیشتر خصلت نظامی گر فتند که طبیعتا چنین هم بود واین احزاب بجای ساختار های حزبی وبر نامه های دولتی بیشتر به توزیع امکانات پولی ولوژستکی با لای افراد وگروه های مربوط بخویش زحمت کشیدند وخیلی هم دوست داشتند همیشه توزیع کنند و با سقوط حکومت داکتر نجیب الله این واقعیت بیشتر بر ملا شد که احزاب جهادی با رهبران سر شناس که در روز های نخست مبارزه از سیاست صحبت میکردند دیگر با خصلت نظامی گری با سیاست وداع گفتند ودر امر دولت داری خیلی خامی خام بودند. این واقعیت از روی دلتنگی ویا تفاوت نظر نمیگویم فقط حقیقت که نمیشود آنرا پوشانید. از نا رسائیهای وپیامد های جنگ های داخلی هم نمیگویم چون کم گفته نشده اما ازین میگویم که رهبران جهادی حین آمدن بکابل فقط تقسیم وترکه را خوب یاد داشتند مثلا کی چقدر پول داشته باشد وکدام حزب چند چوکی وامکانات لوژستیکی ومالی بکدام حزب تعلق داشته باشد واین سهمیه بندی ها از خصوصیات بارز شان بود خوشی ودیقی شان هم ریشه در کم وزیاد سهمیه های شان داشت که در نهایت به جنگ های خونین منجر شد که خدا یا دیگر تکرار نگردد.
اما نقش وتا ثیر حکمتیار: یکی از دوستان نزدیک من که با جناب حکمتیار قبلاً سابقه تنظیمی داشته و در زمان صدارت آقای حکمتیار از همکارانش بوده برایم خصایل جناب حکمتیار را برایم اینطور قصه کرد دوست من برایم گفت آقای حکمتیار بنام وشهرت خیلی مشتاق است وخواب دوران محصلی برایش خیلی شیرین بوده چنانچه وقتیکه در زمان حکومت استاد برهان الدین ربانی به کابل آمد اولین سخنرانی اش در مسجد لیلیه پوهنتون بود وبین محصلین که برایش خیلی جالب بود. شبیکه در کا نتی نینتال سوگند یاد کرد شخصی بنام مراد علی مراد قاضی القضات وقت آنرا سوگند داد. من هم حاضر بودم وحتی قاری بر کت الله سلیم به تقاضای من دران محفل حاضر شد وقرائت خواند. به همه حالا لحظات بعد از ختم تحلیف طالبان کا نتینینتال را راکتباران کردند ولی او وقتیکه آمد من هم در صدارت کار میکردم..آقای حکمتیار با امامت قاری محبالله از پغمان بود نماز میخواند وبه مشوره های نظامی حاجی سلام از پنجشیر وحاجی گلرحمن از لوگر که قوماندان تولی امنیتی آن بود گوش میداد..دیگر به کسی اعتماد نداشت.نسبت به اداره وحکومت وقت خیلی بی اعتماد بود تا وقتیکه فامیلش از پیشاور آمد در یک اطاق قصر صدارت میخوابید ودیوار های تعمیر الحاقیه را هم سوراخ سوراخ کرده بود تا مبادا امنیت آن وقت که در مجاورت تعمیر بود ما ین ویا مواد انفجاری جای بجای نکرده باشد..لذا حکمتیار آمده بود اما نه بخاطر تقویت وپیروزی حکومت استاد ربانی طالبان میخواستند جلال آباد را بگیرند واو که در لغمان بود محاصره میشد چارۀ جزء آمدن نداشت واین آمدن کابل بنام صلح برایش یک کار اجباری بود. وقتی حمکتیار صدر اعظم بود واستاد ربانی رئیس جمهور وآقای سباون وزیر دفاع دیگر احمد شاه مسعود دران زمان تنها آمر بود ومصروف تشکیلات به هم ریخته جمعیت که تا هنوز به هم ریخته است.یعنی نقش آن در تقویت نظام خیلی ضعیف بود وحتی گفته میتوانم یکی از دلائل دلسردی احمد شاه مسعود از ادامه مقاومت با طالبان بود چون او درانوقت موقعیت وجایگاه خودرا تعریف کرده نمیتوانست.
واما حالا چه میشود:؟ من فکر میکنم آقای حکمتیار دیگر در بیرون از افغانستان بازاری ندارد وهمه اطرافیانش در کابل اند آمدن در کابل بازارش را گرم میسازد و دوستان واطرافیان سابق به نوبت به عیادتش میروند اگر پول وامکانات کافی داشت طبعا بازار گرم والا کارمندان فعلی خود مجاری بدست آوردن پول را میدانند وهر جا ئیکه ثروت وقدرت بیشتری باشد همانجا میروند ئولحظات بیکاری را گاهی با حکمتیار وگاهی با آقای کرزی وزمکانی هم با رهبران متعدد حزب چون ارغندیوال وسباون وفاروقی وقاضی امین وغیره دیدار میکنند ونزد خود جایگاه ونقش شیخ یعنی رهبر حزب اسلامی را سنجش وارزش دهی میکنند فقط همین..کاری بیشتریکه حکمتیار کرده میتواند این است که من حیث مهره اثر گزار جای استاد ربانی را میگیرد به همان شیوه ضمن دیدار با رئیس جمهور به افراد خود امتیاز وچوکی میگیرد وحتی الوسع با وعده های سر خرمن در جریان انتخابات امکا نات پولی هم دست وپا میکند.شاید در معادلات سیاسی به دیگران وعده دهد اما از خود تیر نمیشود.حکمتیار خواهد کوشید تا در انتخابات پیشروی کا ندیدان زیادی وارد مجلس کند ودر مجلس قانونگذاری نقش اساسی داشته باشد.
چرا حالا؟ بسیاری ها به این عقیده اند که اگر حکمتیار در دهه نود در چهار آسیاب جبهه نمیگیرفت واز جنگ وخونریزی خودداری میکرد آینده سیاسی از آن او بود..احتمالا در یکی از انتخابات کا ندید ریاست جمهوری میبود اما حالا بسیاری از چانس هارا از دست داده وحتی بین حا میان سابقش محبوبیت چندان ندارد ودریک کلیمه میتوان گفت حکمتیار کاری را که باید بیست سال پیش میکرد حالا انجام میدهد پس کسیکه بیست سال از سیاست دنبال باشد نباید از وی توقع بیشتری داشت.نکته دیگری به ان باید اضافه کنم این است که ضعیف سازی جمعیت اسلامی در پلان گذاری ها یکنوع استراتیزی است که جناب حکمتیار هم میتواند درین راستا نقش با سزای داشته باشد..ودر تحولات شمال هم بی اثر نخواهد بود..بعد ازین تا چند وقتی رفت وآمد ها با حکمتیار شدت میابد واگر امکانات پولی نداشته باشد آهسته آهسته رنگ می بازد واز اهمیتش به شدت کاسته میشود وسر انجام مانند شخصیت های افسانوی دیگر مقبره خوبی خواهد داشت وبس.
یک چیز عرض کنم و آن اینکه از گلب الدین جز شر و مصیبت چیز دیگر توقع بردن ساده لوحی محض میباشد. واین شر بودن او بار ها تجربه شده و به ثبوط رسیده است. گلب الدین صرف در لباس و در حرف مسلمان میباشد ولی در عمل از خراب ترین کافران خرابتر میباشد.
ای بسا ابلیس آدم روی هست. پس به هر دستی نباید داد دست
گفته شاعر بالا در باره گلب الدین صادق است. گلب الدین را میتوان ابلیس نامید. دعا میکنیم که خداوند به یکتعداد از پیروان او عقل و خرد اعطا فرماید تا اعمال گلب الدین را یکبار مرور نمایند تناقضات اورا به بررسی گیرند واین ننگ اسلام و این قاتل و خرابکار را تجرید و ترک نمایند، تا در آن دنیا از مصیبت اعمال او رهاًی یابند.
حکمتیار می آید کابلیان چه کنند؟!
حکمتیار از جمله نادر رهبرانِ جهادی در افغانستان است که بیشتر خواست هایش را در نبشته های خود بیان نموده است. از حکمتیار به همان پیمانه که خرابی های زیادی برای مردم افغانستان به ویژه برای کابلیان بجا مانده است و نیز کتاب های زیادی هم در دسترس است که حاکی از خواست های دل حکمتیار می باشد، به شرط آن که این مسئله را به ویژه پس از به راه افتادن سازش/معامله با دولتی که هر ازگاهی آن را دست نشانده می خواند، در کتاب هایش درست متوجه شویم که از برای خدا نه بل از برای هوا و هوس هایش بیان کرده است.
چنانکه حکمتیار در کتاب اش زیر عنوان «جنگ از دیدگاه قرآن» برای تشویق جنگجویانش در تفسیر سوریه «محمد» چنین شرح می دهد: “مبادا از تداوم جهادتان منصرف گردیده به فکر سازش با دشمن بیفتید و تصور کنید که بقاء و موجودیت تان در اعمال سیاست مبتنی بر مداهنت و تفاهم مضمر است. از شأن شما بعید است که صلح و سلم را عنوان نموده به دشمن پینشهاد کنید. شما برترید، برتر از اینکه اسلحهٔ تان را در برابر دشمن بر زمین بگذارید، به ننگ سازش تن دهید، بسوی دشمن دست صلح دراز کنید و از او استدعای صلح و سلم داشته باشید. نباید در برابر دشمنِ ذلیل، احساس حقارت و پستی نموده به برتری اش اعتراف کنید، مخصوصاً در دوران شکست های مؤقتی خود و پیروزی های نسبی دشمن…” (منبع: حکمتیار؛ جنگ از دیدگاه قرآن/ تفسیر سوریه محمد؛ ص 196)
وی در ادامه می افزاید: “در حالی که توازن نیرو به نفع دشمن است و دشمن از برتری نظامی و سیاسی برخوردار است، اسلام به افراد مؤمن اجازه نمی دهد با دشمن صلح کنند و ننگ اعتراف به برتری دشمن را مرتکب شوند. مخصوصاً اسلام به هیچ صورتی موافق نیست که پیشنهاد صلح از طرف مسلمانان صورت گیرد… مخصوصاً در حالت ضعف نهضت[مجاهدین/مسلمانان] و برتری نظامی دشمن. هر صلح با سازش مترادف بوده اسلام عزیز از آن مانع می شود و به سختی نهی می کند.” (همان منبع: ص 198-199)
این تفسیر و تعهدی حکمتیار در پیوند به تداوم جنگ و عدم سازش با دشمن برای همسنگرانش است، حال این که این را چه زمانی بیان کرده مهم نیست، بل مهم این است که هدف اش دولت های اشغال شده ای افغانستان می باشد؛ ولی حال جناب حکمتیار با چشم پوشی از این همه قول و قراراها به اندیشه و تصوراتِ دیگری به پیش می رود. به قول شاعر:
بســـکه دیــدم سالها آسان سوگند خوردنت
نیست فرقی در میان نان و قرآن خوردنت…
گلبدین خان آفرینت خوب خـدمت می کنی…
این تنها سوگند خوری ها و نیز سازش و معامله ای جناب حکمتیار نیست که هر سنگ و چوب این خطه از آن آگاست، اما اینجا کابلیان رنجدیده را نباید از یاد برد که بیشتر از هر مردمی دیگر وحشتی جناب حکمتیار را بخاطر دارند. «سید فرید حسینی» که از گذشته ها تاکنون به عنوان گوینده و ژورنالیست ماهر در تلویزیون ملی کار می نماید، در صفحه ی فیسبوک اش وحشتی حکمتیار صاحب را این گونه بازتاب می دهد:
“یک قصه برایتان می کنم، اما گپ پیش خود ما و شما باشد. امشب گلو… ببخشید… گلبدین را به خواب دیدم. نی راستی باش که حکمتیار صاحب بگویم که حالی کسی خفه نشود، چون هستند کسانی که در خمیر موی می پالند. بهر صورت، خواب دیدم که حکمتیار صاحب با یک لنگی سیاه به رادیو تلویزیون[ملی] می آید تا بیانیه بدهد. همین که مرا می بیند می گوید که خوب شد که پیدایت کردم… همین تو بودی که در رادیو[افغانستان] می خواندی که گلبدین خان آفرین ات خوب خدمت می کنی… هرچه که قسم می خورم که به لحاظ خدا حکمتیار صاحب مه او آدم نبودم او کسی دیگری بود و نام اش قاری مبین بود، اما باور نمی کند. چاردست و چارپاه محافظین اش مرا در موتر می اندازند و انجنیر صاحب می گوید که ای آدم را مستقیم چارآسیا(چهارآسیاب) ببرید… همین بود که بیدار شدم… ولا خوب شد که خواب بود… بسیار ترسیده بودم…”
این وحشت و هراسی است که تاهنوز و باوجود این همه ساز و برگی دموکراسی در خاطر یک تن از کابلیان از خدمات جناب حکمتیار که می خواست به رضای الله(؟) جهاد کند، باقی مانده است.
جناب حکمیتار! ای کاش که واقعاً جهاد می کردی و حد اقل حال در سنگرت به قول خودت علیه اشغالگران افغانستان باقی می ماندی و این همه خیانت هایت را حد اقل من از طرف خود جنایت و خیانت حساب نمی کردم، و شاید هم برخی های دیگر چنین می کردند؛ اما حال که جهاد هم نمی کنی لطفاً در چشمان مردم خاک را پاش ندهید و اشغالگران را دوست و دولتی دست نشانده ای آنها را مشروع و اسلامی تفسیر و تعبیر نکنید.
هرچند وحشت و هراسی مردم افغانستان از جناب شما بسیار است، اما بسیاری از آنهایی که یا تو با آنها و یا آنها با تو جنگیدند تا به حال هم از ساز و برگی نظامی و مهمتر از آن، از پول و دالرهای امریکایی برخوردار هستند؛ بناً تو هرچه کینه در دل داشته باشی با آنها چیزی کرده نمی توانی، اما تو می آیی کابلیان چه کنند؟!
بنابرین نشود که با آمدنت این بار اما با بزرگ ترین کافر جهان(امریکا) سازش و معامله ای در کار باشد که جهنمی دیگری را برپا داری، زیرا همان شاعر تو را خوب می شناخت که در وصف ات سروده بود:
یکطرف دعوای کرسی و ریاسـت می کنی
یکطرف آهنـــــــــگ قتل عامِ ملت می کنی…
هرچه می خواهد دلت از بهر ملت می کنی…
گلبدین خان آفرینت خـوب خدمت می کنی…
جـــــان فشانی در ره اسلام کردی واه واه
زیر آتــــش کوچه را تا بام کردی واه واه…
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی…
حکمتیار می آید کابلیان چه کنند؟!
حکمتیار از جمله نادر رهبرانِ جهادی در افغانستان است که بیشتر خواست هایش را در نبشته های خود بیان نموده است. از حکمتیار به همان پیمانه که خرابی های زیادی برای مردم افغانستان به ویژه برای کابلیان بجا مانده است و نیز کتاب های زیادی هم در دسترس است که حاکی از خواست های دل حکمتیار می باشد، به شرط آن که این مسئله را به ویژه پس از به راه افتادن سازش/معامله با دولتی که هر ازگاهی آن را دست نشانده می خواند، در کتاب هایش درست متوجه شویم که از برای خدا نه بل از برای هوا و هوس هایش بیان کرده است.
چنانکه حکمتیار در کتاب اش زیر عنوان «جنگ از دیدگاه قرآن» برای تشویق جنگجویانش در تفسیر سوریه «محمد» چنین شرح می دهد: “مبادا از تداوم جهادتان منصرف گردیده به فکر سازش با دشمن بیفتید و تصور کنید که بقاء و موجودیت تان در اعمال سیاست مبتنی بر مداهنت و تفاهم مضمر است. از شأن شما بعید است که صلح و سلم را عنوان نموده به دشمن پینشهاد کنید. شما برترید، برتر از اینکه اسلحهٔ تان را در برابر دشمن بر زمین بگذارید، به ننگ سازش تن دهید، بسوی دشمن دست صلح دراز کنید و از او استدعای صلح و سلم داشته باشید. نباید در برابر دشمنِ ذلیل، احساس حقارت و پستی نموده به برتری اش اعتراف کنید، مخصوصاً در دوران شکست های مؤقتی خود و پیروزی های نسبی دشمن…” (منبع: حکمتیار؛ جنگ از دیدگاه قرآن/ تفسیر سوریه محمد؛ ص 196)
وی در ادامه می افزاید: “در حالی که توازن نیرو به نفع دشمن است و دشمن از برتری نظامی و سیاسی برخوردار است، اسلام به افراد مؤمن اجازه نمی دهد با دشمن صلح کنند و ننگ اعتراف به برتری دشمن را مرتکب شوند. مخصوصاً اسلام به هیچ صورتی موافق نیست که پیشنهاد صلح از طرف مسلمانان صورت گیرد… مخصوصاً در حالت ضعف نهضت[مجاهدین/مسلمانان] و برتری نظامی دشمن. هر صلح با سازش مترادف بوده اسلام عزیز از آن مانع می شود و به سختی نهی می کند.” (همان منبع: ص 198-199)
این تفسیر و تعهدی حکمتیار در پیوند به تداوم جنگ و عدم سازش با دشمن برای همسنگرانش است، حال این که این را چه زمانی بیان کرده مهم نیست، بل مهم این است که هدف اش دولت های اشغال شده ای افغانستان می باشد؛ ولی حال جناب حکمتیار با چشم پوشی از این همه قول و قراراها به اندیشه و تصوراتِ دیگری به پیش می رود. به قول شاعر:
بســـکه دیــدم سالها آسان سوگند خوردنت
نیست فرقی در میان نان و قرآن خوردنت…
گلبدین خان آفرینت خوب خـدمت می کنی…
این تنها سوگند خوری ها و نیز سازش و معامله ای جناب حکمتیار نیست که هر سنگ و چوب این خطه از آن آگاست، اما اینجا کابلیان رنجدیده را نباید از یاد برد که بیشتر از هر مردمی دیگر وحشتی جناب حکمتیار را بخاطر دارند. «سید فرید حسینی» که از گذشته ها تاکنون به عنوان گوینده و ژورنالیست ماهر در تلویزیون ملی کار می نماید، در صفحه ی فیسبوک اش وحشتی حکمتیار صاحب را این گونه بازتاب می دهد:
“یک قصه برایتان می کنم، اما گپ پیش خود ما و شما باشد. امشب گلو… ببخشید… گلبدین را به خواب دیدم. نی راستی باش که حکمتیار صاحب بگویم که حالی کسی خفه نشود، چون هستند کسانی که در خمیر موی می پالند. بهر صورت، خواب دیدم که حکمتیار صاحب با یک لنگی سیاه به رادیو تلویزیون[ملی] می آید تا بیانیه بدهد. همین که مرا می بیند می گوید که خوب شد که پیدایت کردم… همین تو بودی که در رادیو[افغانستان] می خواندی که گلبدین خان آفرین ات خوب خدمت می کنی… هرچه که قسم می خورم که به لحاظ خدا حکمتیار صاحب مه او آدم نبودم او کسی دیگری بود و نام اش قاری مبین بود، اما باور نمی کند. چاردست و چارپاه محافظین اش مرا در موتر می اندازند و انجنیر صاحب می گوید که ای آدم را مستقیم چارآسیا(چهارآسیاب) ببرید… همین بود که بیدار شدم… ولا خوب شد که خواب بود… بسیار ترسیده بودم…”
این وحشت و هراسی است که تاهنوز و باوجود این همه ساز و برگی دموکراسی در خاطر یک تن از کابلیان از خدمات جناب حکمتیار که می خواست به رضای الله(؟) جهاد کند، باقی مانده است.
جناب حکمیتار! ای کاش که واقعاً جهاد می کردی و حد اقل حال در سنگرت به قول خودت علیه اشغالگران افغانستان باقی می ماندی و این همه خیانت هایت را حد اقل من از طرف خود جنایت و خیانت حساب نمی کردم، و شاید هم برخی های دیگر چنین می کردند؛ اما حال که جهاد هم نمی کنی لطفاً در چشمان مردم خاک را پاش ندهید و اشغالگران را دوست و دولتی دست نشانده ای آنها را مشروع و اسلامی تفسیر و تعبیر نکنید.
هرچند وحشت و هراسی مردم افغانستان از جناب شما بسیار است، اما بسیاری از آنهایی که یا تو با آنها و یا آنها با تو جنگیدند تا به حال هم از ساز و برگی نظامی و مهمتر از آن، از پول و دالرهای امریکایی برخوردار هستند؛ بناً تو هرچه کینه در دل داشته باشی با آنها چیزی کرده نمی توانی، اما تو می آیی کابلیان چه کنند؟!
بنابرین نشود که با آمدنت این بار اما با بزرگ ترین کافر جهان(امریکا) سازش و معامله ای در کار باشد که جهنمی دیگری را برپا داری، زیرا همان شاعر تو را خوب می شناخت که در وصف ات سروده بود:
یکطرف دعوای کرسی و ریاسـت می کنی
یکطرف آهنـــــــــگ قتل عامِ ملت می کنی…
هرچه می خواهد دلت از بهر ملت می کنی…
گلبدین خان آفرینت خـوب خدمت می کنی…
جـــــان فشانی در ره اسلام کردی واه واه
زیر آتــــش کوچه را تا بام کردی واه واه…
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی…