خبر و دیدگاه

سایۀ سنگین فیس‌بوک بر «پیام اعتدال»

mehran_mohed
نگارنده: مهران موحد

تمهید

بهتر می‌دانم در مقدمۀ سخن از عبدالاحد هادفِ نویسنده و مترجم سخن بزنم. باید اعتراف کرد که عبدالاحد هادف، کارهای درخور ستایش متعددی چه در زمینۀ تألیف و چه در عرصۀ ترجمه انجام داده است. تأثیرگذارترین و پرمخاطب‌ترین کارهای هادف مربوط می‌شود به ترجمه‌هایی که از عربی به فارسی در زمینۀ تاریخ جهاد و به ویژه در بارۀ زندگی و شخصیت احمدشاه مسعود، قهرمان ملی کشور،  برگردان کرده است. هادف، دلبستگی عجیبی به شهید مسعود دارد و به همین جهت، کارهای ارزش‌مندی در زمینۀ معرفی شخصیت و اندیشه‌های مسعود انجام داده است. افزون برآن، ، بخش مهمی از دغدغه‌های فکری هادف را مسایل و مباحث دینی تشکیل می‌دهد و در این زمینه آدمی صاحب‌نظر است و خودش هم به خود حق داده که در بارۀ مباحث دینی به صورت فراوان قلم بزند و ترجمه کند. هادف در خانواده‌ای مجاهد و به شدت مذهبی نشو و نما یافته و از اوان کودکی، آموزش‌های دینی را با جدیت و اشتیاق فرا گرفته اگرچه پسان‌تر از ترس این‌که مبادا سرنوشتش با آخوندی گره بخورد ترجیح داده این مسیر را تا آخر نپیماید و به راه دیگری برود.

این را هم در مقدمۀ سخن بیفزایم که عبدالاحد هادف، نویسنده‌ای است که ارتجالی می‌نویسد و تلاش فراوانی برای کنار هم قرار دادن کلمات و عبارت‌ها و فقره‌ها به خرج نمی‌دهد و بیشتر از آن‌که مهارت‌های نویسندگی را به صورت اکتسابی به دست آورده باشد، به گونۀ فطری در سرشت خود داشته است. احتمالاً اگر وی زیر آوار بوروکراسی ناکارآمد دولتی گیر نمی‌ماند و سرگرم کارهای روز‌مرۀ اداری نمی‌شد، بیشتر می‌توانستیم از قلمش بهره بگیریم و بر استعدادش آفرین بگوییم. «غم نان» بسیاری از نویسندگان و پژوهش‌گران ما را اسیر خود ساخته و از ادای رسالت اصلی‌شان باز داشته است.

مطالب خواندنیِ متنوع

کتاب «پیام اعتدال»، تازه‌ترین اثر آقای هادف است که روانۀ بازار کتاب شده است. «پیام اعتدال»، کتابی‌است خواندنی که جستارهای گونه‌گونی را در برگرفته و در دو بخش فکری و سیاسی گردآوری شده است.

فشردۀ کتاب یاد‌شده در فضای مجازی فیس‌بوک شکل گرفته و مجموعه یاد‌داشت‌هایی‌است که می‌توان گفت، حاصل «تأملات فیس‌بوکی» آقای هادف است. می‌دانیم که اساس نوشته‌های فیس‌بوکی بر فشرده‌نویسی و گزیده‌گویی‌است. با این‌همه، آقای هادف، پس از گرد‌آوری یادداشت‌های فیس‌بوکی‌اش زحمت فراوانی را بر خود هموار کرده و این یادداشت‌ها را بسط و تفصیل داده که در موارد پرشماری این یاد‌داشت‌ها را تا چند برابر دراز ساخته است. هرگاه شما «پیام اعتدال» را  مطالعه کنید درخواهید یافت که نویسندۀ این جستارها توانسته تا حد زیادی از عهدۀ بیان مافی‌الضمیر خود برآید و اغلب اوقات، نوشته‌هایش در عین فشردگی، وافی به مقصود است.

در افغانستان، در موارد بسیاری، نویسندگان و مترجمان ما نمی‌توانند نثری دل‌نشین و شفاف ارائه کنند و گرفتار شلخته‌نویسی یا مغلق‌نویسی می‌شوند و همین امر، موجب گشته که مخاطبان، چندان علاقه‌ای برای خواندن آثار نویسندگان و مترجمان ما از خود نشان ندهند و از خواندن نوشته‌های آنان گریزان باشند. این در حالی‌است که نثر «پیام اعتدال»، نثری شیوا و روشن و دل‌نشین‌است و -غالباً- بسیار به زبان گفتار نزدیک است. به گمان من، شیرینی نثر کتاب باعث شده که خواندن کتاب، ملال‌آور و کسالت‌بار نباشد و مخاطبان از کتاب نفرت پیدا کنند و گریزان نشوند.

علاوه بر آن، هادف در این اثر، تلاش ورزیده تا جایی که ممکن‌است ساده بنویسد و از قلمبه سلمبه‌گویی بپرهیزد که این ویژگی، جذابیت نثرش را دوچندان ساخته است. می‌دانیم که در فضای فرهنگی- رسانه‌ای افغانستان، پرشمارند آدم‌هایی که به منظور این‌که خود را فاضل و دانا جلوه دهند و سخافت و بی‌مایگی محتوایی سخنان‌شان را پنهان نگه دارند رو می‌آورند به قلمبه سلمبه‌گویی و پیچیده‌نویسی تا شاید مخاطبان به این گمان بیفتند که نویسنده، حرف‌های مهمی می‌زند اما ما توان درک و فهم حرف‌هایش را نداریم و زبان حال این قبیل افراد به ما می‌گوید که «معنی بلند من، فهم تند می‌خواهد.»

آیا نویسنده در رساندن پیام اعتدال به خوانندگان، موفق بوده است؟

همان‌گونه که از نام کتاب پیداست و نویسنده نیز در مقدمۀ کتاب به آن اشاره کرده، نویسندۀ «پیام اعتدال» با نوشتن این مجموعه از یادداشت‌ها که آن‌ها را در این کتاب، گرد‌آوری کرده در صدد آن‌است که دیدگاه‌های اعتدال‌گرا را چه در عرصۀ دین و چه در میدان سیاست، ترویج کند و نهادینه سازد که حقیقتاً کار دشواری را بر دوش گرفته است. کشور ما کشور افراط‌ها و تفریط‌هاست و اعتدالیون تا هنوز نتوانسته‌اند صدای خود را به گوش تودۀ مردم برسانند. بیشترینۀ مردم ما مردمانی هیجان‌زده و احساساتی هستند و طبعاً در هنگامۀ هیجان و احساسات، اعتدال و میانه‌روی، خریداری ندارد. به ضرس قاطع می‌توان گفت که در جامعۀ ما اندک‌شمارند آن‌هایی که بدون کج شدن به راست و چپ، در خط اعتدال و میانه‌روی راه بروند و بدون انحراف به این‌سو یا آن‌سو، راه‌شان را تا آخر خط سیر کنند. مثلاً در عرصۀ دین‌داری و دین‌شناسی، اعتدال‌گرایان، در میان دو سنگ آسیابِ افراط و تفریط آرد شده اند. از یک طرف، مدافعان قرائت سنتی از اسلام قرار دارند- که بخش بزرگی از علمای مذهبی ما را همین‌ها تشکیل می‌دهند- و همیشه کوشیده اند اسلام را دینی عقب‌گرا و مرتجع و دشمن ابداع و خلاقیّت و مسایل جدید نشان دهند. از سوی دیگر، عده‌ای از روشن‌فکران سکولار قرار دارند که با کلیّت اسلام، سر ستیز و دشمنی دارند و برای‌شان خیلی دشوار است بپذیرند که ممکن‌است برداشتی از اسلام ارائه کرد که با زندگی مدرن در تضاد نباشد و دستاوردهای نوین بشری را نادیده نگیرد. جالب این‌جاست که هر دو گروهِ افراطی و تفریطی، در این‌که می‌کوشند اسلام را آیینی متعلق به جهان کهن نشان دهند که هیچ سخنی برای گفتن برای جهان معاصر ندارد، با هم تلاقی می‌کنند و هر دوی این دو گروه، با اصحاب خط اعتدال در دین‌ورزی، دشمنی و مخالفت می‌ورزند. دشواری کار اصحاب اعتدال- اعم از اعتدال در اندیشه یا اعتدال در سیاست‌ورزی- از همین جا ناشی می‌شود که خلاف جریان آب حرکت می‌کنند.

می‌توان کمی با احتیاط ادعا کرد که آقای هادف تا حدی توانسته بر خط اعتدال و میانه‌روی در هنگام نوشتن این گفتارها سیر کند و از افراط و تفریط پرهیز کند. اگرچه این را هم می‌دانیم که افراط و تفریط، امرهایی نسبی‌اند و چه بسا رفتار یا گفتاری که از نظر آدمی، افراطی باشد از نظر آدم دیگری عین اعتدال و میانه‌روی تلقی شود. اگر قرار باشد معیارهای خوانندگان را برای سنجش اعتدال در نظر بگیریم باید بگوییم که بسیاری از خوانندگان «پیام اعتدال» به این باورند که آقای هادف در نوشته‌هایش که در این کتاب گرد آمده مرزهای اعتدال را درنوردیده و به جانب تفریط فروغلتیده است.

