نگاهی به رویکرد متضاد اوباما با کرزی در سال ۲۰۰۹
سال ۲۰۰۹ یکی از دشوار ترین و حادثه ساز ترین سال ها به حساب می آید. در اين سال نه تنها بحران اقتصادی جهان عمیق تر شده رفت، بلکه بیکاری و نارضایتی ها هم در کشور های ثروتمند و هم کشور های فقیر افزایش یافت. امراض ساری مثل آنفلونزای خوکی و حوادث طبیعی و افزایش گرمای زمین و زمستان سرد کم سابقه در اروپا نیز به ابعاد نگرانی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی افزود.
تحلیف بارک اوباما نخستین رییس جمهور سیاه پوست امریکا در بیست جنوری این سال نه تنها بحیث یک چرخش سیاسی در امریکا به حساب آمد، بلکه باعث خوش بینی های گسترده در سطح جهانی از جمله در میان مردم افغانستان که از سیاست های جورج بوش و رژیم فاسد دست نشانده او در کابل خسته شده بودند و خواهان تغییر و تحول در کشور شان هستند، مواجه گردید.
اما سخنرانی های جذاب و وعده های اوباما جای خویش را به تدریج در طول سال۲۰۰۹ در نتیجه عدم کارآیی سیاست های او هم در داخل امریکا و هم در سطح جهانی به بد بینی و لفاظی های میان تهی داد. اینک در فرجام سال او در پایین ترین سطح محبوبیت خویش قرار دارد. افزون بر آن سیاست های اوباما در داخل کانون های قدرت امریکا به ویژه اختلاف هاي شدید در میان حزب دموکرات به بحران بزرگ برای کاخ سفید مبدل شده است که باز تاب خیلی منفی بر سیاست های جهانی امریکا از شرق میانه گرفته تا جنگ با تروریسم در افغانستان و پاکستان گذاشته است.
در میان حوادث جهانی افغانستان و پاکستان در مرکز توجه جامعهي جهانی علاوه به حوادث خونین عراق، کشمکش فلسطین و اسرايیل، برنامهي هستهيی و بحران انتخابات ایران، آزمایش هاي اتمی کوریای شمالی و ده ها مشکلات نظامی و سیاسی دیگر قرار گرفت. چنانكه اوباما از زمان بقدرت رسیدنش در کاخ سفید استراتژی مشترک برای افغانستان و پاکستان را اعلام كرد که مشهور به افپک شد. اما این راهبرد بدون کدام نتیجه مثبت در افغانستان و یا پاکستان اینک جایش را به راهبرد جدیدی داد که در آن افزایش سی هزار سرباز در افغانستان در نظر گرفته شده است.
افزایش نیرو های اضافی جدید در افغانستان در نتیجهيي یک تصمیم خیلی دشوار اوباما و در اوج اختلاف ها میان اد رهبران سیاسی امریکا صورت گرفت؛ زیرا سال ۲۰۰۹ بدترین سال از لحاظ تلفات جانی برای نیرو های غرب بود که ضعف و ناتوانی آن ها را در جنگ با تروریسم به نمایش گذاشت. ضعف سیاست امریکا تا آن سطح بود که نه تنها بسیاری نظامیان، بلکه سیاست مداران آنكشور و کشور های متحد اروپایی آنها شکست شان در برابر تروریسم را اجتناب ناپزیر دانسته و راه نجات خویش را در فرار از افغانستان و سازش با طالبان با وساطت پاکستان و عربستان سعودی جستجو می كنند.
ازینرو تروریسم در سال ۲۰۰۹ نه تنها از لحاظ نظامی دست آوردهای زیادی از گسترش ساحه خشونت شان از جنوب به شمال افغانستان داشتند، بلکه از نگاه روانی و امکانات مالی در موقعیت بهتر قرار گرفتند. آینده نشان خواهد داد که افزایش قوت های جدید غرب در افغانستان به گفتهي اوباما جنگ با تروریسم را در هژده ماه «یکسره» خواهد کرد و یا برعکس تروریسم مطابق به سناریوی انگلستان، پاکستان و عربستان سعودی کار را با حکومت کرزی یکسره نموده و باری دیگر غرب سرنوشت افغانستان را تحت نام طالبان میانه رو به پاکستان خواهند سپرد.
