فرخنده نامی که جاودانه شد
تقدیر و بازی تلخ روزگار چنان رفته بود که « فرخنده » دوشیزه جوان و محجوب در آستانه ی سال نو ۱۳۷۴ هجری شمسی، آماج حمله وحشیانه ی عده ای بی خبر و بی خرد قراربگیرد و غنچه های نورس و آرزو های نیک و انسانی او پیش از شگفتن پرپر شوند.
رویداد هولناک و دردآور قتل زجرکُش و به آتش کشیدن فرخنده در قلب شهر کابل، مرکز سیاسی ـ فرهنگی کشور، زخمی ناسوری بود بر پیکر دردمند مردم ما که سالهاست روح و روان شان را جنگ و مصائب آن خسته و درمانده کرده است. هیچ روزی به شب وصل نمی شود مگر با اخبار تکاندهنده ی جنگ، انفجار، انتحار و هزاران مصیبت دیگر که کمر مردم را تا مرز های احتیاجی و دست بینی به دیگران خم کرده است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ » ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم. پیام اصلی این آیه شریف حفظ احترام و حرمت گذاشتن به کرامت و شخصیت انسان در روابطش با دیگران است.
اما، تحریف آموزه های دینی و تفسیر نادرست از آنها توسط کسانی که خود از درک ابعاد وسیع این آموزه ها بهره کافی نبرده اند، مشکلات فراوانی را در جامعه ما ببار آورده است که رویداد ۲۸ حوت، مثال وحشتناک آن بود که در تاریخ کشور سابقه نداشته است.
تحریک و برانگیختن مردم به وسیله یی یک ملای بی سواد و تعویذ نویس با وارد کردن اتهام سوزاندن قرآن توسط فرخنده، اولین جرقه های این جنایت را روشن کرد؛ اتهامی که کاملاٌ بی اساس بود و بعد از طرف نهاد های تحقیقی رد شد.
با تأسف کسانی که دست به این عمل شنیع زدند، اکثراً جوانان بودند که در عدم شناخت از دین و نادیده گرفتن قوانین کشور به قانون جنگل عمل کردند. این بی خبران که ظاهراً به دفاع از دین برخاستند، با کشتن انسانی پاک و بیگناهی به دین توهین نمودند و انسانیت را لکه دار کردند. عده ای دیگر در این آشفته بازار برای خوشنام کردن خود از این عمل غیر شرعی و غیر انسانی دفاع کردند و آن را در لفافه ی مذهب پیچاندند؛ اما واکنش مردم در برابر این جنایت بزرگ چنان گسترده بود که دولت افغانستان را مجبور به برکنار کردن معین وزارت اطلاعات و فرهنگ از سمتش کرد. سمین حسن زاده معین وزارت اطلاعات و فرهنگ از جمله کسانی بود که با اظهارات عجولانه و غیر مسئولانۀ خود این جنایت تاریخی را توجیه کرده بود.
قتل و به آتش کشیدن فرخنده که در مغایرت با آموزه های دینی و انسانی صورت گرفت، حالا پرسش های زیادی را در ذهن مردم ما شناور کرده است که پاسخ آن نیاز به واکاوی، تحلیل و تبیین همه جانبه از مفاهیم و ارزش های دینی، جامعه شناختی و روان شناختی را در جامعه ما می طلبد.
آسیب شناسی ابعاد عمیق این جنایت تاریخی و هولناک و روشن کردن زوایایی مبهم و پیچیده آن، می تواند نهاد های فرهنگی، اجتماعی و امنیتی کشور را در تغییر و بهبود آن یاری رساند. نیاز به بازبینی و اصلاح روشهای آموزشی مدارس دینی، نهاد های آموزشی و تحصیلی کشور از جمله مسائل مبرم و اساسی اند که باید مطابق با معیار های جدید امروزی تنظیم شوند.
خداوند در قرآن کریم به صراحت می گوید که قتل یک نفر برابر است به قتل همه مردم! پس چگونه و به کدام استدلال عده ای دستور به قتل یک انسان بیگناه می دهند؟ در حالی که مکافات و مجازات در فقه اسلامی و قوانین نافذه کشور از قبل پیش بینی شده است. این که هر کسی بدون دادگاه و دادرس در هرجایی خود قانون و مجری آن شود و محکمه صحرایی تشکیل دهد، همان فرهنگی است که طالبان و داعش با سربریدن و تیرباران کردن آن را بارها به نمایش گذاشته اند.
بی مسئولیتی و ناتوانی نهاد های امنیتی به ویژه پلیس کشور در مهار این غایله نشان داد که هنوز هم این نهاد مهم توانایی های لازم و مسلکی را در حفظ امنیت جان و مال شهروندان کشور ندارد. در جهان مدرن امروزی بهترین افرادی که از سلامت روحی و جسمی و تحصیلات خوب برخوردار باشند، جذب نهاد این نهاد می شوند.
اما، در کشور ما با حفظ احترام به افراد شایسته و دلسوز پلیس که در دفاع از نوامیس کشور قربانی فراوان داده اند، افرادی نیز در این نهاد وجود دارند که دارای سوابق جرمی هستند و شایستگی های لازم برای پیشبرد وظیفه در این نهاد مهم کشور را ندارند.
با این همه، قتل فرخنده و سوزاندن وی که متأسفانه انحطاط و سقوط فرهنگی ما را به نمایش گذاشت، ناقوس های ” بیداری” را نیز در کشور بصدا در آورده است. بیدار شدن از هیولای جهالت و خرافاتی که بنام دین رایج شده تا دین و دنیای ما را بد نام نماید.
اکنون فرخنده نامی ست که جاودانه شده و مرد و زن، پیر و جوان کشور ما را پیوند مقاومت و ایستادگی در برابر ناهنجاری ها و کژاندیشی ها داده است؛ شایسته ی این نام بزرگ است که ما هم از رواق کلبه ی تاریک و ویرانه ی خود که خشنونت و مصیبت بسیار دیده است، فانوس بازنگری وبازاندیشی در برابر جهالت و تعصب را بیاوزیم و در روشنایی آن کرامت و بزرگی انسان و انسانیت را به نظاره بنشینیم!