راز موفقیت ملتها در روند تغییر
الله متعال انسانها را با گرایشات انگیزه گرائی آفریده است تا بوسیلۀ آن در پرتو الهامات الهی و دستور العمل دینی جهت تحقق اهداف علیای زندگانی زیر فشار خستگی و سکتگی قرار نگیرند و با تعهد و ایثار گری از سعی و تلاش صادقانه خود جهت نیل به همان انگیزه های هدفمند نکاهد. سنت الهی نیز همین منهج نهفته شده در عمق وجود بشریت را در فرستادن أنبیآء – علیهم السلام – و تبلیغ دین الهی دنبال نموده است. اگر بطور مثال جهش دعوت اسلامی را مورد ارزیابی قرار دهیم دقیقا با در نظر داشت مشخصه های فوق ملتها و اقوام را تحت پوشش خود قرار داده پرچم عدالت خواهی را در تمام کرۀ زمین به اهتزار در آورده است. نخست انگیزۀ دخول بهشت و زندگانی ابدی را در وجود بشر زنده ساخت تا بخاطر رضای پروردگار عالمیان که یگانه هدف استراتیژیک اسلامی میباشد گامهای مثبت بردارد. ازینکه یک انسان مسلمان در جد و جهد خویش تا چه حد صادق و امین است، اسلام با میزان تعهد و ایثار گری تمام اعمال و زحماتش را وزن نموده هشدار میدهد تا هنگام مبارزه و مجاهدت هدف شکار وسوسه های شیطانی قرار نگیرد.
هرگاه تاریخ بشریت را مورد تعمق و تأمل خویش قرار دهیم، بسا راز های برجسته و نهانی در آن نهفته است که انسانان هدفمند را به قله های روشنفکری و حکمیت رهسپار میسازد. روشنفکری که برخاسته از الهامات الهی میباشد. حکمیت که از نور علم الهی سرچشمه میگیرد. این دو مشخصه انسان را به قله های ملکوتی عروج میدهد تا از توانائیها نیرومند که در عمق وجودش نهفته است آگاه سازد. آنگاه انسان به خود آمده رسالت عظیم که بر ذمه اش گذاشته شده است جهت ادای مسؤولیت آن به پا می استد. رسالتش جز تحکیم عدالت چیزی دیگری نیست. رسالتش جز برچیدن ظلم و استبداد چیز دیگری نیست. رسالتش جز تأمین امنیت همگانی چیزی دیگری نیست. رسالتش جز معرفت، عبودیت و خدمت چیز دیگری نیست. سر چشمۀ اینهمه جوش و خروش مسؤولیت پذیری جز الهامات الهی توأم با دستور العمل دینی چیز دیگری نیست.
بهترین دستور العمل دینی همانا اسلام است که با مبادئ اصیل معنویتش توانسته بشریت را از تاریکی ها جهل و نادانی، ظلم و بیدادگری، وحشت و خونریزی به سرحد علم و روشنفکری، عدالت و همبستگی، اخوت و همزیستی سوق دهد. فلسفۀ اسلامی تحول و تغیر پروری مثبت را نه تنها به صورت انفرادی بلکه به شکل اجتماعی نیز قدر دانی نموده پیروانش را به آن ترغیب مینماید. الله جلت عظمته در قرآن کریم چنین میفرماید: “بتحقیق الله متعال در چگونگی وضعیت یک قوم تغیری نمی آورد تا اینکه آنها خود در تغیر سرنوشت شان اقدام نورزند”. البته باید دانست که همچو یک تغیر مثبت در چگونگی وضعیت انسانها قابل تصور نخواهد بود مگر اینکه از مبادئ الهی الهام گرفته باشد. بطور مثال، ببنید که اسلام در یک مدت کوتاهی توانست بسیاری از کرۀ خاکی را زیر تحول و تغیر جهانبینی خود قرار داد. پس، راز در چیست و چگونه پیروانش قادر به آن شدند تا سیادت جهان را در دست گرفته عدالت اجتماعی و احکام الهی را در سرزمین بشریت طور شایسته آن تطبیق نمایند.
بدون شک، راز موفقیت آنها را انگیزۀ ایدیولوژیکی اسلامی با صبغۀ معنویت الهی، تزریق هدفمندی، ایجاد فضای تعهد و ایثار گری و پیاده نمودن آنهمه در عملکرد و کارنامه های زندگانی شان تشکیل داده بود. مشخصه های فوق خیلی ساده به نظر میرسد اما در عمل بسا دشوارتر از آنست که انسانهای عادی از آن الهام گرفته روند تغیر امید و پیروزی را در دیگران حیات بخشد. همان مشخصه های فوق بود که از اعراب بادیه نشین شخصیتهای تاریخی و فرمانروایان جهانی ساخت. همان رازهای ملکوتی بود که اسلام را از جزیرة العرب به انحآء عالم سوق داد و جهانیان را تحت پوشش جهانبینی خویش قرار داد. این همان انگیزه های معنویت در ایدیولوژی اسلامی بود که با وجود دسائیس کمر شکن دشمنان داخلی و خارجی حیات ابدی را نصیب خود گردانده است و با مرور یکهزار و چهار صد سال نور درخشان آن تابناکتر شده میرود که جان و دل سر سخت ترین دشمنان را فریفته خود ساخته سر انجام مجبور میشوند تا دست از دشمنی با این آئین الهی بردارند و یا جهانبینی اش را پذیرفته زیر سایۀ عدالت اجتماعی آن نفس راحت بکشند.
ازینجهت تغیر و تحول آنگاه سرنوشت ساز خواهد بود اگر زیر بناهای قصر دلخراش و شکوهمند آن بر انگیزۀ های معنویت بنیانگذاری شده باشد، دیوار های فولادین آن بر اهدف علیای جاویدانگی اعمار گردیده باشد، سقف های سر به فلک آن با تعهد و ایثار گری بنا شده باشد و شکل ظاهری و باطنی آن با کارنامۀ های صادقانه افراد که در آن زیست مینمایند آراسته شده باشد. آنگاه همچو یک تغیر میتواند عدالت اجتماعی را تحکیم بخشد، استبداد اجتماعی را برچیند، امنیت همگانی را تأمین نماید، معرفت را زیر چتر عبودیت و بندگی ترویج بخشیده خدمتگذاری خلق خدا را کند.
البته همچو یک تغیر در عرصه های سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم افغانستان اشد ضرورت است تا از یکطرف اعتماد و اعتقاد ملت بر زعامت و حکومتداری برجسته گردد و از طرف دیگر مردم به حقوق مسلم شان زیر چتر تحکیم عدالت دسترسی داشته باشند. تغیر که امید این ملت رنجدیده را به یک فردای بهتر بافزاید. تغیر که آرمانهای شهدا و قهرمانان این سرزمین را پاسداری نماید. تغیر که ارزشهای میهنی را مقدس شمرده بر اساس منافع ملی حکومتداری کند. تغیر که ریشه های ظلم و فساد را قطع نموده با عاملین آن طبق قانون رفتار کند. تغیر که در پرتو آئین دپلوماسی نه مصلحت پذیری و معامله گری با همسایه گان و جهانیان ارتباطات استراتیژیک قائم نماید. تغیر که در مقابل دشمنان و بیگانه پرستان باجدیت تمام عیار برخورد نموده دست هر نوع استبداد و استثمار را قطع نماید. تغیر که به درد و رنج فرد فرد این ملت رسیدگی نموده در راستای معضله های انفرادی و اجتماعی، قومی و سمتی طور لازم مساعی بخرچ دهد و نباید از چنین فرصتها برای منافع شخصی و گروهی بهره برداری نموده این ملت را در آتش نفاق و شقاق بسوزاند.
بدون شک، ملت این سرزمین راد مردانگی در انتظار همچو یک تغیر پر امید چشم به راه اند تا از بحرانهای سیاسی و کشمکشهای گروهی بیرون آمده یک آینده درخشان را برای نسل بعدی خویش به ارمغان آورند. سپس چه باید کرد تا ملت بر نخبگان سیاست اعتماد نماید؟ چه باید کرد تا ملت مظلوم و رنجدیده را سوی شاهرای پیشرفت و ترقی سوق داد؟ چگونه باید این ملت غیور و با شهامت را قیادت نمود تا دست آله دشمنگرائی و بیگانه پروری قرار نگیرد؟ چگونه باید این ملت را علیه پلانهای شوم اجنبیان قرار داده استقلالیت و آزادگی و تمامیت ارضی را یگانه شاهراه جان نثاری گرداند؟
تغییر و تحول آنگاه میتواند مثمر واقع شود که به همچو سؤالات پاسخ قانع کننده ارائه نماید تا ملت مجاهد پرور این سرزمین شیر مردانگی همچو تغیر را گام به گام همراهی نموده بخاطر یک فردای شکوهمند عرق ریزد. روند یک تغیر مثبت وقت میتواند امیدوارتر باشد که افراد آن با انگیزه های معنویت آراسته باشد. روند یک تحول اجتماعی وقت میتواند متضمن یک آینده درخشانتر باشد که قله های سر به فلک آن با اهداف عالی ملیگرائی سرسبز شده باشد. روند تغیر در آنصورت قابل تصور است که افراد وابسته به آن از ویژگیهای تعهد و ایثار گری برخور دار باشند. همچنان افراد متعهد و ایثارگر جهت تحقق همان اهداف علیای روند تغیر در پرتو انگیزه های معنویت صادقانه و اخلاصمندانه عمل نمایند. آنگاه اینگونه روند تغیر به موفقیت ابدی دست یافته ملتها را به آرمانها و آرزوهای شان امیدوارتر میسازد و یک آینده سعادتمند را برای نسلهای بعدی خویش به ارث میگذارد. اینگونه تحول سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما دام العمر شکست ناپذیر خواهد بود.