حقوق سیاسی و مدنی زن
این دو موضوع چیزی نیست که دفعتاً در قرن بیستم ویا بیست و یکم در جامعه برای معلوم نمودن حقوق زن طرح شده باشد بلکه مانند سایر پیشرفت های مدنی به صد ها بلکه هزاران سال قبل در تاریخ بشر جای پای دارد و به وضاحت میتوان گفت که این حالات حقوقی از ابتدای طلوع زندگی خانوادگی بشکلی وجود داشته و جزء از رسوم اجتماعی خانواده بشریت را تشکیل داده است که به اخلاق و رسوم اجتماعی بر میگردد که بحثی است فراخ و طویل که این پیشرفت ها کماکان تحوّل و انتقلاب کلی را در وضع خانواده ها بار آورده است که این حالت نیز به پژوهش های تاریخی گسترده که بسیر تکاملی حیات نیاز و پیوستگی دارد.
اولین مرحله بر قدسیت و بر تری بخشیدن کانون خانواده در قرآن کریم بدون برتری و تفوق میان زن و مرد اینطور بیان شده است: «زن را چون جامه ی مرد ومرد را چون جامه ی زن می شمارد» [1] و همچنان در سوره نساأ ایه نزده اینطور آمده است :«یعنی با زنان به نیکی رفتار کنید.»
باید توجه داشت که در مسیر تاریخ عوامل گوناگونی در تکوین اخلاقیات و نفسانیات افراد بشر اعم از زن و مرد از جمله دوران تاریخی ، محیط اجتماعی، تاثیر فراوانی در پیدایش اخلاقیات مردم دارد.
از جمله نظریات اجتماعی و تعالیم سیاسی ابن مقفع دانشمند معروف خراسانی که سیزده قرن پیش اظهار شده است ، و تعالیم اخلاقی سعدی که در حدود هفت قرن پیش در آثار منظوم و منثور خود یک سلسله تعالیمی را باز گو کرده وبعضی از آنها را برای ارتقاء دانش بشری و سیر تمدنی شان التزامی دانسته اند که با محیط های تاریخی و اجتماعی آن دورانها مطابقت دارد.
منتسکیو کتابی بنام« روح القوانین» در فلسفه سیاسی در نیمه قرن هجدهم در 1847م که در ژنو بنشر رسیده است که این کتاب کاملاً با مقتضیات محیط اجتماعی آنروز اروپا مطابقت داشته است که میشود خشت بنایی از حقوق سیاسی بشر و در واحد کوچکتر زن و مرد محسوب گردد. نا گفته نماند این کتاب در زمانی در اروپا بعد از نشر در مدت دوسال بیست و دوبار به نشر رسید که مندرجات کتاب با مقتضیات محیط سیاسی مدنی آنروز اروپا که مردم در دایره ظلم و استبداد پادشاهان مستبد رنج می برد که در آن کتاب روابط سیاسی و رژیم ها وانواع حکومت هایی که در تاریخ بشر پدید آمده است، مورد بحث قرار داده است.
باید گفت تصور مردمان عامه این است که همه را مانند خود تصور نمایند ، اما قضیه بر عکس آن است ، یعنی عوامل گوناگونِ تاریخی ، جغرافیایی ، بیولوژیکی و جزء اینها هر فرد انسان را واجد مختصات اخلاقی معینی به بار می آورد ؛ بنااً خصوصیات اخلاقی و روحی مردم نیز بر حسب محیطی که در آن زندگی میکنند مختلف و با یکدیگر یکسان و هم آهنگ نیست. ولی منکر آن نیز شده نمیتوانیم که خطوط فکری انسانها در وجوه روحی و نفسی اشتراکاتی دارد ، چنانچه همه ی انسانها طالب همکاری اجتماعی ، زیبایی و اعتدال هستند ، همه در آرزوی سعادت و نیکبختی بسر می برند و همین خصوصیات است که انسانها را از یکدیگر متمایز میسازد . چیزی که بسیار قابل اهمیت است این نکته است که این مسایل بطور خود بخودی بوجود نیامده اند بلکه مساعی ادیان و افکار دانشمندان و جامعه شناسان در ادوار مختله باعث این دگر گونی های اخلاقی در نوع بشر شده است ؛ ویل دورانت مورخ و فیلسوف امریکایی اذعان میدارد که” «نفع پرستی و خیانت بیرحمی و غصب حق دیگران در طول دوران نسلهای متوالی ، برای حیوان و انسان همچون امور نافعی بوده اند و با تمام قوانین و اصول تربیت و اخلاق و دین ، هنوز ریشه کن کردن آنها امکان ندارد .جنگ بخاطر دست یافتن به غذا و زمین ، همیشه زمین را آغشته بخون داشته است و پیوسته چون زمینه تاریکی از پشت فروغ لرزان و نا پایدار مدنیت مشاهده میشود. یکی از کار های اساسی تمدن آن بوده است که در انسان بجای پر خوری ، صرفه جویی ، و بجای تعدی استدلال و بجای کشتن مراجعه به محکمه و بجای خود کشی فلسفه (حیات) را جانشین کرده است آنروز که شخص قوی حاضر شد که ضعیف را بمیانجگری قانون بخورد پیشرفت عظیمی در مدنیت حاصل شده بود.»[2]
بعقیده مرتضی راوندی مورخ شهیر ایرانی که مسایل اجتماعی را در تاریخ مورد پژوهش قرار داده است : « اخلاق و عادات و رسوم جوامع بشری مانند دیگر پدیده های آن با شرایط و اوضاع اقتصادی در ادوار مختلف تاریخی تغیر کرده است یعنی با دگر گون شدن زیر بنای جامعه و استقرار طرز تولید جدید ، رو بنای آن یعنی روابط تولیدی اخلاق و عادات و قوانین و نظامات مدنی و اجتماعی نیز دستخوش تغیر و تحول میشود و این بر خلاف عقیده محققان و جامعه شناسان قدیم که اخلاق و رسوم اجتماعی را یک پدیدۀ مطلق ، ابدی و تغیر ناپذیر ، و کاملاً مستقل از شرایط مادی زندگی بشر میدانستند ، دانشمندان و محققان جدید عقیده دارند که با تکامل تاریخی اجتماع بشری ، تئوریهای اخلاقی و عادات و رسوم نیز دگر گون می شود –در دوران بردگی اخلاق و قواعد اخلاقی عصر بردگی حکومت میکرد و ارستو بزرگترین متفکر دنیای قدیم ، چون وابسته به طبقه فرمانروا بود ، نظام بردگی و راه ورسم ظالمانه آنرا طبیعی و عادی می شمرد.»[3]
پیشمنظر سیر تحول حقوقی بشر مبحث فراخی است که تعقیب و پرداختن به آن در این تنگنا نمی گنجد پس مجبوراً به مبحث حقوق سیاسی و مدرن زن که کمی هم در با لا از آن یاد کردیم و سیر تاریخی آن را بیان نمودیم می پردازیم:
تاریخچه زناشوئی
زناشویی مانند دیگر پدیده های اجتماعی در طول تاریخ بشر تغیرات و دگر گونی های فراوانی یافته است : « در برخی از جامعه های کهنسال اعضای هر خانواده فقط با یکدیگر ازدواج میکردند ولی این نوع زنا شوئی که «د رون همسری» نام داشت تدریجاً دستخوش محدودیت هایی شده است چانکه در اکثر جامعه های متمدن باستانی و جامعه های ابتدایی کنونی ، ازدواج پدر و دختر یا مادر و پسر و یا برادر و خواهر را زنای با محارم تلقی کرده و (TABOO) یا حرام شمرده اند .[4] در بعضی از جوامع دیگر ازدواج یک طایفه با طایفه دیگر کار نا پسند است …. به این تر تیب با گذشت زمان درون همسری جای خود را به بیرون همسری میدهد به این معنی که هر مرد و زن باید برای همسر گزینی پا از دایره محدود خانواده و بستگان نزدیک خود بیرون گذارد به این نتیجه می رسیم که رسم همسر گزینی و خانواده سازی بسیار بسیار کهن است … بر خی از جامعه شناسان بر آن اند که در سپیده دم تاریخ انسان ، زنان و مردان آزادانه اختلاط داشتند و بی بند و بار با یکدیگر می آویختند و سپس این در آمیختگی مختصر انتظامی پذیرفت و بشکل زنا شوئی گروهی در آمد اقتضای زناشویی گروهی این است که هیچ زن یا مردی نمیتوانند در بین گروپ خودشان را به یک شخص اختصاص بدهد . با اینهمه زنا شویی گروهی تابع قید های زمانی و مکانی چندی است و با پیدایش مالکیت خصوصی از بین میرود . چند شوهری در دوران های گذشته دامنه وسیع داشت ولی هیچگاه مانند چند زنی رواج نیافت. چند زنی در جامعه کشاورزی بخاطر لزوم کار گران فراون دامنه پیدا کرد . البته تعداد کمی مردان نسبت به زنان عامل اصلی این گزینه بوده است چرا که مرد ها معمولاً در نظامات دفاعی و یا کار های نهایت شاقه و بردگی از بین میرفتند . چند زن گزینی هنوز هم در نظامات اجتماعی موجود است .[5]
همچنان خواستگاری و اظهار علاقه و مهر برای عروسی در جوامع مشرق زمین و مخصوصاً در ادبیات فارسی سابقه دارد:
نظامی گنجه وی:
وز دگر سو عروس زیبا روی شادمان شد به خواستاری شوی
عطار:
اندک سوی من نگر ، اگر چه بسیار شدند خواستگاران
فردوسی :
از آن پس نشستند در مرغزار سخن گفته آمد ز هر خواستگار
منوچهری:
بنمای دوست داری بفزای خواستاری دانی که خواستداری باشد ز دوست داری
خصوصیات عقد نکاح و زنا شوئی در اسلام
پس از توافق دو خانواده خواستگاری صورت می بندد دو نفر و کیل از جانب منکوحه حاضر آورده می شود تا به گواهی پردازد بعد از تثبیت گواه هان اگر دختر حاضر نباشد توسط وکیل نفس و مهر وی به شهادت گواهان در محفل دوستان یا بطور خصوصی عقد جاری میشود و در این مجلس مقدار مهر تعین میگردد که طرف شوهر ملزم به پرداخت آن به منکوحه میباشد بعضاً واقع میشود که منکوحه مهر خود را به شوهرش می بخشد. اما این مهر حق مسلم منکوهه و در حقیقت یک نوع بایگانی و تضمینی است برای آینده زن . در خلال همین جریان جشن عروسی بر قرار می شود و ولیمه ایکه از جانب داماد و یا از هر دو طرف آماده شده است ترتیب و اکثراً با نغمات خنیاگران نیز توام میباشد . باید تذکر داد که این جشن با موافقت قبلی خانواده های عروس و داماد نظر به حسن توان مالی شان بر گزار شده میتواند..
حقوق اجتماعی زنان در افغانستان و همسایگی
حقوق زنان معمولاً با تفاوت های اندک در همسایگی با کشور ما تقریباً همسان است.
چرا که معمولاً در جوامع اسلامی حقوق بانوان بر مبنای کتاب الله تعین می شود.
در گذشته های تاریخی حجاب در بین جوامع ساسانیان حقوق اجتماعی زنان رو به ترقی می رفت . حجاب بصورت غیر جدی وآمیخته با تساهل فقط در بین طبقات ممتاز وجود داشت ، معاشرت ، دختران و پسران قبل از ازدواج معمول بود . مذهب زردشت به پسران تاکید میکرد که اگر در جریان معاشرت مقاربتی دست داد از ازدواج خود داری نکنند همچنان ازدواج با محارم در دین زردشت رواج داشت . ولی دین اسلام فاصله بین زنان و مردان را تا مادامیکه بین شان نکاح صورت نبندد بشدت منع مینمایدو بمجردیکه دختر بطرف بلوغ میرود حق ندارد بدون اجازه خانواده از محوطه خانه پا برون گزارند و یا با کسانیکه با اوشان محرم نیستند نباید چهره گشایند و ارتباط بر قرار سازند . در کشور ما افغانستان حجاب دارای فرود و فراز هایی بوده است . قبلاً در سال 1337 در زمان سلطنت محمد ظاهر شاه رفع حجاب قانوناً ممکن گردید اما بیشتر به خانواده های اشرافی و آنهای که در شهرها زندگی میکردند این گشایش عمومیت پیدا کرد و در خانواده های روستایی گشایش چهره با همان شکل عنعنوی آن از دیر زمان وجود داشت و در روستا ها که زنان معمولاً در مزارع با شوهران شان کار میکنند آنقدر پایبند و تابع حجاب نبودند . چرا که لباسهایی که روستاهیان می پوشند معمولاً از سه تکه پارچه تشکیل شده است پیراهن های وسیع که در ناحیه کمر دارای چین میباشد برنگ های شوخ و گلدار که دارای استین های دراز و دامن گشاده و افشان که تا پائین زانو را می پوشاند و ایزار که پا ها را تا نواحی پاپوش می پوشاند و چادر که تقریباً تمام قسمتی از بدن را می پوشاند . اکثراً در دهات رسم کلاه یا ارقچین نیز مروج و معمول است . اما خاندانهای شاهی و اشراف معمولاً حجاب را بیشتر رعایت میکردند و کمتر از خانه ها و حرمسرا ها بیرون می بر آمدند که بنام پردگیان یاد می شوند چنانچه فردوسی گفته است:
به نزدیک پوشیده رویان شاه بیامد یکی مرد با دستگاه
اما قسمی که گفته آمد حجاب بین زنان روستایی که روز تا شام کار میکنند و از مزرعه داری ، مالداری ، بافندگی و غیره مصروف هستند این قبیل فعالیتها با پرده پوشی و حجاب ممکن نیست . تنها زنهای شهر نشین و خانواده های مرفه برعایت حجاب توجه داشتند که آنهم در این اواخر عکس قضیه شده است به این معنی که زنانی که مکتب و داشگاه میخوانند و در دفاتر کار بیرون از خانه دارند با چهره های گشاده ظاهر می گردند که انهم نظر به دایره طبقاتی مردم فرق میکند.
ابوالمعالی کیکاؤس در قابوسنا مه در باب بیست و ششم در مورد زن خواستن چنین اندرز میدهد : «ای پسر ! اگر زن خواهی حرمت وی را نکوه دار ، واگر چه چیز عزیز است از زن و فرزند عزیز تر نیست ، و چیز از زن و فرزند خود دریغ مدار؛ اما چون زن خواهی طلب مال زن مکن و در کار زن بنگر ، در بند نیکی روی مباش . . . زن باید پاکیزه و پاک دین و کدبانو و دوستدار شوی وشرمناک و پارسا باشد .و کوتاه زبان و کوتاه دست و چیز نگاه دارنده باشد تا نیک بود .که گفته اند که زن نیک آن بود که عاقبت اندیش بود ؛ زن محتشم تر از خود مخواه و باید که دوشیزه خواهی تا در دل او جز مهر تو کسی دیگر نباشد … هر شب با وی صحبت مکن (یعنی نزدیکی مکن)و گاه گاه کن ترا عذری بود یا سفری افتد ، این زن از برای تو صبر کند.» [6] در قابوسنامه در باب بیست و هفتم در مورد پروردن فرزند گوید :«و اگر ترا دختر باشد به دایگان مشفق بسپار و نیکویش پرور ، و چون بزرگ شود به معلمش ده و جهد کن تا زود به شوهر دهی که دختر نابوده بۀِ ، و اما تا در خانۀ تُست با وی برحمت باش که دختران اسیران مادران و پدران اند ، دختر بیچاره بود و هیچکاری نتوان کردن ، آنچه توانی برگ دختر بساز و شغل او راست کن و او را در گردن کسی بند ، اما اگر دختر بکر باشد داماد بکر نیز طلب کن ، شوی نیز دل در زن بندد و جز وی کسی دیگر را نخواهد داماد باید پاک روی و پاک دین باشد و چون چنین باشد که گفتم از وی هیچ طلب مکن و دختر فروش مباش تو آنچه داری بذل کن و جهد کن دختر در خانه تو نماند و زود به شوهر ده و زود خود را برهان و جمله دوستان را همین پند ده که در این بسیار فایده است .»
اگر من دستورات و هدایات مردان بزرگ اسلام مانند شیخ سعدی ، مولوی امام غزالی و دیگران را بیاورم در این خلاصه نمی گنجد..
عوفی در کتاب جامع الحکایات از شهامت و شجاعت دختر بزرگمهر و اعتراض وی به مردان بی حمیت آن دوره پرده بر میدارد :« بزرجمهر دختری داشت عظیم قابل زیرک و خرد مند . چون بزرجمهر را بر دار کردند ، پس دخترش را بیاوردند و برهنه کردند و او همچنان میدوید از میان مردم و خود را هیچ نمی پوشید ، چنانکه به زیر دار رسید خود را بپوشید و چشم بر هم نهاد ، نو شیروان گفت : که شاید حکمتی بود ، او را پیش خواند موجب پرسید . گفت زیرا که اینهمه مردم نبودند ، و پدر من مردم بود ، اگر اینها مردم بودند نگذاشتند تا او را بر دار کردی »
امام غزالی در مورد حقوق زنان می نویسد
زنان اسیران اند در دست شما با ایشان زندگی نیکو کنید مزاح و شوخی و بازی کردن با زنان را نیز توصیه کرده است غزالی می نویسد : حضرت رسول با عایشه به قصد تفریح می دویدند گاه آن بر این و گاه این بر آن پیشی می گرفت . مزاح و بازی با زنان نباید بحدی باشد که هیبت از هر دو برود ، بلکه بر مرد است که که اگر کاری که خلاف مروت و شریعت از زن خود بیند وی را سیاست و تنبه کند .
با این حال غزالی و پیشوایان اسلام معتقد اند که در غیرت و تعصب و تجسس باطن کار ها نباید مبالغه و افراط کرد و از سوء ظن باید پرهیز نمود که گفته اند :« مثل زن همچو استخوان پهلو است . اگر که خواهی راست کنی بشکند.»
چنانچه که دیدیم در هر جامعه ای مطابق به رسوم و دستورات و عنعنات و اعتقادات و اوضاع طبقاتی آن و موقعیت های موجود طرز زندگی و طرز زیست زنان و مردان متفاوت میباشد که در بحث آینده حقوق زنان را در دایره اسلام مورد دقت قرار میدهم.
[2] – مشرق زمین گهواره تمدن ، اثر ویل دورانت ،کتاب اول ، ترجمه احمد آرام ،ص 80.
[3] – تاریخ اجتماعی ایران ، تالف مرتضی راوندی ،ج ششم ، چاپ دوم ، چاپخانه نوبهار ، انتشارات دانشگاهی، 13.
[4] – این نوع ازدواجای با محارم در بین زردشتیان معمول و مروج بوده و جزء از عادات دینی شان تلقی میشد ( تاریخ ادبیات ایران ، بحث آئین های ایرانی ، دکتور رضا زاده شفق ج ، اول ؛ تاریخ مختصر افغانستان ، عبدالحی جبیبی آیین های زردشتی و مزدیسنایی چاپ مطبعه دولتی کابل 1342.
[5] – تاریخ اجتماعی ، مرتضی راوندی ، ص110-113 رک: ا. ح آرین پور جامعهخ شناسی، ص 330.
[6] – قابوسنامه ، ص 127.