اما سال ۲۰۰۹ تنها سال شکست غرب در عرصهي نظامی نبود، بلکه بد ترین اشتباهات امریکا با رفتار متزلزل و گمراه کننده آنها با حامد کرزی تبارز یافت. در ابتدا تصور می شد که اوباما از سیاست های ناکام بوش در افغانستان درس گرفته باشد و با میراثهای نامیمون او در اين كشور با خردمندی و واقعیت بینی مبارزه خواهد کرد. چنانكه در آغاز اوباما با انتقاد از آقای کرزی و دولت فاسد او، وارد سیاست افغانستان شد اما دیری نگذشت که واشنگتن یک صد و هشتاد درجه از سیاست های خویش عقب نشینی نموده و تسلیم به حکومت فاسد در افغانستان شد.
تسلیمی اوباما به خواستها و نیاز های کرزی دلایل و عوامل گوناگون دارد؛ بگونهي مثال کرزی در سال ۲۰۰۹ هنگامیکه دید واشنگتن تصمیم گرفته از وی حمایت نمیکند، تغییر موضع داده لباس ناسیونالیسم و آزادی خواهی را به تن كرد و با امریکا یعنی حامی خود به اصطلاح «کشتی نرم» را اعلام كرد. افزون بر آن در یک چرخش بی سابقه به طرف روسها، و احمدی نژاد رقبای منطقهيی امریکا لغزید و در تحت بهانهي کشتار مردم ملکی وارد جنگ تهمت زنی و شکایت از امریکا شد.
این در حالی بود که غرب فساد اداری و قاچاق برادران كرزي را بحیث ابزار فشار بر علیه وی استفاده كرد. در نتیجه جنگ سرد لفظی میان کابل و واشنگتن با اشتراک رسانه های غربی شدت گرفت. اما همسایگان افغانستان به ویژه پاکستان، احمدی نژاد، روسها، عربستان سعودی و حتا عبدالله گل رییس جمهور ترکیه فرصت های بهتر در آب گل آلود سیاست افغانستان یافتند. و هر یکی ازین کشور ها در بحران انتخابات افغانستان بر سر کرزی سرمایگذاری کردند.
سر انجام غرب به این نتیجه رسید که کرزی اگر خوب است و یا بد بدیل ندارد با او باید ساخت. چنانكه بقول برنارد کوچنر وزیر خارجهي فرانسه:» کرزی مردی فاسدی است، اما ما مجبور هستیم او را مشروع جلوه بدهیم». بدین ترین در فرجام این بازی کرزی مشروعیت خویش را باری دیگر پس از هشت سال حکومت ناکام از غرب به دست آورده و در دور دوم بدون برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان پیروز اعلام شد.
شاید بدترین اشتباه اوباما در افغانستان حمایت از کرزی در انتخابات پُر از تقلب ریاست جمهوری افغانستان بود که باعث بدنامی دموکراسی شده و ضعف سیاست غرب را به نمایش گذاشت. افزون برآن برخلاف شعار های مبارزه با فساد در حکومت افغانستان، از کابینهي جدید کرزی که بیشترین اعضای آنرا وزیران فاسد و غیر موثر پيشين حکومت او تشکیل می دهند، حمایت نمود. بدین ترتیب کرزی در سال ۲۰۰۹ با عبور از چالشهای فراوان در اوج بحران تقلب و روگردانی اکثریت مردم از حکومت او سنگ بنای پنج سال دیگر حکومت خویش را گذاشت و اینک وارد بازی سرنوشت افغانستان برای سال ۲۰۱۰ میشود.
در فرجام باید گفت با توجه به سیاست های ناکام کرزی در هشت سال گذشته و هم سیاست های ناشفاف حکومت اوباما و همچنان بازی های موفقانه و برنامه ریزی شده آی. اس. آی و تروریسم بین المللی چندان چشم انداز امیدوارکننده در سال۲۰۱۰ دیده نمیشود، مگر اینکه کدام معجزه رخ دهد.