سخنان بکر و بدیع

یکی از جذابیت‌ها و زیبایی‌های«پیام اعتدال» برای مخاطبان معمولی این‌است که رگه‌هایی از نواندیشی  در آن جسته گریخته دیده می‌شود که امری‌است میمون و مبارک. برای نمونه، نوشته‌های هادف در بارۀ موضوعاتی همچون درک‌های متفاوت از خدا و مهدویت و اسلام و سکولاریسم و عقاید سلفی‌ها و مراسم عزاداری شیعیان، برای خوانندگان، طبعاً جالب توجه و خواندنی‌است. البته این را هم ناگفته نباید گذاشت که شجاعت اخلاقی آقای هادف برای بیان مافی‌الضمیرش درخور ستایش‌است. بسیاری از فرهیختگان و نویسندگان را می‌شناسم که هیچ‌گاه به خود جرأت این را نمی‌دهند که خلاف‌آمد عادت، اظهار نظری بکنند و به شدت در اسارت خود‌سانسوری گیر مانده‌اند. در جامعۀ ما سخن خلاف‌آمدِ عادت زدن در مورد مسایل و موضوعات دینی، هزینه‌زا ست و ممکن‌است گوینده یا نویسنده را دچار گرفتاری‌ها و مصیبت‌های خطرناکی بسازد. از این‌رو، کم‌تر کسی در این آب و خاک یارای آن را دارد که بدون خود‌سانسوری، در گسترۀ دین و اندیشه حرف بزند و اظهار لحیه کند و خودی نشان بدهد.

پاره‌ای از نارسایی‌های صوری و محتوایی «پیام اعتدال»

در کشور ما از مقام‌های بلند‌رتبۀ دولتی گرفته تا تودۀ مردم، برای بیان دیدگاه‌ها و نظرات‌شان از فیس‌بوک استفاده می‌کنند و می‌کوشند از راه فیس‌بوک، با مخاطبان، ارتباط برقرار کنند. آقای هادف هم همانند بسیاری دیگر از هم‌وطنان ما فیس‌بوک را خیلی جدی گرفته و نوشته‌های مهم خود را از طریق فیس‌بوک در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است. خاستگاه نخستین جستارهای گرد‌آمده در «پیام اعتدال»، نیز شبکۀ اجتماعی فیس‌بوک است. نوشتن در فیس‌بوک، در پهلوی این‌که ممکن‌است مزیت‌هایی داشته باشد، معایبی نیز دارد. از جمله معایب نوشتن در فیس‌بوک این‌است که آدم را گرفتار شتاب‌زدگی و استعجال می‌کند و حتا اگر نویسندۀ چرب‌دستی هم در فیس‌بوک بنویسد گاهی ممکن‌است سخنانی از روی احساسات یا بدون کندوکاو جوانب مختلف قضیۀ مورد بحث بر قلم بیاورد. فیس‌بوک‌زدگی هادف، در جاهایی باعث شده که تحلیل‌هایش- چه در زمینۀ سیاست و چه در گسترۀ دین و اندیشه- چندان علمی و سنجیده به نظر نرسد.

علاوه بر آن، تا جایی که من می‌دانم نویسندۀ «پیام اعتدال» در وضعیتی این جستارها را به رشتۀ تحریر در آورده که به دلیل گرفتاری‌های اداری و مشغله‌های حکومتی، فرصت چندانی برای نگارش در اختیار نداشته است. تنگ بودن زمان برای نوشتن باعث شده که ما گاهی با نثری معیوب مواجه باشیم و استواری و صلابت پاره‌ای از نوشته‌ها لطمۀ جدی ببیند.

از آن‌جایی که یاد‌داشت‌های گردآوری‌شده در «پیام اعتدال» در درازای چند سال شکل گرفته، از خلال خواندن این یادداشت‌ها در کتاب می‌توان در جاهایی به تحول فکری نویسنده پی برد و حتا در جاهایی می‌توان نویسنده را به تناقض‌گویی متهم کرد.

از نظر صوری، «پیام اعتدال» از نفاست و مرغوبیت چاپ برخوردار است که بی‌گمان به پرخواننده شدنِ کتاب، کمک شایانی می‌کند. با این‌همه، اشتباهی که هادف مرتکب شده این‌است که کتابش را به دست ویراستاری نسپرده تا آن را با دقت و تأنی زیر ذره‌بین ویراستاری بگذارد و تنقیح کند. از همین‌رو، در جاهایی، غلط‌های املایی و ندرتاً اشتباهات انشایی در کتاب به چشم می‌خورد. نویسندگان و پژوهش‌گران ما تا هنوزاهنوز به سپردن کتاب به ویراستار اعتقادی ندارند و شاید این کار را کسر شأن خویش می‌پندارند. البته این را بیفزایم که نثر هادف، بسیار پخته و سُخته‌است و به ویراستاری زبانی، اگرچه نیاز دارد اما نیاز فراوان ندارد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا