پیام برادر حکمتیار به مردم مؤمن پنجشیر و هزاره
مقدمه: با ایجاد “اتحاد انتخاباتی افغانستان” حکمتیار صاحب از وارخطایی پیامهای سه سال پیش خود “به مردم مؤمن پنجشير” و “برادران عزیز هزاره” را دوباره به نشر سپرده است و فکر کرده کسی متوجه نمیشود! من هم مقاله ی زیر را که همان روزها در جوابش نوشته بودم٬ دوباره به نشر میسپارم تا حساب و کتاب مان برابر شود. ناگفته نماند که پیامهای حکمتیار صاحب که در رخنامه اش هم به نشر رسیده اند غیر از صدها نفرین چیزی دیگری نصیبش نکرده اند.
وقتی بوتهای دامادهای حکمتیار صاحب پشت دروازه های آمریکاییان کهنه شد و پیامهای شفری و پیا پی او نیز بجایی نرسیدند، درین آواخر این “قائد جهاد” با چرندیاتی بنام پیامهایی به “مجاهدین مؤمن پنجشیر” و “برادران عزیز هزاره” از آنها میخواهد که دشمنی های قومی را که به گفتۀ او از تهران، فرانسه و مسکو سرچشمه میگرفته اند کنار گذاشته و “دست برادرى بهم بدهيم، جنگ ميان اقوام برادر و همكيش را براى هميش خاموش كنيم و نيروهاى خويش را عليه… اشغالگران صليبى سوق دهيم.”
هزار مردم کژدمفسای دیدستی …. کنون بیا تو کژدم مردمفسای ببین (امیرمعزی)
حکمتیار که بعد از شکست نیروهایش در سال ۱۹۹۲در شهر کابل، بخاطر لشکر کشی به “لوی پکتیا” سفر کرده بود فراموش کرده که در گردهمایی قبایلی آنجا چنین فریاد میزد: “او مردم دلیر لوی پکتیا! دیگر با چپلی و لنگوته به کابل رفته نمیتوانید! برخیزید و بطرف کابل مارش کنید و وظیفۀ تاریخی تانرا انجام دهید”. حکمتیار صاحب که با شعار “وظیفۀ تاریخی” فرمان چپاول کابل و شمالی نادر غدار را تکرار میکرد، دو باره به چهاراسیاب برگشت و برای سه سال تمام کابل مظلوم را بجرم غیر پشتون بودن با باران راکت به خاک و خون کشید. حال ناجی ملت شده و گناه عملکرد های ظالمانه و نفاق افگنانۀ حزب و بادران پاکستانی اش را به گردن دیگران میندازد – آنهم در پیامهای به اصطلاح صلحجویانه!
جالب اینکه این هزیان نامه ها خیلی جسته و گریخته، بیسویه و بدون تسلسل نوشته شده و نیز چند پاراگراف یکسان را به هردو پیام کاپی نموده ولی فراموش کرده که بعضی از کلمات آنها را تغیر بدهد. این عزا نامه ها نیز چنان با کلمات چون “حرام خور” و “باب دندان” و “کورمغز” وغیره مزین شده اند که سلامت روانی و فکری این پیامبر بی امت را جدأ زیر سوال میبرند.
گذشته ازینها، در حالیکه پیام کودکانه اش به “مردم مؤمن پنجشیر” همه در محکوم نمودن مسعود بزرگ که خواب را بر باداران پاکستانی اش حرام کرده بود میباشد، پیام خنده آور او به “عزیزان هزاره” تقریبأ همه در تقبیح مذهب شیعه بوده و با آوردن چند آیت و حدیث گویی این مهدی آخرزمان خواسته ایشانرا به مزهب تسنن دعوت کند!
در یکجا از پنجشیر بنام “پنجشیر سربلند” یاد مکنند، در جای دیگر ” لانۀ کی جی بی” و در جای دیگر “زندان سی آی ای” و “پناهگاه شعلۀ جاوید” و در جایی هم “سنگر مستحکم حزب اسلامی!”. حکمتیار صاحب که خانۀ همایون جریر (داماد پنجشیری اش) را در پشاور با “سنگر مستحکم حزب اسلامی در پنجشیر” به اشتباه گرفته است، بعد از جفنگ گویی طولانی در مورد مسعود سردار خراسان از مردم “سربلند” این دره میخواد که گذشته ها را فراموش کرده و همآخور او شوند – گویی این سربلندی را او برای شان کمایی کرده باشد.
حکمتیار صاحب که به جز از دو پسرش کسی دیگری در اطرافش باقی نمانده است، معلوم میشود که “روز خوش اش دلدردی است” و چنان از انزوای روانی رنج میبرد که گویی حالا دیوانه خانۀ علی آباد نزدش پارک دیزنیلند معلوم میشود. در حالیکه تقریبأ همۀ حزبش به دولت پیوسته اند، او روز های تنهایی عید و برات را به نوشتن چرت و پرت و شکایت نامه های ضد و نقیض به داخلی ها و خارجی ها سپری میکند.
پیام “دلسوزانۀ” این فرشتۀ صلح به “مردم عزیز هزاره” خیلی عجیب تر از پیام بالا است.
پیام سیاسی حکمتیار صاحب برای “عزت و سربلندی” مردم هزاره در محکوم کردن همۀ رهبرانشان چنین خلاصه میشود: “اينها كسانى اند كه زمانى شما را به جنگ پشتون ها، گاهى به جنگ تاجیكها و پنجشيريها، گاهى به تسليم شدن به روسها وكمونيستها و زمانى به سازش با انگليسها وامريكايى ها سوق دادند.”
ولی با تعجب که لبۀ تیز و بخش عمدۀ پیام وی متوجهه مذهب شیعه است که گویی هزاره ها تازه میخواهند مسلمان شوند و او آنها را به مذهب تسنن دعوت میکند. با اشاره به اماکن مقدسۀ شیعیان در کربلا، نجف و مشهد و احتمالأ به مجسمۀ شهید مزاری در بامیان و تکفیر زیارت آن اماکن، چنین به هزیان گویی ادامه میدهد: “آنانكه بر قبور شخصيتهاى مذهبى قصر ها و گنبدهاى زركوب ساخته اند… حرفهاى شان صد در صد مخالف قرآن وارشادات پيامبر عليه السلام و ائمه عالى قدر اسلام است، اين همان شركى است كه قرآن به شدت آن را رد مى كند وعامل سقوط در جهنم مى خواند.”
با این فتوا هم اکتفا نکرده بلکه دادن خمس، که جز مذهب شیعه است، و نیز ملاحظات شیعیان “حرام خور” را در مورد صحابه چنین تقبیح میکند: “ما و پدران و اجداد ما در ايمان خود مرهون قربانيهاى آنان هستيم. آنان بودند كه وجب وجب راه طولانى مدينه الى افغانستان به خون شان سرخ شد، براى آنكه قرآن و پيامش را تا ما رساندند. چگونه مى پذيريد كه آخوندهاى فريبكار، استفاده جو و دين فروش بيش از صحابه دين وحقيقت آن را مى شناسند در حالى كه آنان همه چيز شانرا در راه دفاع ازاسلام قربانى كردند؟”
در پیام عید قربان نیز از شیعیان بنام “روافض” که وهابیها به دین برگشته ها و شیعیان خطاب میکنند، یاد کرده و آنها را غیر مستقیم در قطار یهود و نصارا قرار داده بود. با این موضیگیریهای شدیدأ ضد شیعی و مالیخولیایی معلوم نیست که بلاخره این آدم روانی چه میخواهد؟ حال که از هر دری نامید شده است شاید فکر میکند که با این موضیعگیریها ممکن استفادۀ برای سعودی ها یا احتمالأ امریکایی ها داشته باشد.
چند ماه قبل وقتی گزارش مذاکرات پسر و داماد وی با دولت در کشور کوچک مالدیو شایع شد، این فاحشۀ سیاسی آنرا شدیدأ رد نموده اعلام نمود که “حکمتیار با آن نام و نشان پسری ندارد!”
چند سال قبل وقتی آوازۀ مزاکرۀ وی با دولت افشا شد، ملا داداله فرمانده طالبان از آن استقبال نموده گفت: “خوب است. چون به هر طرفیکه او بپیوند آنطرف زودتر سقوط میکند.” احتمالأ همۀ بازیگران سیاسی بهمین نتیجه رسیده اند!
“تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل”