خبر و دیدگاه

روسیه، پیمان ناتو و بی قطبی شدن جهان

russia_nato

به هم نزدیک شدن این دو قدرت بزرگ اتمی تراز نخست جهان که هر یک مدعی دست یابی ابرقدرتی جهانی هستند، بیانگر به بن‌بست رسیدن تلاش های هریک از دو قدرت را به ابرقدرتی نشان می دهد. تا پیش از آن که این تلاش ها ادامه داشت، هر روز گرایش به قطبی شدن جهان قوت می گرفت و همانند گذشته ها که بلوک شرق وغرب در اثر رقابت های شدید به میان آمده بود، این بار هم نیز دوقدرت بزرگ را در دوطرف جهان در وجود امریکا و روسیه به صحنه ی نمایش کشاند.

پس از حادثه ی11 سپتامبر باردیگر جهان به سوی نظامی گری (ملیتاریسم) تا به امروز دوام آورد، جریان نظامی گری مرحله ی حساسی بود که در اطراف جهان آشفتگی ها و پراکندگی های تازه يی را فراروی قدرت های نظامی پیش آورد. در جهاني که ما درآن به سر می بریم، هیچ یک از قدرت های بزرگ تا به امروز نتوانستند با آن رویاهای ابر قدرتی خود از راه نظامی برسند و این مشکلات تا آن جا پیش رفت که نظم جهانی درگیر آشفتگی های کلان گردید. اکنون که می توان مرحله يی را که این قدرت های بزرگ باب دوستی و پیمان را میان هم باز کردند، دوره ی بی قطبی شدن جهان تعریف کرد. برمبنای این برداشت می توان گفت که نظام بین المللی امروزین جهان، تابع هیچ شرایطی نیست که بتواند مناسبات قدرت های تراز نخست از یک طرف و کشور های در حال تغییر وعمدتاً جهان سوم را از سوی دیگر، تنظیم کند.

بنا براین، می توان گفت که بر مبناي مناسبات بین المللی امروزین ما هیچ هنجاری و هیچ سامان مناسبي حاکم نیست. دراین موج که همه ی کشورهای فقیر و کشور های در حال تغییر گامی به سوی ارتش سالاری برداشتند و می خواهند که از آسیب های کلان رقابت های بین الملی در امان باشند، به ارتش های دست پرورده ی خود پناه می برند. در چنین وضعیتی که جهان به سوی ملیتاریزه شدن به پیش می رود، بازار های جنگ افزار های نظامی در کشور های مستقر می گردند، که این کشورها هنوز درگیر خلای قدرت هستند و هنوز بر نظام سیاسی این کشور ها یک قانون اساسی منظم و یک حاکمیت ملی و قلمرو معین و شیوه ی اقتصادی خاصی حکم فرما نیست.

با توجه به این شرایط و دگرگونی های اساسی در نظام جدید بین المللی، نظامی گری یک امر اجتناب ناپذیر گردیده است؛ زیرا برای برخی از کشورهای جهان برخی از مشکلات خود مانند حفظ استقلال، مبارزه با تروریسم، خیزش اقتصادی و… را به مدد ارتش منظم حفظ می کنند، و جدا ازاین چاره يی ندارند.

اما برای قدرت های بزرگ جهان چون روسیه و امریکا دو امر مهم و اساسی پیش رو است: نخست برای امریکا پیاده سازی ایده های تيوریک به مدد همین نظامی گری در جهان قرن بیست ویکم است، که این امر بر می گردد به پیش فرض های نظری پژوهش گران معاصر امریکا و نظریه پردازان جدید.

دوم پیشی گرفتن یکی بردیگری پس از به وجود آمدن پیمان های که در فردای جنگ سرد میان کشورهای قدرتمند به وجود آمد. پس از جنگ سرد بود که این تلاش ها برای انتقام گیری دوجانبه آغاز گردید. امریکا برای ابرقدرتی می تپید و روسیه برای ضربه وارد کردن و انتقام گرفتن. روسیه امریکا را عامل شکست خود در اروپای شرقی می دانست، به اين دلیل و با استفاده از فرصت های پیش آمده زمینه های شکست امریکا را فراهم می کرد. بنا براین، روسیه از چندین مجرا به دنبال تلافی برآمد.

هردوطرف با داشتن این دلایل خودرا ناگزیر می دیدند که از آخرین مدل نظامی در برابر هم برخوردار گردند. پس از به انجام رسیدن حادثه ی 11سپتامبر، امریکا برخی پیش زمينه ها را در رابطه به نابودی تروریسم از یک طرف و نمایش قدرت خود در مقابل روسیه از سوی دیگر برداشت. از این به بعد آن كشور به علاوه‌ی این که حمله به تروریسم کرد و تروریسم را مشکل جدی برسرراه خود می پنداشت، ظهور قدرت های منطقه يی- هسته يی را در کنار این مشکل بین المللی می دید.

مشکل از این جا ناشی می گردید که این قدرت ها عمدتاً با اتکا به توانایی روسیه در مقابله با امریکا ارتش های خودرا مجهز می کردند و روسیه نیز برای این کشور ها اطلاعات دست نخست خودرا به هزینه ی سنگین می فروخت. لذا برای امریکا مقابله ی همزمان با این همه چالش های به وجود آمده، پرهزینه تمام می شد و این کشور، که تازه در مبارزه با تروریسم به نتیجه ی مطلوب نرسیده و درعین حال درگیر بحران اقتصادی شده است، نه تنها به درجه ی ابر قدرتی نمی رسد که در افغانستان نیز زمین گیر می گردد.

بحث دیگر این است که آینده نگری های امریکاییان یگانه دستوری بوده که نسبت به ضرورت زمانی – مکانی برای حکومت امریکا، این کشور می تواند به جای دست زدن به خشونت بین المللی راه گفت وگو را در پیش گیرد. این پیش بینی ها عمدتاً از موسسه ی مطالعاتی راند به دولت امریکا داده می شود تا این حکومت آن را به مرحله ی اجرا گذارد. لذا از نقطه نظر زمانی – مکانی، امریکا در همان موقعیتي قرار دارد که پس از بی نتیجه ماندن را ه نظامی و از سر احتیاط به آن متوسل می گردد؛ در واقع این موقعیت همان است که از سوی نظریه پردازان امریکا پیش بینی گردیده بود.

بحث دیگری که نزدیکی روسیه و امریکا را به تحلیل می گیرد، این است که پس از آن که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، مدل تيوریک برسر کار و قابل اجرا دراین حوزه از میان رفت، مدل کمونیسم بود. پس ازاین رهبران کریملین برآن شدند که تا به مرحله ی رسیدن به اصلاحات اقتصادی به جای برگزیدن مدل دیگر از مدل های اقتصادی غربی پیروی کنند.

برژنیسکی از نظریه پردازان کاخ سفید که مدت های زیادی رییسان جمهور امریکارا مشوره می داد، می گفت که روسیه در نهایت امر، حیات دوباره‌ی سیاسی خودرا مدیون به کاربستن مدل های غربی وعمدتاً لیبرال است. این چرخش تيوریک در هرم تصمیم گیری سیاسی روسیه که خودرا در جایگاه یک ابرقدرت قرار می دهد، روزبه روز تجزیه ی روسیه را به کشورهای کوچک به دور از احتمال می سازد. برژنيسکی معتقد بود که به مرور زمان روسیه با وجود داشتن قدرت نظامی در سطح جهان به سازمان ناتو می پیوندد.

چرخش در سیاست خارجی این دوقدرت بزرگ یعنی امریکا و روسیه و نزدیکی ناتو با این کشور زمینه های به هم پیوستن این قدرت هارا در چوکات ناتو فراهم می کند. این همان مسأله‌ی است که از آن به بی قطبی شدن جهان تعبیر می شود. تا پیش از این روسیه دست به قراردادهای نظامی بسیار کلان که از آن سالانه ملیاردها دالر عاید داشت، با کشورهای کمونیستی امریکای لاتین عقد كرده و به بسیاری کشورهای در حال اتمی شدن که ضد امریکا بودند کمک های فنی می کرد. قراردادهای رسمی میان کشورهای آسیای میانه در سالي چندبار از جانب روسیه به منظور تغییر دادن علایق این کشور هاکه هم پیمان سابق روسیه بودند می باشد.

روی دیگری این سکه که قدرتمندی امریکارا در سطح جهان به نمایش می گذارد، جذب روسیه به پیمان ناتو از سوی آن كشور است. دولت امریکا برای یکه تازی در جهان پر از سلاح های اتمی، ناکامی خودرا خواب دیده است، برای همین منظور است که دشمن قوی و نیرومند خودرا به کاشانه ی تمدن غربی که از آن تمدن به دفاع برخاسته است دعوت می کند تا در گزینش راه دیگر به مشکل مواجه نگردد.

در صورتی که امریکا قادر شود که روسیه را به پیمان ناتو بکشاند، زمینه های یکه تازی آن در جهان بیش تر می گردد و قدرت های هسته‌يي جوان دیگر را به مشکل مواجه می کند؛ زیرا این قدرت ها یک پشتیبان اصلی خودرا از دست می دهند. مانند پس از روی کار آمدن اوباما در قدرت امریکا و باز کردن درهای گفت وگو ها با چین و روسیه، روسیه توافق نشان داده است که تحریم ها بر ایران شدت پیدا کند.


برگرفته از روزنامه ی ماندگار

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا